عوامل کلان مدیریتی، عوامل انسانی، عوامل محیطی و اقلیمی و عوامل بازاری هریک از طریق اجزا و زیرمجموعه‌های خود انتخاب الگوی کشت مناسب را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. سیاست‌ها، رویه‌ها، بهینه‌سازی منابع و نظام بازار حاصل برهم‌کنش و تاثیر متقابل عوامل تاثیرگذار مذکور هستند که برآیند آنها ترسیم‌کننده شاخص‌های الگوی کشت مناسب است. این شاخص‌ها عبارتند از: شاخص‌های اقتصادی، امنیت غذایی، مزیت نسبی و در نهایت بهره‌برداری پایدار از منابع پایه. تناسب الگوی کشت با دو عامل ظرفیت کمی وکیفی منابع آب و کشش بازار بیشتر از بقیه عوامل تاثیرپذیر است. به‌علاوه اینکه کمیت و کیفیت آب پیچیده‌تر از سایر عوامل است. 

بررسی کمی و تحلیل آماری الگوی کشت موجود، شامل روند بلندمدت سطح زیرکشت و تولید ملی و استانی و همچنین صادرات و واردات محصولات زراعی و باغی در کنار تشریح کیفیت تاثیرپذیری الگوی کشت موجود از عوامل کلیدی مثل آب، امنیت غذایی و نظام عرضه و تقاضا، نشان داد که عدم استفاده بهینه از منابع، الگوی تولید را با چالش‌ها و محدودیت‌های جدی روبه‌رو کرده است. مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی چالش‌های الگوی کشت و آب مصرفی کشاورزی را بررسی کرده است. براساس این گزارش، کشاورزی بخشی کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی است که نقش بسزایی در دستیابی به امنیت غذایی، تنوع اقتصادی، ریشه‌کن کردن فقر و رفاه انسان‌ها ایفا می‌کند. از طرفی زمین‌های حاصلخیز و منابع کشاورزی محدود بوده و جمعیت رو به رشد جهان، روزبه‌روز نیاز به تولیدات کشاورزی را افزایش می‌دهد؛ به‌طوری‌که امروزه چنین افزایشی در تقاضا موجب فشار بر منابع موردنیاز کشاورزی شده است. به‌دلیل محدودیت‌هایی که در منابع قابل دسترس وجود دارد، این شرایط را تنها می‌توان با افزایش برداشت در واحد سطح از طریق برنامه‌ریزی با استفاده از زمین‌های موجود، منابع آب و سایر نهاده‌های کشاورزی مدیریت کرد. از این‌رو، برنامه‌ریزی مناطق زیرکشت و تعیین الگوهای بهینه آن برای مدیریت سامانه‌های تولیدی کشاورزی، به‌ویژه در مناطق خشک و نیمه‌خشک که از کمبود آب رنج می‌برند و عدم‌قطعیت برنامه‌های زراعی در آن از احتمال بیشتر برخوردار است، امری لازم و ضروری است. از نظر تعریف، الگوی کشت عبارت است از نسبت سطح زیرکشت محصولات مختلف در یک منطقه مشخص و در مقطع مشخصی از زمان که بیانگر توالی سالانه و نظم فضایی محصولات کشاورزی در یک منطقه است. به زبان ساده‌تر، الگوی کشت به مفهوم تعیین نوع گیاه یا محصول مورد کاشت، متناسب با مولفه‌های تاثیرگذار در تولید آن محصول است. در مقیاس کلان الگوی کشت عبارت است از: تعیین یک نظام کشاورزی با مزیت اقتصادی پایدار و مبتنی بر سیاست‌های کلان کشور، دانش بومی کشاورزان و بهره‌گیری بهینه از پتانسیل‌های منطقه‌ای با رعایت اصول اکوفیزیولوژیک تولید محصولات کشاورزی در راستای حفظ محیط زیست. یک مدل جامع الگوی کشت به دنبال پاسخ دادن به سوالاتی از قبیل نیاز چیست و چه میزان منابع موجود یا به‌صورت پتانسیل در اختیار است و بنابراین باید برای این سوال‌ها مشخص کند که چه محصولی، به چه میزان، در کجا و در چه زمانی تولید شود؟

ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که عوامل پایه‌ای موثر در الگوی کشت شامل موارد زیر است: الف) عوامل کلان مدیریتی: شامل سیاست‌های اقتصادی دولت، الزامات تامین امنیت غذایی، سیاست‌های حمایتی مستقیم و غیرمستقیم و سیاست‌های تجاری و تعرفه‌ای. ب) عوامل انسانی: شامل دانش و مهارت، انگیزش کاری، گرایش تجربی به یک کشت خاص، اشتغال و معیشت بهره‌برداران. ج) عوامل اقلیمی و محیطی: شامل قابلیت‌ها و محدودیت‌های منابع، قابلیت‌ها و محدودیت‌های فصلی، بهره‌وری در استفاده از منابع طبیعی و مزیت نسبی تولید. د) عوامل بازاری: شامل نظام عرضه و تقاضا، بازاررسانی و کشش بازار.

عوامل فوق شکل‌دهنده سیاست‌ها، رویه‌ها، به‌کارگیری منابع و نظام بازار هستند که از برهم‌ کنش آنها شاخص‌هایی برای شکل‌گیری الگوی کشت ایجاد می‌شود. ازجمله مهم‌ترین شاخص‌های موردنیاز در طراحی الگوی کشت، شاخص اقتصادی، امنیت غذایی، مزیت نسبی و بهره‌برداری پایدار از منابع پایه هستند. براساس این گزارش، تنوع اقلیمی کشور ظرفیت بالایی را در تنوع محصولات مختلف و سطح و حجم آنها ایجاد کرده است؛ به‌طوری‌که امروزه انواع محصولات گرمسیری تا سردسیری در کشور در مقادیر مختلف تولید می‌شود یا قابل تولید است و بنابراین برای کشور ایران ظرفیت و سرمایه بزرگی است که باید مورد حفاظت قرار گیرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که عدم استفاده درست و بهینه، ظرفیت بالقوه موجود را با تهدیدهای متعددی به شرح زیر مواجه کرده است:

الف) تصمیمات بخشی و دستگاهی متعدد در سطوح مختلف حاکمیتی و ناهماهنگی بین تصمیمات تاثیرگذار. ب) ناقص بودن یا ناکارآمدی سیاست‌های حمایتی دولت بر الگوهای کشت موجود به‌جز مواردی مثل کشت گندم. ج) نبود یک چارچوب نظام‌مند برای الگوهای کشت در کشور به‌گونه‌ای‌که الگوهای کشت موجود عمدتا در یک چرخه تدریجی بر حسب دانش بومی، تقاضای بازار و سلیقه کشاورز شکل گرفته‌اند.

د) انتخاب و اختیار الگوی کشت بدون توجه به تاثیر آنها بر کیفیت وکمیت منابع آب و خاک، چه در کشاورزی خرد و چه در کشاورزی بزرگ مقیاس. امروزه این امر به یکی از چالش‌های اصلی برای منابع آب و خاک تبدیل شده است. ه) ناپایداری الگوهای کشت باغی در مقابل کشت زراعی و غیرقابل تغییر بودن آنها در کوتاه‌مدت. این امر موجب شده است تا در بسیاری از مناطق بر حسب کشش بازار الگوهایی شکل گیرد که آب‌بر بوده و نیاز آبی آنها خارج از ظرفیت طبیعی منطقه باشد. و) نادیده گرفتن عوامل مهمی چون ردپای آب در تدوین الگوی کشت. بررسی ردپای آب در صادرات و واردات نشان می‌دهد که عمده محصولات صادراتی از نظر وزنی، به‌خصوص در بخش زراعی، محصولات آب‌بر هستند.

