چاپلین را به اندازه داییام دوست دارم
امروز سالروز تولد حسین پناهی است
نام: حسین
نام خانوادگی: پناهی
همه شغلهای قبلی: کتابدار در اهواز، کاشیفروش در قم، محصل در بهبهان، چوپان در دژکوه و طلبه در شوشتر
اولینبار که وارد سینما شدید: سال ۱۳۴۹
دلتان میخواست در سینما چهکاره بشوید: کارگردان
از کدام کارتان بیشتر رضایت دارید؟ هیچکدام.
اگر تهیهکننده بودید، دلتان میخواست چه فیلمی را سرمایه گذاری کنید: فیلم عشقی.
اگر مجبور شدید سینما را رها کنید دوست دارید چهکاره بشوید: داستاننویس.
از کدام شخصیت در فیلمهایی که دیدهاید، خوشتان آمده است: از «زاخار» مستخدم فیلم آبلوموف.
دلتان میخواست با کدام کارگردان معروف همکاری میکردید: با آندری تارکوفسکی.
بهترین رمان ایرانی: بوف کور
بهترین رمان خارجی: دکتر ژیواگو
بهترین فیلمنامه ایرانی: جادههای سرد، غریبه و مه و بایسیکل ران.
نظرتان درباره مطبوعات: همان نظری که سرما خورده نسبت به انبوه شلغمها دارد.
همیشه اولین برخوردتان با اثری که با نام شما پخش شد چه بود؟ برای اولین بار واقعا کلهام سوت کشید.
هنر با نظم سازگارتر است یا با بینظمی؟ با بینظمی.
در کارتان آدم منظمی هستید؟ تا حس در لحظه چه حکم کند.
سینما: دیدهبانی بر روشناییها و تاریکیها.
تلویزیون: تلویزیون سینمای همه اقشار است، حقوقدانان و بچهها.
بهترین سریال تلویزیونی: رامون کاخال.
بهترین مستند تلویزیونی: دنیا در آتش و چنگ و دندان.
بهطور متوسط روزی چند ساعت تلویزیون میبینید: سه ساعت.
نظرتان درباره زندگی: زندگی مجموعه مکرری است پر از امید و تخممرغ، سوسک و فلسفه و عشق.
درباره اوشین: اوشین برنامه موفق تلویزیونی است و مشت محکمی به دهان آنهایی که به آینده فرهنگی بشر امیدوارند!
درباره حافظ: حافظ یگانه است؛ ولی از وقتی شعرهایش چاپ نفیس میشود زیاد از او خوشم نمیآید.
اگر جای ژاور در بینوایان بودید، چکار میکردید؟ فرانسه را وجب به وجب میگشتم.
درباره پلنگ صورتی: پلنگ صورتی آن روی سکه اسکندر و مارگارت تاچر و ژان پل سارتر است.
درباره خیام: خیام نوع سیاه و سفید حافظ است.
نظرتان درباره چارلی چاپلین: چارلی چاپلین را به اندازه داییام دوست دارم.
بهترین تفریحتان چیست: -تماشای فوتبال و طراحیهای ناشیانه.
وقتی تصویر چاپ شدهتان را می بینید چه حسی دارید: دلم به حال خودم میسوزد و احساس میکنم روحم هیچ ربطی به جسمم ندارد.
در یک روز معمولی از صبح تا شب چهکار میکنید؟ انتظار میکشم.
تلخترین خاطره در کار: تب و لرز در بیابانهای سمیرم در فیلم در مسیر تندباد.
شیرینترین خاطره در کار: توافق بدون یک کلام در دستمزد فیلم باغ و آدم.
احساس شرم از آزردن کسی: یکبار مادرم را سرنماز سرنگون کردم.
احساس ناراحتی از برخورد بد کسی: یکبار همه شیربرنج سحری مادرم را خوردم.
دلتان می خواهد در چه سنی بمیرید: در سن چهل سالگی.
حسین پناهی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ در سن ۴۸ سالگیدار فانی را وداع گفت.