یادداشت وحید دالوند copy

در بحث‌‌‌های مدیریتی و سازمانی نیز اصطلاح سیاه‌چاله سازمانی و مدیریتی قدمت چندانی ندارد و به نقاطی از سازمان‌ها و ادارات اشاره دارد که نقاط مهم و قدرتمندی از سازمان هستند که می‌توانند به مرور زمان، آهسته و در بسیاری از موارد به دور از چشم مدیران سازمانی باعث آسیب‌‌‌های جدی به سازمان شوند.

سیاه‌چاله‌‌‌ها ابعاد خسارتی گوناگونی بر سازمان‌ها می‌توانند وارد کنند، سیاه‌چاله‌‌‌های بانکی در کشور هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ ابعاد اثر‌‌‌گذاری بسیار متعدد و متنوع است، قصد داریم در این یادداشت به یکی از مهم‌ترین این سیاه‌چاله‌‌‌ها، که بحث آن در موضوع مولد‌سازی دارایی‌‌‌ها بسیار داغ است بپردازیم، یکی از مهم‌ترین سیاه‌چاله‌‌‌های بانکی را می‌توان در املاک تملیکی و شعب فیزیکی آنها مشاهده کرد، املاک تملیکی و شعب فیزیکی تمامی ویژگی‌‌‌های سیاه‌چاله‌‌‌ها را در خود دارند، هزینه‌‌‌های بالای مالی و غیر‌مالی در هنگام تملیک این دارایی‌‌‌های فیزیکی و مشکلات و معضلاتی که در این مسیر وجود دارد و همچنین هزینه‌‌‌های سنگین نگهداری این اموال که بر بانک‌‌‌ها تحمیل می‌شود از یکسو و از سوی دیگر موجب منجمد شدن قسمت چشمگیری از دارایی‌‌‌های بانک می‌‌‌شوند. بانک‌‌‌ها به عنوان بنگاه‌‌‌های اقتصادی باید از تمامی توان و پتانسیل خود در جهت کسب درآمد و سودآوری استفاده کنند و این دارایی‌‌‌های منجمد در عمل برای بانک به صورت مستقیم درآمدی ایجاد نمی‌‌‌کنند.

 به‌رغم اینکه بحث‌‌‌های زیادی در خصوص مولد‌‌‌سازی دارایی‌‌‌ها و فروش این املاک وجود دارد باید به نکاتی توجه داشت که عمق زیاد این سیاه‌چاله‌‌‌ها را بیشتر نشان می‌‌‌دهد، تعداد شعب فیزیکی بانک‌‌‌ها با در نظر گرفتن تمامی هزینه‌‌‌هایی که ایجاد می‌‌‌کند، موجب گسترش شبکه ارائه خدمات بانک‌‌‌هایی می‌شود که دارای شعب بیشتری هستند و قدرت رقابتی آنها را افزایش داده و خواه‌نا‌خواه می‌تواند مزیت رقابتی موقعیتی برای یک بانک ایجاد کند، ابراز این موضوع در تقابل با روند حرکت بانک‌‌‌ها به سمت بانکداری دیجیتال و مجازی نبوده و ضدیتی با حرکت به سمت این روند نداشته و فقط به این موضوع پرداخته می‌شود که وجود دارایی‌‌‌های فیزیکی به خودی خود عیب محسوب نمی‌شود، بلکه نحوه استفاده از این دارایی فیزیکی و مشکلاتی که بانک‌‌‌ها در قانون برای استفاده از این دارایی‌‌‌ها دارند باعث مشکلات موجود و تحمیل هزینه‌‌‌ها و از دست رفتن برخی از فرصت‌‌‌ها برای بانک‌‌‌ها شده است.

بانک‌‌‌ها در این خصوص درگیر مشکلاتی چندگانه از لحاظ قانونی و مالی شده‌‌‌اند و با توجه به فشارهایی که بر بانک‌‌‌ها برای ذوب این دارایی‌‌‌های منجمد و تزریق آن به چرخه اقتصادی کشور وارد می‌شود، باید توجه کرد که بانک‌‌‌ها باید ارزش آتی دارایی‌‌‌های خود را در نظر گرفته و میزان ریسک دارایی‌‌‌ها را هم محاسبه کنند، با در نظر گرفتن سود تسهیلات پرداختی بانک‌‌‌ها در مقابل تورم موجود کشور و رشد قیمتی که در بازار مسکن وجود دارد، مدیران بانکی باید تصمیمات مهمی در این خصوص بگیرند که با فروش این املاک و نهایت تبدیل آن به دارایی‌‌‌های مالی و پرداخت تسهیلات، آیا می‌توان درآمد بیشتری با توجه به رشد قیمت مسکن و افزایش ارزشی که در قسمت مسکن وجود دارد کسب کرد؟ و حتی آیا با ریسک‌‌‌های موجود و نوسانات قیمتی، امکان حداقل حفظ ارزش آتی برای دارایی‌‌‌های تبدیل شده نسبت به زمانی که به صورت ملک در اختیار داشتند وجود دارد؟ برای بانک‌‌‌ها کدام منفعت بیشتری ایجاد می‌کند؟  علاوه بر پاسخ به این سوالات، این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که با  توجه به منفعتی که بانک‌‌‌ها از ارزش‌‌‌های آتی املاکی که در اختیار دارند در عمل همین املاک پشتوانه‌‌‌ای برای بانک‌‌‌ها و سپرده‌‌‌گذاران بانکی است و با فروش آنها و با توجه به ریسک بیشتری که تسهیلات پرداختی بانک‌‌‌ها نسبت به املاک بانک دارد، می‌تواند خلأ پشتوانه‌‌‌ای در نظام بانکی ایجاد کرده و عملا بانک‌‌‌ها، سرمایه‌گذاران و مشتریان بانک‌‌‌ها به عنوان صاحب اصلی این اموال و دارایی‌‌‌ها را با ریسک‌‌‌های متعددی از جمله ریسک نقدینگی، مواجه کنند، برای برطرف کردن این سیاه‌چاله در بانک‌‌‌ها باید با تامل و تفکری بیشتر و با دیدی بلند‌‌‌مدت و استراتژیک، تمامی جنبه‌‌‌های مختلف این موضوع مورد بررسی قرار گیرد و سپس نسبت به نگهداری یا فروش این دارایی‌‌‌ها به عنوان سیاه‌چاله‌ای مهم در بانک‌‌‌ها تصمیم‌گیری شود.