عادتهای عجیب نویسندگان: اسکات فیتزجرالد
درباره قصه با کسی حرف نمی زد
نکته جالب این بود که هر گز درباره داستانش با کسی حرف نمیزد. در نامهای به دخترش نوشته بود به نظرم این قانون بسیار خوبی است که درباره کاری که تمام نشده با کسی صحبت نکنیم. انگار اگر دربارهاش با کسی صحبت کنی قسمتی از آن را از دست میدهی و دیگر هرگز از آن تو نخواهد بود. او بسیار تیزبین و حساس بود و یکی دیگر از عادتهایش این بود که هر روز بخشی از چیزهایی را که دیده بود در دفترچه یادداشتی مینوشت. افکارش را به «احساسات و عواطف»، «گفتهها وشنیدهها» و «توصیف خانمها» تقسیم میکرد. این نویسنده اگرچه در دوران جوانی منظم بود اما بعد از خدمت سربازی اصلا به برنامهها پایبند نبود.ساعت ۱۱ صبح از خواب بیدار میشد و ساعت ۵ عصر شروع میکرد به نوشتن و تا ساعت ۳:۳۰ صبح ادامه میداد. البته چند بار هم در این فاصله زمانی استراحت میکرد. این برنامه البته همیشه اجرا نمیشد و خیلی از شبها دست از کار میکشید و به کافهگردی و خیابانگردی میگذراند. البته جرالد بسیار تندنویس بود و هر مقطع که شروع میکرد به نوشتن هفت تا هشت هزار کلمه مینوشت. او عمر خیلی کوتاهی داشت اما در سالهای پایانی عمر به مصرف الکل اعتیاد پیدا کرد که بر زندگی و کارش تاثیر زیادی گذاشت. فقیر بود و برای گذران زندگی به فیلمنامهنویسی روی آورده بود. زندگیاش از هم پاشید و در زمان مرگ درست شبیه قهرمان قصهاش «جی. گتسبی» درحالی به خاک سپرده شد که هیچکس او را در مسیر خانه ابدی بدرقه نکرد.