در نشست «فقر درآمد و چند بعدی در ایران» مطرح شد
تصویر فقر در ایران دهه۹۰
بررسیها نشان میدهد که روند افزایش فقر در دهه ۹۰ صعودی بوده، به شکلی که بر اساس برآوردها میزان فقر رقمی حدود ۵/ ۲۶درصد است. بررسی این نرخ از نظر جمعیتی نشان میدهد که جمعیت فقیر در ایران از ۵/ ۱۲میلیون نفر در سال ۱۳۹۰ به حدود ۲۳میلیون نفر در سال ۱۳۹۹ رسیده است، اما نکته قابلتوجه شناسایی دقیق خانوارهای فقیر است که گام نخست برای ارائه کمک و حمایتها به خانوارهای فقیر محسوب میشود.
دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در نشستی به بررسی فقر درآمدی و چند بعدی در ایران پرداخته است. این گزارش خلاصهای از ارائه نخست است که توسط تیم «دفتر مطالعات رفاه اجتماعی» ارائه شده است.
ضرورت تعیین خط فقر در ایران
در حوزه سیاستگذاری رفاهی لازم است تعریف فقیر درآمدی مشخص باشد. برای رسیدن به پاسخ این سوال به معیاری به نام خط فقر نیاز است که بتوان بر اساس آن خانوارهای فقیر را مشخص کرد. از آنجا که آمار رسمی در مورد خط فقر وجود ندارد بنابراین همواره مناقشاتی در این زمینه وجود داشته است. این در حالی است که در مورد شاخصهایی مانند تورم چنین مناقشاتی وجود ندارد. از آنجا که قدم اول برای سیاستگذاری موثر در جهت کاهش فقر میتواند آمار شفاف در مورد گروههای فقیر کشور باشد، پایگاه اطلاعاتی ایرانیان در وزارت رفاه تلاشهایی در جهت جمعآوری اطلاعات و نشان دادن خط فقر انجام داده است. البته آمارهای ذکر شده در این پایگاه درباره نرخ فقر در مرحله مقدماتی است و بازه زمانی عبور از این مرحله حدودا ۳ سال خواهد بود. در این بازه زمانی احتمال دارد که این آمارها با تغییرات جزئی همراه باشد تا در انتها آمارها به صورت رسمی منتشر شود.
وضعیت شاخصهای کلان اقتصادی
اقتصاد ایران در دهه ۱۳۹۰ با مشکلات متعددی مواجه بوده است. درآمد سرانه تقریبا از ابتدای این دهه روند نزولی داشته و حدود یکسوم درآمد سرانه تا پایان این دهه از دست رفته است. مقایسه میانگین رشد اقتصادی ایران و دیگر کشورها از ابتدای سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ میتواند منعکسکننده مشکلات این دهه باشد. در این بازه زمانی میانگین رشد اقتصادی در ایران یکدرصد، میانگین تورم ۱۸درصد و نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۴۳درصد بوده است. این درحالی است که میانگین جهانی این شاخصها یعنی میانگین رشد اقتصادی جهان ۳درصد، میانگین تورم ۳درصد و میانگین مشارکت اقتصادی ۶۴درصد بوده است. نرخ تورم در این سالها به صورت چشمگیری افزایش یافته و در دهه ۱۳۹۰ تنها در دو سال ۹۵ و ۹۶ نرخ تورم ایران کمتر از ۱۰درصد بوده است. نرخ فقر نیز از سال ۹۶ به بعد به صورت محسوسی روند صعودی داشته و در سال ۹۹ این نرخ به حدود ۲۶درصد رسیده است. بررسی این نرخ از نظر جمعیتی نشان میدهد که جمعیت فقیر در ایران از ۵/ ۱۲میلیون نفر در سال ۱۳۹۰ به حدود ۲۳میلیون نفر در سال ۱۳۹۹ رسیده است. درست است که شاخصهای کلان نشاندهنده وضعیت مطلوبی نیستند اما بررسی برخی از شاخصهای فقر چند بعدی مثل بهداشت و سلامت، آموزش و دسترسی به انرژی نشان میدهد که در تمامی موارد یاد شده وضعیت ایران بهتر از میانگین جهانی بوده است. اما بررسی کیفیت همین شاخصها نشان میدهد که در ایران وضعیت زیرساختهای فقر مطلوب است اما لایههای بالاتر آن وضعیت مطلوبی ندارد. به صورت کلی میتوان گفت مردم در ایران در فقر پایه دارای شرایط مطلوب اما در فقر درآمدی و کیفیت خدمات، شرایط نامطلوبی دارند. بر اساس آمار پایگاه اطلاعاتی ایرانیان، خط فقر در سال ۱۳۹۹ به طور متوسط برای هر فرد ۱میلیون و ۵۰ هزارتومان بوده است. به دلیل متفاوت بودن هزینههای زندگی در شهرهای مختلف، خط فقر نیز در نقاط مختلف کشور میتواند متفاوت باشد و عدد ذکر شده نیز نرخ متوسط کل کشور است. بر همین اساس هزینهها و نرخ خط فقر برای خانوار شهری و روستایی میتواند تفاوت چشمگیری داشته باشد. در سال ۱۳۹۹ میانگین هزینه ماهانه خانوار ۴ نفره شهری ۵میلیون و ۱۷۸ هزارتومان و میانگین هزینه سرانه ماهانه خانوار روستایی ۲میلیون و ۸۳۹ هزارتومان بوده است. بر این اساس در سال ۱۳۹۹، ۵/ ۲۶درصد از جمعیت ایران، فقیر شناسایی شدهاند.
اهمیت وجود آمار دقیق و شفاف
رصد کردن آمار و ارقام مربوط به وضعیت فقر میتواند میزان تاثیرگذاری سیاستهای کلان و سیاستهای حمایتی را نشان دهد. از آنجا که هدف علم اقتصاد، کمک به افزایش رشد اقتصادی و رفاه است، بررسی این ارقام میتواند در رسیدن به این هدف کمککننده باشد. در رسیدن به چنین هدفی گام اول بررسی دقیق آمار و ارقام مربوط به فقر است. گام دوم آن است که سیاستگذار شناخت درستی از جمعیت فقیر داشته باشد. مثلا آنکه این افراد چه کسانی هستند و در چه مناطقی زندگی میکنند یا علت فقر گروههای هدف چیست و چه چیزی نیاز آنها را برآورده میکند؟ بر اساس این اطلاعات است که سیاستگذار میتواند از سیاستهای حمایتی مناسب استفاده کند. درکشورهای دیگر معمولا نهادی که دریافتکننده مالیات است میتواند اطلاعات موردنیاز را در اختیار سیاستگذار قرار دهد اما در ایران به چنین بلوغی نرسیدهاند، غنیترین پایگاه اطلاعاتی که برای شناخت خانوارها در ایران وجود دارد، پایگاه اطلاعات ایرانیان است که توسط وزارت رفاه ایجاد شده است.
