راب گروشن (Rob Groeschen)، بنیان‌گذار شرکت ریسورس وان (Resource One) در ایالت کنتاکی آمریکا و در سال ۱۹۹۹ است. شرکت او متخصص بازیافت ضایعات و پسماندهای خطرناک است؛ اقدامی زیست‌‌محیطی که به شرکت‌های طرف قرارداد او اجازه می‌دهد ضمن تحقق وظایف قانونی خود، هزینه‌‌هایشان را نیز کاهش دهند. وجه تمایز دیگر و برجسته‌‌تر راب، ایجاد یک شرکت غیرانتفاعی به نام این‌‌ریترن (InRETURN) است. او شرکت اخیر را برای استخدام برادر بزرگ‌ترش، تام بنیان گذاشت که چند سال قبل در تصادفی مرگبار، دچار آسیب مغزی شده بود. این تجربه باعث شد تا راب، احساس همدردی عمیقی با معلولان ذهنی پیدا کند و به دنبال ایجاد یک فضای کار برای بهره‌‌مند شدن از پتانسیل‌‌های آنها بگردد.

در حقیقت، تصادف وحشتناک تام بود که باعث شد راب به خود بیاید. او از زیر سایه برادر بزرگ خارج شد و با مسوولیت‌‌پذیری تصمیم گرفت درس و ورزش و زندگی را جدی‌‌تر بگیرد. به دانشگاه رفت و با نمرات عالی فارغ‌‌التحصیل شد. همچنین به عنوان راننده کامیون یک شرکت بازیافت ضایعات خطرناک شروع به کار کرد. او اطمینان داشت که در هر شغلی می‌توان روش‌هایی برای بهبود شیوه کار پیدا کرد و پس از آن ترفیع گرفت. راب پس از آنکه متوجه شد شرکت آنها در حین تغییر مالکیت است، تصمیم به استعفا گرفت. او کسب و کار خود را بنیان گذاشت. با شرکت‌های مختلف تماس می‌‌گرفت و به آنها اطمینان می‌‌داد که تمام ضایعات و پسماندها قابل بازیافت و تبدیل به محصول یا موادی ارزشمند هستند. به دنبال آن بود که با ۱۰ شرکت قرارداد دائمی امضا کرد. اما طی چند سال، مشتریان او به ۲۰۰ شرکت رسید که از جمله آنها هوندا بود.

نیل شالر از تجربه همکاری با شرکت ریسورس وان می‌‌گوید. او مهندس محیط‌‌زیست در شرکت ویرپول (Whirlpool)، شعبه اوهایو است. او از طریق یکی از کارکنان شرکت که مشتری ریسورس وان بود، با راب گروشن آشنا شد. خودش درباره شیوه همکاری‌‌شان می‌‌گوید: «ویرپول بزرگ‌ترین تولیدکننده ماشین‌‌های ظرفشویی جهان است و کارخانه ما وظیفه رنگ‌‌آمیزی محفظه دستگاه را بر عهده دارد. ما از حلال‌‌ها برای رقیق کردن رنگ و تمیز کردن دستگاه‌‌های رنگ‌‌پاش استفاده می‌‌کنیم. در این فرآیند، حلال‌‌ها آلوده شده و باید دور ریخته شوند. پیش از همکاری با ریسورس وان، حلال‌‌های پسماندی را به فروشندگان سیار می‌‌فروختیم تا آنها را به یک شرکت زیست‌‌محیطی در یکی دیگر از شهرهای ایالت به نام یانگزتاون ببرند. شرکت مذکور در آنها، حلال‌‌ها را در کوره زباله‌‌سوز و با دمای ۱۸۰۰ درجه فارنهایت می‌‌سوزاند. به این صورت، پس از آنکه از حلال‌‌ها استفاده می‌‌کردیم، نفع دیگری از آنها نمی‌‌بردیم. البته نفع کوچکی برای شرکت مقصد داشت. آنها از حلال‌‌ها برای سوزاندن سایر پسماند خطرناک بهره می‌‌بردند.