ز) عدم شکل‌گیری عرضه و تقاضا در کشور در یک چارچوب نظام‌مند. در نتیجه این امر تولید محصولات در یک چرخه صحیح تقاضا صورت نمی‌گیرد. درنهایت برخی محصولات بیش از نیاز یا کمتر از نیاز تولید شده و این باعث هدررفت منابع و سرمایه‌های ملی و به‌خصوص منابع آب می‌شود. این موضوع برای محصولاتی که در چرخه کشت فصلی هستند بیشتر تاثیرگذار است. مثال بسیار بارز آن پیاز و سیب‌زمینی است که در یک فصل به‌علت تولید بیش از حد، دورریز و امحا می‌شود و در یک‌سال به‌دلیل کمبود با افزایش قیمت بسیار زیاد مواجه می‌شود.

ح) فرهنگ مصرف نادرست و خارج از چارچوب استانداردهای دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی. گفتنی است که مصرف کنونی نان یا به‌طور غیرمستقیم گندم، برنج، سیب زمینی، روغن مایع و جامد و قند و شکر به مقدار قابل‌توجهی بیشتر از استاندارد مطلوب است. با توجه به چالش‌ها و تهدیدهای مطرح‌شده، برای رونق تولید داخل، تضمین و پایداری در امنیت غذایی، حفظ منابع پایه به‌ویژه آب و خاک پیشنهادهایی به شرح زیر ارائه می‌شود: الف) دولت طی یک زمانبندی منطقی، پهنه‌بندی الگوی کشت کشور را متناسب با ظرفیت‌های تولیدی مناطق و ضرورت تامین امنیت غذایی تهیه کند. ب) اتخاذ سیاست‌های حمایتی در برنامه‌های دولت برای رونق الگوهای کشت، متناسب با ظرفیت‌های منابع آب و خاک و اقلیم هر منطقه در کنار تاکید بر تولید محصولات اساسی در چرخه تامین امنیت غذایی. ج) تدوین سند ملی حمایت و هدایت الگوی کشت مناسب توسط دولت و تصویب در مجلس شورای اسلامی. د) اجرای الگوهای کشت مناسب در کشت و صنعت‌های بزرگ با هدف مصرف بهینه آب و حفاظت از منابع آب و خاک از نظر کیفی و نیز در راستای تامین امنیت غذایی در کشور. ه) حمایت لازم برای جایگزینی کشت‌های پاییزه به‌جای تابستانه برای محصولات آب‌بر از جمله چغندرقند یا جایگزینی محصولات با نیاز آبی کمتر، با در نظر گرفتن اصل امنیت غذایی. و) تعدیل و اصلاح تعرفه‌های صادرات و واردات محصولات کشاورزی و جلوگیری از تصمیمات مقطعی و دفعتی برای اینگونه تعرفه‌ها. ز) بسترسازی و حمایت لازم از ایجاد ساختارهای مناسب برای چرخه‌های حدواسط عرضه و تقاضای محصولات کشاورزی و توسعه سیاست کشت سفارشی. ح) ترویج و فرهنگ‌سازی کاهش مصرف اقلامی که درحال‌حاضر در سبد غذایی کشور بیشتر از نیازهای روزانه مصرف می‌شود؛ ازجمله برنج، نان، قند و شکر و تنظیم آنها مطابق استانداردهای تغذیه سالم. ط) اصلاح و یکپارچه‌سازی نظام آماری بخش کشاورزی. با توجه به موارد یادشده ضروری است که در برنامه‌های دولت تمام حمایت‌ها، در کنار تولید محصولات اساسی به‌طور هدایت شده و اثربخش، برای رونق تولید داخل، تعدیل مصرف موادغذایی و اصلاح مصرف مطابق سبد موادغذایی مطلوب و نیز الگوهای کشت متناسب با ظرفیت منابع آب و خاک هر منطقه شکل گیرد.