گفتیم که دلیل محبوبیت تولید داخل، ناامنی حادی است که بر جهان حاکم شده و موجب شده طرف‌های درگیر در هر تنش، از هر عامل ولو اقتصادی و صنعتی برای فشار به رقیب جهت اخذ امتیاز استفاده کنند. همه‌جا بحث از انقطاع و تکه تکه شدن زنجیره جهانی تامین با فرمان قدرت‌های بزرگ بین‌المللی و شرکت‌های چندملیتی است. فضایی که عمدتا در نتیجه تنش‌های سیاسی منطقه‌ای و فشارهای ژئوپلیتیک حادث شده و به‌زودی نیز کمرنگ نخواهد شد. پیگیری اقدامات کشورهای خارجی در این فقره جای عبرت‌آموزی دارد و به ما درس‌های خوبی برای جهت‌گیری‌های کلان و ملی می‌دهد. امروز جهان شاهد تزریق میلیاردها دلار منابع دولتی به سمت سامسونگ، اینتل و... برای توسعه صنعت تراشه در جایی بیرون از آسیاست. خارج کردن بازی از دست چین، محور این اقدام راهبردی است.

در یک نمونه دیگر و در پاسخ به تنش‌های فزاینده در شرق آسیا، ژاپن به بنگاه‌های‌ برتر خود با تزریق میلیون‌ها دلار منابع ارزی برای انتقال کارخانه و خط تولید از چین به خاک خود فشار وارد می‌کند. اتحادیه اروپا نیز پکن را متهم به تزریق میلیاردها دلار سوبسید به صنایع خود کرده است. قانون رقابت‌پذیری صنعتی اروپا مبتنی بر توسعه سرمایه‌گذاری در فناوری‌های مرتبط با صنعت نسل۴ بوده و سودای حمایت از تولیدات بومی دارد.  در یک سوی دیگر تصویب سه قانون تورم، علم و تراشه، زمینه‌ساز طراحی و اجرای سیاست صنعتی حمایت‌گرایانه جهت مقابله با چالش‌های زنجیره تامین شده تا از قدرت روزافزون چین ممانعت به عمل آید. حال اما عجیب‌ترین اتفاق در ایران افتاده است، جایی که با وجود برخورداری از بزرگ‌ترین شبکه قطعه‌سازان خاورمیانه و وجود انبوهی از شرکت‌های صنعتی و تعاونی‌های قطعه‌سازی، بخش اعظم نیاز خودروسازان داخلی و خارجی فعال در کشور به صورت آگاهانه به چین منتقل شده است.

شاهد این ادعا تزریق حدود ۸ میلیارد دلار ارز در سال ۱۴۰۲ به کسانی است که در کار واردات قطعه هستند. این رویکرد ظاهرا با ادعای رونق تولید صورت گرفته اما در اصل ریشه تولید ملی در بخش قطعه‌سازی را نشانه گرفته است. این فرآیند که در تمام سه سال گذشته محور سیاست‌های اقتصادی بوده، فضا را به سمتی برده که کل زنجیره تامین خودروسازی داخلی را از کار انداخته و به جای توسعه به روزمرگی گرفتار کرده است. کار تا جایی پیش رفته که قطعه‌سازان بزرگ کشور را که زمانی شریک بازیگران جهانی بودند، به صرافت بقا انداخته است.  در چنین شرایطی ما مانده‌ایم و پارادوکس ایرانی. مانده‎ایم  که ادعاهای بزرگ اما غیرواقعی درباره حمایت از تولید ملی در ایران را باور کنیم یا جهانی که با سرعت به سمت حمایت واقعی از صنایع خود در حرکت است. سیاستگذاران کاش بگویند ما با افق کوتاه تولید چه کنیم؟