اعتراف خزانهداری آمریکا به ناکارآمدی تحریمها
همان راهبرد، همان نتایج
ایران آخرین نمونه از مواردی است که نشان میدهد تحریمها چگونه به ندرت اهداف اعلامشده خود را برآورده میکنند، اما تقریبا همیشه در ایجاد رنج و تلفات گسترده غیرنظامیان موفق میشوند. به عنوان مثال، در کره شمالی، تحریمهای ایالات متحده موانع شدیدی را برای توزیع کمکهای بشردوستانه ایجاد کرده است، زیرا بسیاری از بانکها نمیخواهند با خطرات مرتبط با تراکنشها به این کشور مواجه شوند. آنها تاثیرات جنسیتی دارند و «وضعیت اقتصادی و غذایی وخیم» ایجاد میکنند که زنان را مجبور به ورود به فضاهایی میکند که خطر «خشونت جنسی، فحشا، و سطوح بالای قاچاق» وجود دارد.
علاوه بر این، تحریمهای اقتصادی درحالیکه آسیب قابلتوجهی به غیرنظامیان وارد میکند، نتوانسته است از گسترش برنامههای موشکهای بالستیک و تسلیحات هستهای کره شمالی جلوگیری کند. در ونزوئلا، آلنا دوهان، گزارشگر ویژه سازمان ملل، دریافت که تحریمهای ایالات متحده تاثیرات «ویرانگر» دارد که «[نقض] حقوق آزادی جابهجایی، غذا، بهداشت، آموزش و دسترسی به عدالت است». با وجود ایجاد و تشدید بحرانهای اقتصادی و انسانی در سراسر کشور، از جمله سقوط اقتصاد، تحریمهای ایالات متحده تاثیری بر مجبور کردن دولت ونزوئلا برای تغییر رفتار یا کاهش قدرت آن نداشته است.
در همین حال، ایالات متحده تحریمهای گستردهای را به دنبال حمله روسیه به اوکراین وضع کرد، با این حال، اقتصاد روسیه مقاومتر از آنچه پیشبینی میشد بود. بیشتر کشورها همچنان به جای منزوی کردن این کشور، روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود را با روسیه حفظ کرده و حتی تهاجم نظامی روسیه با اعلام کرملین مبنی بر استفاده از بلاروس به عنوان بستری برای ساخت سلاحهای هستهای تاکتیکی در حال گسترش هم هست. این موارد، همانطور که ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی (CFR) تاکید کرد، نشان میدهد که چقدر تحریمها «به متقاعد کردن پوتین برای تغییر سیاستش حتی نزدیک هم نشدهاند».
در افغانستان، پس از عقبنشینی ارتش ایالات متحده در اوت ۲۰۲۱، طالبان کنترل را به دست گرفتند و خود را به عنوان دولت این کشور معرفی کردند. آنها از آن زمان تاکنون قدرت را حفظ کردهاند، با وجود اینکه از ژوئیه ۲۰۰۲ یک سازمان تحریمشده در فهرست تروریستهای جهانی تعیینشده ویژه ایالات متحده (SDGT) بوده و ایالات متحده داراییهای افغانستان را مسدود کرده است. در همین حال، افغانها رنج میبرند، زیرا ویرانیهای اقتصادی و انسانی کشور را فرا گرفته است. آمارهای برنامه جهانی غذا (WFP) نشان میدهد «بیش از ۶ میلیون نفر در آستانه شرایط مانند قحطی هستند» که با سیاستهای ایالات متحده تشدید شده است.
در سومالی، نامگذاری الشباب در مارس ۲۰۰۸ نقش مهمی در کاهش شدید و مسدود کردن کمکها در طول قحطی سال ۲۰۱۱ داشت که منجر به این شد که تحریمهای ایالات متحده تا حد زیادی در مرگ حدود ۲۵۸۰۰۰ نفر بین اکتبر ۲۰۱۰ تا آوریل ۲۰۱۲ سهیم باشد. این قحطی پیشبینی شده بود و تا حد زیادی قابلپیشگیری بود. در پی آن، الشباب امروز به عنوان یک تهدید فعال در سومالی باقی مانده است. در کوبا، یک یادداشت وزارت امور خارجه نشان میدهد تحریم ایالات متحده، که در اوایل دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، با هدف تضعیف حمایت از فیدل کاسترو «از طریق گسترش ناامیدی و نارضایتی مبتنی بر ایجاد سختیهای اقتصادی» بود.
یادداشتی در سال ۱۹۸۲ این ناکامیها را بیان میکند و نشان میدهد که سیاست تحریمی ایالات متحده در قبال کوبا: ۱) «به هیچیک از اهداف خود نرسیدهاند» ۲) «تقریبا هیچ شانسی برای وادار کردن رهبری کنونی کوبا ندارند» ۳) «به کاسترو برای توجیه انواع مشکلات داخلی بهانه داد» و ۴) «انطباق کوبا با آثار تحریمها باعث شد ایالات متحده ابزارهای اقتصادی محدودی برای تاثیرگذاری بر رفتار هاوانا داشته باشد». این شکستها تحریمهای شدید را تغییر نداده است و دولت بایدن به کمپین «فشار حداکثری» دوران ترامپ علیه این کشور ادامه میدهد. تغییر رژیم که اغلب به عنوان راه دیگری برای ایالات متحده برای ترویج هژمونی به نام دموکراسی و حقوق بشر عمل میکند، هم بهخودیخود یک هدف مناقشهبرانگیز است و هم تحریمها نمیتوانند به آن دست پیدا کنند. در واقع، محققانی که مطالعه کردهاند که آیا تحریمها منجر به تغییر رژیم میشود یا خیر، موافقند که «آنها بهندرت موثر هستند یا حتی میشود گفت هرگز موثر نیستند»، در حالی که شواهد فراوان نشان میدهد که تحریمها به جمعیت غیرنظامی و جامعه مدنی آسیب زیادی میرسانند.