حافظ منافع فرهنگی مردم

 یکی از کسانی که با او در اداره هنرهای زیبا آشنا شدم، جمشید مشایخی بود، او در کادر اداری اداره هنرهای زیبا بود و ما نمی‌‌‌دانستیم بازیگری می‌‌‌داند. یکی از کارهایی که دکتر فروغ انجام داد این بود که ترتیب برنامه تلویزیونی هفتگی را داد که چند سال ادامه داشت و این کارهای تلویزیونی دو حُسن بزرگ داشت؛ یکی اینکه امکان کار و تمرین کردن برای ما فراهم شد و دوم اینکه باعث شد مردم و جامعه، ما را بشناسند و یکی از چهره‌‌‌هایی که شناخته شد جمشید مشایخی بود که وقتی تئاتر سنگلج راه افتاد مردم بلیت خریدند و از ما بسیار استقبال کردند.»

این بازیگر افزود: «من چهره جمشید مشایخی را بسیار دوست داشتم، چه اوایل جوانی و چه در میانسالی چهره‌‌‌ای مطلوب و دوست‌‌‌داشتنی داشت، چهره‌‌‌ای که یادآور صلح، انسانیت و آشتی بود. از او پرسیدم دوست داری نقشی در نمایشنامه من بازی کنی؟ او قبول کرد و فهمیدیم که با مبانی تئاتر آشناست.

تجربه‌‌‌های همکاری ما ادامه داشت تا به قول پرویز پرستویی پنج‌‌‌تن؛ زنده‌‌‌یادان انتظامی، رشیدی، مشایخی، کشاورز و من، تشکیل شد.»

دلبستگی به مردم

بهزاد فراهانی بازیگر پیشکسوت نیز در این مراسم گفت: «چیزی که در جمشید مشایخی نهفته بود دلبستگی او به مردم بود که انتها نداشت. او همیشه می‌‌‌گفت من نوکر مردم هستم، یعنی به عنوان هنرمند حافظ منافع فرهنگی مردم بود. امکان نداشت در خیابان کسی از او چیزی بخواهد و او انجام ندهد.»

فراهانی افزود: «من رفت‌‌‌وآمد زیادی با او داشتم و کارهایی را که می‌‌‌نوشتم خدمتش می‌‌‌بردم و با هم مشورت می‌کردیم. چیزی که در خوانش آثارم از او به یاد دارم این است که دیدم تک‌‌‌تک شخصیت‌‌‌های قصه را کالبدشکافی می‌کرد، می‌پرسید این شخصیت متعلق به چه تبار و بومی است؟ مقدار دانش او چقدر است؟ دلبستگی او به مردم چگونه است؟ قد و قواره شخصیت‌‌‌ها را بررسی می‌کرد. به هیچ عنوان پز دانش خود را نمی‌‌‌داد و با مردم و در دل مردم بود. با گریه آنها گریه می‌کرد و با خنده آنها می‌‌‌خندید. معتقد بود هنرمندی که دلش برای مردم نتپد نمی‌تواند در دل مردم جای پیدا کند.»

سعید قطبی‌‌‌زاده، منتقد و روزنامه‌‌‌نگار نیز گفت: افرادی مانند مشایخی چیزی داشتند که در تمام نقش‌‌‌ها مستتر است و آن «فروتنی» است. او نقش‌‌‌ها را شبیه خود می‌کرد.