فاصله شهرها تا «شهرهوشمند»
زیر ساخت، نخستین گام از روند برپایی شهر هوشمند
در این مسیر تکاملی، نخستین گام زیرساخت است. میدانیم که در ترسیمهای نوین از شهرهای هوشمند، بسترهای زیرساختی نوپدیدی در دستور کار قرار گرفته است. یکی از مهمترین آنها پیادهسازی شبکههای ارتباطی پهن باند با خصلتهای فناوری اینترنت اشیا است که با ظهور و تجاری شدن۵G میتوانیم از قابلیتهای این فناوری برای تحقق اهداف یادشده، بهره بگیریم، یک فناوری دگرگونساز که به تنهایی و با سبک حکمرانی خاص خود مبنای شکلگیری نظمهای نوین اجتماعی بهویژه در مقولههای شهرهای هوشمند میشود و در کنار آن، فناوری خدمات ابری که پیوند آن با ۵G را زیرساختهای تحولآفرین شهری میدانند. مسیر هوشمندسازی، نسلهای مختلفی را گذرانده، نسلی از شهرهای هوشمند که با هدف تمرکز بر کاهش آلودگیهای زیستمحیطی با بهرهگیری از فناوری، نهایتا به دولت الکترونیک انجامید که از آن بهعنوان نسل اول شهرهای هوشمند یاد میکنند. در ادامه مسیر توسعهای از شهرهای هوشمند، نسل دوم شهرهای هوشمند پدیدار شد در این نسل همچنان فناوری، جایگاه زیرساختی خود را حفظ کرد اما با ماموریتی متفاوت که هدف ضمن توانمندسازی شهرها، افزایش قابلیت سکونت بیشتر درآنها بود. در ادامه فناوری نقشآفرین باقی ماند به طوری که در نسل سوم شهرهای هوشمند، ظهور و بهرهگیری از فناوریهای نوپدیدی چون اینترنت اشیا، کلانداده، هوش مصنوعی، محاسبات ابری و زنجیره بلوکی، این امکان را فراهم کرد که سطوح مشارکت عمومی گستردهتر بشود و ایدههایی چون آزمایشگاههای زنده یا Living-Lab های شهری نیرومندتر شدند، نسلی از شهرهای هوشمند که معروف به شهرهای شهروند محور هستند. اینجا است که باید بتوانیم در بحث زیرساختی، ترسیم درستی از نقشه راه آینده را متصور شویم، مثلا تهران در افق ۱۴۱۰ برای استوارکردن ساختار مدیریت شهری بر فناوریهای زنجیره بلوکی و اینترنت اشیا به چه زیرساختی نیاز دارد.
الزاماتی برای تغییر
در این گام عملیاتیسازی مواردی چون نوآوری، تغییرات گسترده در ساختار مدیریتی و سازمانی مجریان اداره امور شهری، خلق مدلهای کسب و کار جدید مبتنی بر فناوریهای نوپدید، بازارسازی با هدف افزایش درآمدهای ناخالص محلی مد نظر است، بنابراین پس از ایجاد زیرساختها و برای همسو شدن با نظم نوینی که فناوری به وجود آورده، نیازمند الزاماتی برای تغییر و تحول هستیم و گرنه چندان که میبینیم با وجود به روزرسانی زیرساختها و ابزارها، همچنان چالشهای اصلی کلانشهری چون تهران از آلودگی، ترافیک تا مدیریت حمل و نقل شهری نه تنها حل نشده است بلکه با افزایش سرعت مهاجرت به شهرها، مشکلات مذکور بیشتر و پیچیدهتر هم شدهاند. در این مسیر یکی از توصیههای جدی و مهم، تغییر سبک و مدلهای حاکمیتی و حکمرانی شهری است. بهعنوان نمونه اجرایی کردن طرح کلان تحول تهران که مرکز تهران هوشمند برعهده دارد، نیازمند بنا کردن یک ساختار حکمرانی نوین است؛ چرا که ساختار کنونی متناسب نظم قدیمی است و طبیعی است که با این ساختار، نمیتوانیم برنامههایی چون تهران مبتنی بر فناوری زنجیره بلوکی را عملیاتی کنیم. با توجه به رقابتپذیری خدمات عمومی تا گردشگری در شهرهای هوشمند اهمیت این موضوع، برای سیاستگذاران و آیندهنگاران شهری بسیار بیشتر از گذشته شده است به ویژه با برنامههای توسعهای که شهرهای استانبول و دبی دنبال میکنند. بنابراین فناوری به تنهایی راهگشا نیست، چراکه فناوری صرفا ابزاری است که در مسیر توسعه شهرها همیشه بوده و خواهد بود. هر چقدر شهرها هوشمندتر میشوند، محیط اجتماعی هم پیچیدهتر میشود، تا جایی که بهکارگیری هوشمندترین فناوریها هم، پاسخگوی پیچیدگیهای رفتاری و واکنشهای انسانی نیست و اینجاست که دوباره نیازمند تحلیل، بازاندیشی و به روزرسانی مدلها میشویم، پس مسیر روندسازی همچنان ادامه دارد و باید سراغ گام بعدی و سوم برویم.
بینشی برای خلق ارزشهای جدید
خلق ارزشهای نوین شهری بدون منتفعسازی همه بازیگران شهری از شهروند تا بهرهبرداران خدمات شهری بیمعنا است، همانطور که تعریف خدمات و محصولات نوین شهری بدون خلق ارزش بی معنا است و مهمتر از آنها، نبود بینشی است که ارزشهای آیندهساز شهرهای هوشمند ما را ترسیم میکند.
بنابراین یکی از مهمترین بخشهای ارزشآفرین شهری، داشتن بینش آفاقی نزد سیاستگذاران و پژوهشگران حوزه خدمات و اداره امور شهری است، نگاهی فرازمانی و فرامکانی به شهرهای هوشمند و خلق ارزش برای آنها، خلق ارزشهایی که ضمن میراثداری گذشته، وامداری ما به آینده را هم یادآور میشود. انتهای بازی فناورانه در شهرهای هوشمند چیزی جز رسیدن به خاستگاههای مهمی چون زندگی شهروندی بهتر، داشتن شهری پایدار و تابآور و توسعه اقتصاد دیجیتال نیست.