معیارهای دستهبندی خانوارهای فقیر
یک پرسش این است که آیا دهکبندی میتواند معیار مناسبی برای تعیین فقر باشد؟ از نگاه کارشناسان، دهکبندی خانوارها نمیتواند معیار مناسبی برای دستهبندی خانوارها باشد. زیرا دهک به صورت کلی معیار ملموسی نیست و در زمان سیاستگذاری مرزبندی مشخصی برای قراردادن خانوارها در دهکها وجود ندارد. بنابراین در پایگاه اطلاعات ایرانیان تلاش شده است تا خانوارهای ایرانی به روشی دقیقتر دستهبندی شوند و از معیار دهک فاصله بگیرند. نکته بااهمیت در مورد دستهبندی آن است که تعداد دستهها به صورت استاندارد و کاربردی تنظیم شوند. علاوه بر آن دستهها باید مرزبندی مشخصی داشته باشند، به صورتی که شبههای در مورد آنها وجود نداشته باشد. برای اجرای یک سیاست حمایتی موثر علاوه بر آنکه خانوارها از نظر درآمدی شباهت دارند، باید ویژگیهای مشترک دیگری نیز داشته باشند تا سیاست حمایتی مناسب در مورد آنان اجرا شود. در این پایگاه اطلاعاتی ابتدا خانوارها به دو دسته تقسیم شدهاند، یعنی کسانی که دریافتکننده یارانه هستند و کسانی که یارانه دریافت نمیکنند. در این میان خانوارهایی که دریافتکننده یارانه هستند دارای ساختار مشخصتری هستند. در این گروه خانوارها به سه دسته فقیر، متوسط و برخوردار تقسیم شدهاند. بر اساس آمارهای این پایگاه، خانوارهای فقیر حدود ۲۸درصد یعنی حدود ۵/ ۷میلیون از تعداد خانوارهای دریافتکننده یارانه را تشکیل میدهند که به عدد ۲۶درصدی که از میان سایر پایگاهها استخراج شده، نزدیک است. تعداد خانوارهای متوسط حدود ۵/ ۱۵میلیون و تعداد خانوارهای برخوردار حدود ۶/ ۱میلیون است. زمانی که سیاستگذار میخواهد سیاست حمایتی نقدی یا غیرنقدی را به اجرا بگذارد باید طبقهبندی خانوارها را بشناسد. دستهبندی بعدی برای خانوارهای فقیر است. این خانوارها به دو دسته یعنی خانوارهایی که تحتپوشش نهادهای حمایتی هستند و خانوارهای که تحت پوشش نهادهای حمایتی نیستند تقسیم میشوند. از میان خانوارهای فقیر حدود ۲میلیون و ۴۰۰هزار خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی هستند و حدود ۵میلیون خانوار تحت پوشش این نهادها نیستند. در این پایگاه اطلاعاتی خانوارهای متوسط بر اساس نوع شغلشان دستهبندی شدهاند. بر همین اساس اگر قرار باشد سیاست حمایتی برای این خانوارها به کار گرفته شود بر اساس شغلشان میتواند متفاوت باشد. دسته اول کارکنان و مستمریبگیران دولتی هستند. این خانوارها در میان خانوارهای متوسط دارای حقوق و درآمد ثابت هستند. نکتهای که در مورد این خانوارها وجود دارد آن است که درآمد این دسته در برابر شوکهای اقتصادی کمتر از خانوارهای دیگر تحتتاثیر قرار میگیرد و از وضعیت درآمدی خودشان اطمینانخاطر دارند. گروه بعدی کارگران و مشاغل خصوصی دارای بیمه هستند. این گروه نسبت به کارکنان دولت در مرتبه دوم قرار میگیرند؛ زیرا دارای درآمدهای ثابت هستند اما در برابر شوکهای اقتصادی بیشتر تحتتاثیر قرار میگیرند. گروه سوم بازنشستگانی هستند که مستمریبگیر دولت نیستند. این گروه نیز دارای درآمد ثابت هستند اما ممکن است نسبت به گروههای دیگر دارای درآمد پائینتری باشند. گروه بازنشستگانی که مستمریبگیر دولت نیستند نیز در برابر گروه بعدی که خانوارهای فاقد درآمدهای ثابت هستند دارای تابآوری بیشتری هستند. بر اساس آمارها، بخشی از فاقدان درآمد ثابت، نسبت به درآمدشان در گروه خانوارهای فقیر و بخشی در گروه خانوارهای متوسط قرار گرفتهاند.
به صورت کلی خانوارهای فقیر معمولا دارای سه ویژگی هستند؛ اینکه تحت پوشش نهادهای حمایتی باشند، در ۵ دهک اول باشند یا فاقد درآمد ثابت باشند. منظور از آنکه فاقد درآمد ثابت باشند آن است که هیچ عضوی از آن خانوار بیمهپرداز نباشد. بنابراین این خانوارها یا بیکار هستند یا دارای مشاغل غیررسمی هستند که بیمهپردازی ندارند. در نهایت یک گروه تحتعنوان خانوارهای برخوردار داریم که در این گروه کارمندان دولت، مشاغل خصوصی و فاقد درآمد ثابت حضور دارند. فرض بر این است که این خانوارها به سیاستهای حمایتی نیازمند نیستند.