سوال این بود که شرکت ریسورس وان چه ارزش‌‌افزوده دیگری می‌توانست برای ما ایجاد کند؟ راب گروشن هنگامی که دنبال راهکار برای ایجاد ارزش‌‌افزوده از این پسماند صنعتی ما بود، یک کارخانه تولید سیمان در ایالت ایندیانا پیدا کرد. حلال‌‌ها را می‌توانستیم به آن کارخانه ارسال کنیم. آنها می‌توانستند از این محصول برای تمیز کردن تفاله‌‌ها از کف واگن‌‌های باربری استفاده کنند. سپس آنها را در کوره‌‌ها و در دمای ۲۴۰۰ تا ۲۸۰۰ درجه فارنهایت می‌‌سوزاندند که امکان تخریب کامل مواد را فراهم می‌‌ساخت. به این شیوه، حلال‌‌های پسماندی ما پیش از معدوم شدن، دو بار دیگر مورد استفاده قرار می‌‌گرفتند.

این ارزش‌‌افزوده‌‌ها، به جز منافع اقتصادی مزیت مهم‌تری مبنی بر انطباق با قوانین ایالتی و فدرال سازمان حفاظت از زیست‌‌بوم دارند. قصد ندارم وارد جزئیات شوم ولی اینکه بتوانید از حلال‌‌های استفاده شده، یک بار دیگر به عنوان حلال و یک بار نیز به عنوان سوخت استفاده کنید، باعث می‌شود که نهادهای دولتی، شما را در رده‌‌بندی شرکت‌های سبز، یک گروه ارتقا دهند. همین ارتقا باعث می‌شود که مشمول قوانین و مالیات‌‌های کمتری شویم. از طرفی زمان و انرژی بیشتری نیز صرفه‌‌جویی کرده‌‌ایم و مشتاقانه به ادامه همکاری با شرکت ریسورس وان فکر می‌‌کنیم.»

شالر اشاره کرده است که شرکت ویرپول برای اطمینان از رعایت سیاست‌‌های شرکت در تمام شرکت‌های زنجیره ارزش آنها، اقدام به بازرسی از شرکت‌های مختلف می‌کند. این موضوع به‌‌ویژه در مورد شرکت‌هایی صحت دارد که مسوولیت مدیریت پسماند ویرپول را بر عهده دارند. به این دلیل، شالر و مدیرعامل شرکت به بازرسی و نظارت بر عملیات ریسورس وان و یک شرکت دیگر در سین‌‌سیناتی پرداخته‌‌اند. شالر به یاد می‌‌آورد: «زمانی که آنجا بودیم، بازدیدی هم از شرکت این‌‌ریترن داشتیم. در آنجا مشاهده کردیم که چگونه شرکای تولید (عنوانی که به کارکنان این موسسه غیرانتفاعی اطلاق می‌شود) در حال ساختن جوراب‌‌های بزرگ یک‌‌متری جاذب رطوبت هستند. با مشاهده فعالیت شاد و سازنده این آسیب‌‌دیدگان مغزی، توان صحبت نداشتیم. تحت‌تاثیر کاری که راب کرده بود، قرار گرفته بودم. در جهت هدف اجتماعی و انسانی بزرگی قدم برداشته بود.»

مهندس محیط‌‌زیست ویرپول گفته‌‌هایش را این‌گونه به پایان می‌‌برد: «جوراب‌‌های جاذب، خودشان از الیاف پوشک‌‌های ضایعاتی ساخته می‌‌شدند و ارزش‌‌افزوده‌‌ای برای اقتصاد، جامعه آسیب‌‌دیدگان مغزی و البته محیط‌‌زیست بودند. ما که برای اطمینان از سبز بودن فرآیندهای مدیریت ضایعات به بازدید از ریسورس وان رفته بودیم، تصمیم گرفتیم از جوراب‌‌های جاذب رطوبت تولیدی این‌‌ریترن هم استفاده کنیم. مشاهده تمام اقدامات مثبت راب باعث شده است که بخواهم حمایت بیشتری از او بکنم.»

 

برگرفته از کتاب: قلب و روح