آیا مشوق‌های هسته‌ای در راه است؟

ایران به این موضوع تاکید دارد که آمریکا به تعهدات خود عمل کند ولی ایالات‌متحده هیچ‌گونه توجهی به توافق انجام‌شده در قالب برنامه جامع اقدام مشترک ندارد. محور اصلی سیاست ایران در روند دیپلماسی هسته‌ای و بازگشت به برجام، عبور از سیاست دوران ترامپ است؛ در‌حالی‌که الگوی رفتار آمریکایی‌ها براساس معادله و موازنه قدرت در هر دوران تاریخی خواهد بود. فعالیت ایران براساس نصب نسل نهم سانتریفیوژهای هسته‌ای می‌تواند به‌عنوان نمادی از قدرت و قابلیت سازنده ایران محسوب شود.

۱- موازنه‌سازی در جهت اثربخشی مذاکرات

ایران برای تحقق اهداف دیپلماتیک نیازمند بهره‌گیری از سازوکارهای تولید قدرت متوازن بوده است. تاکنون سیاست ایران عمدتا ماهیت هشداری داشته است. نصب سانتریفیوژهای نسل نهم موقعیت ایران را در مذاکرات ژنو ارتقا می‌دهد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که در هرگونه کنش دیپلماتیک، قابلیت بازیگران نقش محوری برای چانه‌زنی سیاسی خواهد داشت. سیاست ایران معطوف به این نکته است که الگوی رفتار جمهوری اسلامی مبتنی بر سیاست تعادلی است و از آمادگی لازم برای انجام «اقدامات همزمان» به‌عنوان حسن‌نیت خود بهره می‌گیرد.

در نگرش ایران، سیاست ترامپ مشکلات بسیار مخاطره‌آمیزی را برای امنیت منطقه‌ای و اقتصاد ایران به وجود آورده است. الگوی رفتاری اسرائیل و عربستان به‌عنوان متحدان منطقه‌ای ترامپ در تشدید فشارهای فزاینده دولت آمریکا نقش موثری داشته است. بایدن هم‌اکنون تلاش دارد تا شکل جدیدی از کنش دیپلماتیک را در دستور کار خود قرار دهد. در نگرش دیپلمات‌ها و مقامات ایرانی، دونالد ترامپ با خروج از برجام و اعمال تحریم‌های گسترده علیه ایران به بهانه‌های مختلف، پرونده هسته‌ای را وارد وضعیت پیچیده‌ای کرده است.

۲- مطلوبیت کنش مرحله‌ای و تاکتیکی ایران

ایران از سازوکارهای مرحله‌ای برای نشان دادن حسن‌نیت و تلاش دیپلماتیک چندجانبه بهره گرفت. جمهوری اسلامی ایران صرفا از ابتدای سال دوم خروج آمریکا از برجام، پنج گام کاهش تعهدات هسته‌ای خود را ذیل تعهدات انجام‌شده در برنامه جامع اقدام مشترک به انجام رساند. نگرش ایران برای کاهش تعهدات برجامی را می‌توان به‌عنوان بخشی از سیاست پایبندی به تعهدات برجامی دانست.

ایران امیدوار بود تا در فضای به قدرت رسیدن دولت بایدن، زمینه برای همکاری‌های چندجانبه به‌وجود آید. دولت حسن روحانی به این موضوع واقف بود و بارها به آمریکایی‌ها هشدار داد که هرگونه وقفه در اعاده برجام مشکلات بیشتری را برای سیاست همکاری‌های چندجانبه ایجاد خواهد کرد. اگرچه دونالد ترامپ امیدوار بود که ایران و آمریکا در فوریه ۲۰۲۱ به توافق برسند، اما واقعیت‌های سیاست ایران معطوف به انجام اقدام متقابل برای بازگشت آمریکا به تعهدات چندجانبه جهانی و قطعنامه ۲۲۳۱ بوده است.

