ظرافتهای مدیریت در بیمه
ماموریت صنعت بیمه، ایجاد اطمینان و آرامش خاطر برای آحاد جامعه است. این در حالی است که عموما مدیران عامل شرکتهای بیمه در بیان عملکرد مثبت، خصوصا در فضای رسانهها بر دو شاخص افزایش فروش و افزایش سودآوری مالی تمرکز دارند که اولی از حیث افزایش سهم بازار بین رقبا اهمیت داشته و دومی مورد علاقه سهامداران عمده شرکتهای بیمه است . در این بین اگر افزایش فروش یک شرکت منجر به کاهش فروش شرکت دیگری نشود یا به عبارتی تولید محصول جدید و جذب بیشتر بیمهگذاران در رشتههای مختلف بیمهای از عوامل دیگر مانند افزایش حق بیمههای تمدیدی به واسطه تورم یا جذب بیمهنامه شرکتهای دیگر پررنگتر باشد، من فکر میکنم بر اساس رسالت صنعت بیمه پیش رفتهایم، یعنی یک محصول جدید ارائه کردهایم یا با فرهنگسازی صحیح یا اصلاح محصولات موجود مبتنی بر منافع مشتریان حرکت کردهایم. به عبارت بهتر داریم در صنعت بیمه ضریب نفوذ را افزایش میدهیم. این در حالی است که اگر فروش یک شرکت به قیمت کاهش فروش یک شرکت دیگر افزایش یابد، یعنی در عمل چیزی به صنعت بیمه افزوده نشده است.
در چنین حالتی بدون شک سیاستهای شرکت اول سبب جذب بیمه گذاران شده است که حتی ممکن است ناشی از نرخشکنی، کاهش فرانشیزها، تعهدات غیرحرفهای و خیلی چیزهای دیگر باشد. هم اکنون شاهدیم که یکی از دغدغههای اصلی مدیران عامل شرکتها و هیاتمدیره و مدیران ارشد، سودآوری شرکتهای بیمه است. در صنعت بیمه سود از سرمایهگذاری منابع یا عملیات بیمهگری ایجاد میشود. اگر این سودآوری حاصل عملکرد شرکتها مبتنی بر التزام به تحقق رسالت صنعت بیمه کشور یعنی ایجاد اطمینان و آرامش خاطر برای مشتریانشان باشد، خیلی ارزشمند است.
ولی وقتی که این ماموریت از اولویت خارج میشود و ما مدیران عامل را در یک چرخهای میبینیم که ناچارند در این چرخه؛ انتظارات سهامدار و هیاتمدیره را تامین کنند طبیعتا ممکن است از آن ماهیت اصلی صنعت بیمه که ایجاد آرامش خاطر برای مشتری است دور شویم چرا که در چنین وضعیتی تمرکز بیش از حد مدیران بر روی سودآوری ممکن است موجب کم توجهی به وظیفه اصلی شده و آنها را به سمت تقبل ریسکهای نامتعارف یا نسنجیده سوق دهد و ارائه خدمات بیمهای را با تاخیر یا کاهش کیفیت مواجه کند. زمانی که تمرکز در ارزیابی مدیر چیزی بیش از سودآوری کوتاهمدت، برای مثال افزایش ضریب نفوذ صنعت بیمه و کیفیت خدمات و جلب رضایت واقعی مشتریان باشد میتوان مدیران را بهتر ارزیابی کرد و تصویری شفاف از عملکرد وی ارائه داد. ولی اگر اینها تحتالشعاع شاخصهایی مانند افزایش سودآوری و افزایش فروش قرار گیرد، در بلندمدت عملکرد صنعت بهبود نخواهد یافت. مسلما اگر این دو موضوع قبلی حل شود، دغدغه مدیران هم رفع خواهد شد و زمان بیشتری را برای تحقق رسالت صنعت بیمه صرف خواهند کرد. هم اکنون افرادی توانمند در صنعت که سالهاست در شرکتهای مختلف مسوولیت دارند و عمدتا افراد متخصص و متعهد به صنعت بیمه هستند توانمندیشان در نبود یک ساختار منسجم ارزیابی کمتر دیده میشود و در این فضا ممکن است برخی از مدیران و سهامداران از وضعیت موجود به نفع خود استفاده کنند و با استفاده موردی از شاخصهایی چون سودآوری و فروش خود را کارآمد جلوه دهند.
در حال حاضر افزایش سود خالص سالانه اعلامی برخی شرکتهای بیمه حتی با سود مشارکت بیمهنامههای زندگی آنان رابطه معناداری ندارد . من فکر میکنم ما اگر برای مدیران کلیدی صنعت کارنامه داشته باشیم، اوضاع مدیریتی شرکتها در بلندمدت بهبود خواهد یافت. چون در این وضعیت، هیاتمدیره، توانایی مدیر را با وضعیت موردنیاز آن شرکت بیمه تطبیق میدهد. به گمان من برای شرکت جدیدی که در شرف تاسیس است، مدیری که به هر قیمتی بیمهنامه میپذیرد را نباید منصوب کرد. باید از مدیران باتجربهتر، مدیرانی که نگاهشان مبتنی بر مدیریت ریسک است، استفاده شود تا در بلندمدت شاهد بالندگی صنعت بیمه باشیم.