بهمن فرمانآرا در جشن امضای کتابش تاکید کرد
برای کار هنری باید پوست کلفت داشت
این فیلمساز یادآور شد: برای انجام کار هنری در ایران باید ۲۵درصد استعداد، ۱۵درصد روابط و ۶۰درصد پوستکلفتی داشت. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، ما با تصمیمگیرندگانی در حوزه هنر روبهرو بودهایم که درک درستی از آن نداشتهاند. اینکه برخی میگوید «راه پیشرفت هنری در زمان قبل از انقلاب فراهم بود، اما اکنون خیر» حرفی اشتباه است. هنر این سرزمین همواره با موانعی روبهرو بوده است.
فرمانآرا با گلایه از سانسور در دورههای مختلف، یادآور شد: برای فیلمنامه «شازده احتجاب» سه بار برای گرفتن مجوز اقدام کردم. «آقا» و «یک گور برای دو زن» از نامهای دیگر این فیلم بود که بهراحتی مجوز نگرفت. اگر در هنر این سرزمین پوستت نازک باشد، دوام نمیآوری و میروی یک گوشه مینشینی. کسی همچون زاون قوکاسیان بارها بهخاطر نشستوبرخاست با من که کراوات میزدم، توبیخ شد. اما دست نکشید و به هنر کشورمان، به ایرانمان، خدمت کرد. این اصفهانی عاشقانه سینما را دوست داشت. این کارگردان گفت: چشم امید من در این مملکت به جوانهاست؛ جوانهایی که برای زندگی بهتر تلاش میکنند.
فرمانآرا سپس به بیان خاطراتی از ایام نوجوانی و جوانی خود پرداخت و توضیح داد: از بچگی عاشق سینما بودم. وقتی ۱۲ سال داشتم، اولین نمایشنامهام را نوشتم. خودم بازی میکردم، خنده و گریه میکردم. وقتی ۱۶ سالم شد، به لندن رفتم تا درسِ سینما بخوانم. سال ۱۹۵۸ میلادی بود که من رفتم. اما هنوز «مدرسه سینمایی» تاسیس نشده بود و من به «مدرسه هنرپیشگی» راهی شدم. یک سال حدودا در «مدرسه هنرپیشگی» لندن بودم و مهمترین تاثیری که بر من گذاشت، کنار گذاشتن روحیه خجالتیام بود. من بیمارگونه خجالتی بودم و زود اشکم جاری میشد. بعد پدرم من را به آمریکا فرستاد که کارگردانی بخوانم. دوست نداشت بازیگری را دنبال کنم، پس به لسآنجلس رفتم. موقع درسخواندن در آمریکا، بزرگترین درسی که گرفتم «نظم» و «وقتشناسی» بود.
کارگردانی چندبعدی
ضیا موحد، عضو «جنگ اصفهان» و دوست دیرین فرمانآرا، در جشن امضای کتاب وی، او را کارگردان درجهاول سینما دانست و گفت: من و بهمن پیش از انقلاب و از دهه ۵۰ خورشیدی با هم دوست بودیم. فهمی که بهمن از شعر داشت و عشق من به سینما ما را به هم نزدیک کرد؛ شعر و سینما دو خطی بود که ما هر دو دنبالش و دوستدارش بودیم. برخی اشعارم هست که باید به بهمن تقدیم میکردم.
فرمانآرا نیز به موحد ابزار لطف کرد و بهشوخی گفت: ما قبل از اینکه تو «سبیل» بگذاری با هم دوست بودیم.در بخش دیگری از این نشست محسن آزرم درباره انگیزه تولید این کتاب توضیح داد: یکی از دلایل علایقم به فرمانآرا و تلاشم برای نوشتن از او، این بود که وی صرفا به کار فیلمسازی خود مشغول نبود، بلکه در دوران حیات سینماییاش بهدفعات و به شخصیتهای متعددی برای پیشرفتشان کمک کرد. راه دیگران را گشود و هموار کرد تا آثاری درخشان در سینمای ما پدیدار شود. این در حالی است که میتوانست تکروی کند و جز برای پیشرفت خود به فکر کسی نباشد. چندبُعدی بودن و زیست فعال اجتماعی او برای نوشتن این کتاب به من انگیزه داد. کتاب «هفتادوپنج سال اول به روایت بهمن فرمانآرا» در ۷۱۲ صفحه از سوی انتشارات گیلگمش در بازار کتاب موجود است.