۳- سیاست اعاده مرحله‌ای برجام

بایدن تلاش دارد تا سیاست بازگشت مرحله‌ای به برجام را در دستور کار قرار دهد. الگوی کنش بایدن معطوف به رویکرد «گام اولیه» از سوی ایران خواهد بود. ایران با چنین الگویی مخالفت داشته و آمریکا را به‌عنوان نقض‌کننده تعهدات بین‌المللی شایسته برداشتن گام اول می‌داند. مذاکرات وین را می‌توان نقطه عطفی دانست که براساس آن شرایط برای همکاری‌های جدید فراهم می‌شود. حضور رابرت مالی در روند مذاکرات و بهره‌گیری از سیاست «دیپلماسی رفت و برگشت» زمینه لازم برای پیشبرد روند مذاکرات را فراهم می‌سازد.

رابرت مالی به این دلیل وارد وین شده است که مذاکرات را از وضعیت رکود و درجا زدن خارج کند. تداوم سیاست ترامپ ازسوی بایدن، طبعا چالش‌های بیشتری را برای امنیت جهانی ایجاد خواهد کرد. در آستانه مذاکرات وین، برخی از مقامات اسرائیلی و آمریکایی بر ضرورت گسترش طیف مذاکره‌کنندگان تاکید داشتند. در‌حالی‌که ایران هیچ‌گاه چنین سیاستی را مورد پذیرش قرار نمی‌دهد. عربستان و اسرائیل که در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ محور اصلی شرارت برای چالش‌سازی و بحران‌فکنی در محیط منطقه‌ای بوده‌اند، طبعا انگیزه‌های بلند بالایی برای اخلال در امنیت منطقه‌ای خواهند داشت.

ایران تعهد داده است که به توافق برجام برمی‌گردد. پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار می‌دهد، غنی‌سازی را به حداقل ممکن یعنی براساس معیار ۶/ ۳درصد می‌رساند. سانتریفیوژهای نسل جدید را از حوزه فعالیت‌های راهبردی خارج می‌کند و طبعا سازوکارهای اعتمادساز را در شرایطی برمی‌دارد که آمریکا به تعهدات خود در فضای برجامی متعهد باشد. در‌حالی‌که بایدن تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش ترکیبی استفاده کند.

بهره‌گیری از الگوی تاکتیکی و کنش مرحله‌ای توسط تیم سیاست خارجی و دیپلماتیک بایدن در روند دیپلماسی هسته‌ای ۱+۴ بیانگر آن است که نه تنها ایران بلکه رابرت مالی نیز تلاش دارد تا از سیاست تعهدات سازنده استفاده کند. تداوم مذاکرات هسته‌ای بیانگر این واقعیت است که ایران تلاش دارد تا حقانیت و مشروعیت خود را در ارتباط با برنامه جامع اقدام مشترک تثبیت کند. در حالی که ایالات‌‌متحده سیاست گسترش برجام را در دستور کار قرار داده است. واقعیت آن است که اگر ترامپ راهبرد باراک اوباما را ادامه می‌داد و از سیاست فشار حداکثری و نقشه راه ۱۲ماده‌ای ایده‌آلیستی فاصله می‌گرفت، نتایج بهتری برای برجام و اهداف راهبردی آمریکا به وجود می‌آمد.

۴- دیپلماسی سازنده و سیاست موازنه‌دهنده فرانسه

واقعیت آن است که ایران از این مقطع زمانی به بعد از سازوکارهای مرحله‌ای در ارتباط با سیاست جهانی و الگوی رفتار آمریکا بهره می‌گیرد. کنش راهبردی همانند برجام، چالش‌هایی را به وجود آورد که ایران را مجددا در فضای تحریم‌های اقتصادی فزاینده قرار داد. به همین دلیل است که حسن‌نیت بایدن و رابرت مالی ازسوی ایران براساس سازوکارهای پایان دادن به تحریم‌ها سنجیده می‌شود. مذاکرات ایران و آمریکا از طریق نیروی سوم و در چارچوب دیپلماسی رفت و برگشت در حال اجراست.

فرانسه تلاش دارد تا سیاست جدیدی را برای همکاری‌های چندجانبه و اعاده دیپلماسی هسته‌ای در دستور کار قرار دهد.

توضیح آنکه فرانسه نسبت به فعالیت هسته‌ای ایران حساسیت بیشتری در مقایسه با انگلیس و آلمان نشان داده است. نقش‌یابی فرانسه به‌عنوان نیروی موازنه‌دهنده مذاکرات وین از این جهت اهمیت دارد که امکان کنش چندجانبه را بین ایران، آمریکا و سایر کشورهای گروه ۱+۴ فراهم می‌سازد. دولت روحانی همواره به آمریکایی‌ها و کشورهای گروه ۱+۴ هشدار داده که حسن‌نیت زمینه ارتقای همکاری‌های متقابل را به وجود می‌آورد.

