از زندگی در ایران لذت می‌برم

فریبرز در روز سوم شهریور ۱۳۲۸ به دنیا آمده و از ۱۰ سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شده است. در کودکی با کانون پرورش در زمینه موسیقی همکاری کرد و در آغاز جوانی بیش از صد قطعه برای خوانندگان پاپ آن دوره ساخت تا به «فریبرز لاچینی» تبدیل شد که آن زمان نامش در کنار خوانندگان معروف آن روزها مشاهده می‌شد. کار حرفه‌ای خود را با نوشتن موسیقی برای کودکان، با خلق اثر به یادماندنی «آواز فصل‌ها» و «رنگ‌ها» در سن ۱۸سالگی شروع کرد و مهم‌تر از آن، موسیقی آغازین برنامه کودک تلویزیون ایران که سال‌ها پخش می شد، ساخته او بود. ساز تخصصی لاچینی پیانو است و وقتی به کارنامه او نگاه می کنید، درمی‌یابید او دستی گران بر آتش موسیقی فیلم داشته است. به علاوه آهنگ‌سازی قطعات ماندگاری از موسیقی پاپ ایران از جمله «گل گلدون من»، «سیب»، «آوازهای سرزمین خورشید» را هم او انجام داده است. پس از انقلاب به اروپا سفر کرد و در دانشگاه سوربن پاریس، به تحصیل در رشته موسیقی‌شناسی پرداخت. از این زمان بود که موسیقی اروپایی تاثیر زیادی روی آهنگ‌های بعدی او گذاشت. او گفته: «من در استودیویی در فرانسه کار می‌کردم. در سوربن هم درس خوانده بودم. بعد برای کودکان موسیقی نوشتم؛ اما به خودم گفتم چرا برای کودکان ایران کار نکنم؟ به هر حال من یک ایرانی هستم و تافته جدا بافته‌ای نیستم. سال ۸۲ ۱۹ به ایران برگشتم. مدتی هم با تلویزیون همکاری کردم. درنهایت حس کردم بچه‌های خودمان خیلی بیشتر به موسیقی نیاز دارند. همان زمان که به ایران آمدم فقط شهر پاریس ۴۲هزار آهنگ‌ساز داشت. ترجیح دادم برای کودکان سرزمین خودم کار کنم...از طرفی من نماینده یونیسف در خاورمیانه و عضو شورای داوری جایزه گرمی هستم؛ اما زندگی در همین ایران را ترجیح می‌دهم. در ۸۴ کشور دنیا برگزیده شدم. گاهی از من می‌پرسند در خاورمیانه چه می‌کنی؟ اما من از زندگی در ایران لذت می‌برم.»

خودش هم گفته: «سال‌ها پیش ما در طبقه بالای استودیویی بودیم و در طبقه پایین داشتند افکت‌های یک فیلم اکشن را ضبط می‌کردند. سروصداها آنقدر ادامه پیدا کرد که رفتم پایین تا بگویم  قدری ملاحظه کنید. ناگهان با صحنه جالبی مواجه شدم و دیدم آنچه من فکر می‌کردم افکت است، درواقع یک دعوای واقعی از آب درآمده است. تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگر به جان هم افتاده بودند. احتمالا بندگان خدا درگیر مشکلات مالی بودند. خلاصه اینکه من فکر می‌کردم صدا از افکت است؛ اما دوستان واقعا به جان هم افتاده بودند. خوب است مردم پشت صحنه را نمی‌بینند و فقط آنچه را که جلوی دوربین است، مقابل چشمانشان صف‌آرایی می‌کند.»