گفتند: فیلمنامه آقا!

علو در سال ۱۳۳۳ با نصرت‌الله محتشم ازدواج کرد؛ پیوندی که پنج سال دوام داشت و در سال ۱۳۳۸ به جدایی انجامید تا اینکه سال ۱۳۴۴ با یک مهندس شرکت نفت ازدواج دوباره‌ای داشت.ژاله علو که به نسل طلایی دوبلورهای ایران تعلق دارد، در سینما و تلویزیون گویندگی‌های بسیار کرده است وبه جای تعداد زیادی از ستارگان مشهور سینما صحبت کرده است.ورود علو به سینما با اسماعیل کوشان رقم خورد. کوشان آن زمان «میترا فیلم» را راه‌اندازی کرده بود. «توفان زندگی» نخستین فیلمی است که با آن، حضور مقابل دوربین سینما را تجربه کرد و بعدها با کارگردانانی همچون هوشنگ کاووسی و علی کسمایی کار کرد.

بازی در فیلم «طوقی» سبب همکاری او با علی حاتمی شد. در فیلم «صدای صحرا» هم با نادر ابراهیمی همکاری کرد.

علو در سال‌های بعد از انقلاب با بازی در فیلم‌هایی مانند «زمان ازدست‌رفته» به کارگردانی پوران درخشنده، «مهمان مامان» ساخته داریوش مهرجویی، «روز واقعه» کار شهرام اسدی، «آدم‌برفی» به کارگردانی داود میرباقری، «سلطان» کار مسعود کیمیایی، «جنگ نفتکش‌ها» ساخته محمد بزرگ‌نیا و... حضور خود را روی پرده نقره‌ای تداوم بخشید.

با بازی در نقش خاله لیلا در مجموعه «روزی‌روزگاری» در کنار خسرو شکیبایی یکی از خاطره‌انگیزترین بازی‌های خود را رقم زد. مجموعه‌ای که به کارگردانی امرالله احمدجو، بسیار مورد توجه قرار گرفت و بعدتر هم با همین کارگردان «تفنگ سرپر» را کار کرد که البته به اندازه «روزی روزگاری» مورد توجه قرار نگرفت.

بازی در آثاری مانند «بی‌بی‌یون» کار حسین پناهی، «این خانه دور است» کار مشترک مسعود رسام و بیژن بیرنگ، «امیرکبیر» به کارگردانی سعید نیک‌پور، «روشن‌تر از خاموشی» ساخته حسن فتحی، «گرگ‌ها‌‌» کار داود میرباقری و «گالش‌های مادربزرگ» به کارگردانی بهمن زرین‌پور بخش دیگری از کارنامه پر و پیمان هنری اوست.

امرالله احمدجو کارگردان مطرح سینما که یکی از ماندگارترین بازی‌های بانو علو در سریال مطرح او یعنی «روزی روزگاری» بوده گفته: من همان ابتدا کاملا می‌دانستم که چه می‌خواهم بسازم. بازیگران را هم کاملا در ذهنم ترسیم کرده بودم. البته چندتای آنها تغییر کرد. یکی از آنها مرادبیگ بود که من آن را برای جمشید هاشم‌پور نوشته بودم که دعوتشان هم کردیم ولی مشاورانشان نظر آقای هاشم‌پور را تغییر دادند. تا اینکه آقای خوش‌رزم پیشنهاد زنده‌یاد خسرو شکیبایی را دادند که آن زمان هم هامون را بازی کرده بود. یکی از شخصیت‌های دیگر خاله بود که فکر می‌کنم خانم علو را خداوند سر راه ما گذاشت. ابتدا ما با یک خانم دیگر صحبت کرده بودیم که در حال حاضر فوت کرده‌اند و ترجیح می‌دهم اسمشان را نیاورم. ایشان خیلی بی‌اخلاقی کردند و کاسبکارانه جلو آمدند. درحالی که خانم علو را من قبلا نمی‌شناختم و دیگران می‌گفتند اگر سر کارت بیاید شانس آورده‌ای. چون به خاطر شرایطش و بیماری قلبی پا از تهران بیرون نمی‌گذارد. با ایشان تماس گرفتم و پرسیدم چه چیزی شما را وادار می‌کند که زمان طولانی از تهران بیرون بیایید و کاری را قبول کنید؟ گفتند فیلمنامه آقا... گفتم خیالم راحت شد. بعد هم گفتند چقدر به خودت مطمئنی. گفتم چون شما اهل شعر و ادبیات هستید بعید می‌دانم که از فیلمنامه خوشتان نیاید. خوشبختانه پذیرفتند و الان هم خاله من هستند.

 وی در جایی گفته: رادیو سر جهازی من است! من نخستین کارم را با رادیو شروع کردم. به یاد دارم در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. خانم دکتر طوسی‌حائری، دبیرمان بود. او همیشه از من می‌خواست انشایم را سر کلاس بخوانم. هم انشاهایم را دوست داشت و هم صدایم را. به همین دلیل مرا به رادیو برد و در آنجا گوینده شدم. تا اینکه برنامه قصه شب شروع شد. در کار دوبله هم به یاد دارم ما تا ساعت ۱۰ شب سر دوبله سریال سال‌های دور از خانه یا همان اوشین بودیم. هرگز هیچ گوینده‌ای گلایه نمی‌کرد و همه با علاقه و با احساس مسوولیت کارشان را انجام می‌دادند. این سریال ۳۳ گوینده داشت و دیگر مدیران دوبلاژ می‌دانستند که روزهای شنبه سراغ گویندگان این سریال نیایند. با وجود اینکه سال‌ها از دوبله این سریال گذشته، اما به‌خاطر دارم کار بسیار سنگینی بود. دوبله این سریال حدود دو سال و نیم طول کشید و در این سال‌ها ناچار بازی در فیلم و سریال‌ها را نمی‌پذیرفتم؛ چون مسوولیت این‌کار را قبول کرده بودم و باید کار را به انتها می‌رساندم. خوشبختانه مردم هم این سریال را دیدند و کار خوبی شد.