واقعیت آن است که همکاری‌های تاکتیکی و راهبردی ماهیت دومینو دارد. این‌گونه همکاری‌ها از یک نقطه‌ای آغاز می‌شود و می‌تواند طیف گسترده‌ای از منافع متقابل کشورها را تامین کند. واقعیت‌های خبری بیانگر آن است که ایران و آمریکا هر دو درصدد احیای برجام هستند؛ اما هر یک از دو کشور شکل خاصی از همکاری‌های متقابل را در دستور کار قرار می‌دهند. آمریکا تاکنون نشان داده که آماده اعطای مشوق‌های مرحله‌ای است. ایران چنین مشوق‌هایی را لازم دانسته اما کافی نمی‌داند.

سیاست ایران و ایالات‌متحده در فضای موجود ماهیت کاملا واقع‌بینانه‌تری پیدا کرده است. دیپلماسی به حیات خود ادامه می‌دهد. هر یک تلاش دارند تا اهداف تاکتیکی خود را تحقق بخشند. ایران و آمریکا هیچ‌کدام در مذاکرات وین تمایلی به سازوکارهای راهبردی نشان نمی‌دهند. تداوم مذاکرات و شکل‌گیری نشست کارشناسی می‌تواند مطلوبیت‌های بیشتری را برای تداوم همکاری‌ها فراهم سازد. در چنین شرایطی می‌توان واقعیت‌های نهفته جدیدی را پیش‌بینی کرد.

نتیجه

نگاه تاکتیکی به دیپلماسی هسته‌ای می‌تواند مطلوبیت‌های بیشتری را برای کشورها ایجاد کند. همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه در موضوعات راهبردی از این جهت اهمیت دارد که زیرساخت‌های توافق‌های موثر و طولانی‌مدت را فراهم آورد. به این‌خاطر به‌نظر می‌رسد که سیاست‌های اعلامی پیشین توسط ایران و آمریکا صرفا اقدامات تاکتیکی برای کسب امتیازات بیشتر است و هم‌اکنون تهران و واشنگتن به سمت شرایط واقع‌بینانه‌تری حرکت می‌کنند.

انعطاف‌پذیری ایران و آمریکا را می‌توان در قالب نگرش مرحله‌ای به مذاکرات جست‌وجو کرد. این‌گونه مذاکرات طبعا زمینه بازگشت گام‌به گام به برجام را فراهم می‌کنند. اگرچه اعاده برجام کار ساده‌ای نبوده و نمی‌توان در کوتاه‌مدت به چنین نتایج و اهدافی نائل شد. تلاش آمریکا، روسیه و چین به همراه تروئیکای اروپایی می‌تواند زمینه همکاری‌های جدید در روابط ایران با قدرت‌های بزرگ را به وجود آورد. ایران در گذشته حسن‌نیت خود را به مرحله آزمون گذاشته است. رابرت مالی نیز تلاش دارد تا چنین انگاره‌ای را در فضای ارتباطی ایران و آمریکا برای آینده امنیت منطقه‌ای پیگیری کند. به همین دلیل است که اعطای مشوق‌های مالی در ارتباط با ایران امکان‌پذیر خواهد بود.

گام دوم مربوط به فرآیندی بود که طی آن آمریکا و ایران وارد دیپلماسی پیچیده چندجانبه آینده می‌شوند. واقعیت آن است که پایان دادن به تحریم‌ها در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست. اگرچه مقامات دولت روحانی همواره بر مطلوبیت و کارآمدی برجام تاکید داشتند، اما وقفه در پایان یافتن تحریم‌ها و اعاده چالش‌های جدید در روابط ایران با قدرت‌های بزرگ نشان می‌دهد که مفهوم صداقت و تعهد یک‌جانبه هیچ‌گاه نمی‌تواند منجر به مطلوبیت‌های پایدار برای امنیت ملی کشور باشد. سیاست کنش تفکیکی و مرحله‌ای در تحقق هر موضوع راهبردی از جمله پایان دادن به تحریم‌ها ضروری و اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.