چالشهای اقتصاد محیط زیست
گرچه در سالهای بعد آگاهی از این چالشها به سرعت رشد کرد اما پاسخهای جامعه بینالملل یا غیرموثر بود یا اثر معکوس داشت. اقتصادهای عمده جهان که به سختی از سقوط جهانی ۲۰۰۸ رهایی یافته بودند کماکان دستیابی به رشد کوتاهمدت را بدون کوششی جدی در ایجاد رفرمهای اساسی مورد تاکید قرار دادند. امروزه دغدغه بسیاری از ناظران جوامع صنعتی مدرن درخصوص مسیر بلندمدت توسعه نگرانی عمیق آنان در رابطه با پایان رشد اقتصادی مدل قرن بیستمی است که ناشی از پایان نفت ارزان و آغاز بدون بازگشت تغییرات اقلیمی بوده لذا نهایتا میتواند بیش از حد قابل تحمل سیستم(اقتصادی) باشد. اکنون در پایان دهه دوم قرن بیست و یکم در واقع تغییرات قطعی غیرقابل اجتناب بوده و برای ما روشن شده است که گذار از «چالشها» به «بحران ها» به چه میماند:
• اکوسیستم در جهان به نزدیک یا حتی فراتر از محدوده خود رانده شده است.
• جوامع صنعتی مدرن عمدتا وابسته به سوختهای فسیلی ماندهاند.
• اقتصاد طوری طراحی شده که رشد ثابت را ضروری میسازد.
• نقض عهدهای جهانیسازی موجب ایجاد شدیدترین نابرابریهای اقتصادی در طول دوره مدرن شده است.
موسسه پست کربن (تاسیس ۲۰۰۳) که چهار بحران فوق را بحرانهای E۴ نامیده است ماموریت خود را اینگونه تعریف میکند «هدایت گذار به دنیای سازگارتر، عادلانهتر و پایدار از طریق فراهم آوردن منابع موردنیاز برای افراد و جامعهها جهت درک و پاسخ به بحرانهای مرتبط با یکدیگر اکولوژیکی، اقتصادی، انرژی و نابرابری قرن بیست و یکم یا بحرانهای E۴». بحرانها از نظر این موسسه به اینصورت خلاصه میشوند: (۱) عصر حداکثر انرژی، یعنی کاهش در میزان انرژی قابلعرضه موجود به اجتماع به معنی هزینههای بالاتر محیطزیستی، اقتصادی و اجتماعی است. (۲) مکرر بودن حرکت سریع غیرآگاهانه به خارج از محدوده و بهطور غیرقابل توقف یک پدیده یا اورشوت(overshoot)، یعنی حرکت یکسره غذا، جمعیت، آب، تنوع گونههای زنده، تغییرات اقلیمی و ... و برخورد با مرزهای بیوفیزیکی آن. (۳) پایان رشد، یعنی در نتیجه محدودیتهای درون و خارج از سیستم اقتصادی، پایان رشد اقتصادی که تاکنون میشناختهایم را تجربه میکنیم. (۴) افزایش نابرابری یعنی افزایش نابرابری داخل کشورها و همچنین در سطح جهان میتواند منجر به ناآرامیهای اجتماعی- سیاسی عظیم و نهایتا مصائب اقتصادی و محیطزیستی شود.
موسسه پستکربن که یک اندیشکده در ایالاتمتحده و دارای محققان مختلف در زمینههای انرژی، محیطزیست و علوم اجتماعی و ... است نسبت به انتشار مقالات، گزارشها و کتب مختلف در زمینه چگونگی رویکرد به بحران مذکور و برگزاری سمینارها و در رابطه با فرآیند گذار به جامعه سازگار و پایدار اقدام کرده است و دارای دو وبسایت برای کارکنان و همقطاران است. یکی از کتابهای بااهمیت کتاب پایان رشد(The End Of Growth)تالیف آقای ریچارد هاینبرگ از اعضای برجسته موسسه است که به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات «دنیای اقتصاد» انتشار یافته است. در مقدمه این کتاب میخوانیم «موضوع اصلی این کتاب هم ساده است و هم تکاندهنده، رشد اقتصادی که تاکنون ما میشناختهایم پایان یافته است». «بحران اقتصادی که در دوره ۲۰۰۸-۲۰۰۷ آغاز شد هم قابل پیشبینی بود و هم غیر قابل اجتناب و یک گسست بنیادی و دائمی با دهههای قبل یعنی دورهای خواهد بود که اکثر اقتصاددانان این نظر غیرواقعی را که رشد دائمی لازم و دستیافتنی است را پذیرفته بودند.»
نویسنده در فصلهای بعد جهت توضیح نکات مورد اشاره ابتدا مرور کوتاهی به تاریخ اقتصادی از «اقتصاد هدیه» گرفته تا رسیدن به اقتصاد سرمایهداری، اقتصاد قرن بیستم، ادوار تجاری، بانکهای مرکزی، بانکهای سایهای، حباب مسکن میکند و تاکید خود را از انقلاب صنعتی به بعد با توجه نقش سوختهای فسیلی قرار داده است. بهطور کلی نویسنده معتقد است که سه عامل اصلی سر راه رشد اقتصادی وجود دارد (۱) تهی شدن منابع مهم از جمله سوختهای فسیلی و معدنی. (۲) گسترش و اشاعه اثرات زیانهای وارده به محیطزیست و (۳) آشفتگیهای مالی ناشی از عدم توان سیستمهای پولی، بانکی و سرمایهگذاری موجود به منظور هماهنگ شدن با کمیابی منابع و هزینههای فزاینده محیطزیست و عدم توان ارائه خدمات لازم در رابطه با حجم بالای بدهیهای دولتی و خصوصی.
وی در رابطه با عامل تهی شدن منابع موضوع مصرف انرژی در جهان را مطرح و اشاره میکند که مصرف سرانه انرژی از آغاز انقلاب صنعتی بیش از ۸۰۰ درصد افزایش یافته است. سپس مساله انرژی حاصل از انرژی سرمایهگذاری شده (EROEI)درخصوص انرژی استحصال شده فسیلی و انرژیهای تجدیدپذیر مورد بررسی قرار گرفته است و به تکنولوژی فرکینگ نیز اشاره شده است.
همچنین در ارتباط با محدودیتهای اکولوژیکی تئوری اقتصاد مبنی بر عملکرد بازار یعنی تئوری اقتصاد غالب مورد انتقاد قرار گرفته و اشاره شده است که «اقتصاد بازار آزاد» به اندازه کافی خود تنظیمکننده در جهت مواجهه و هماهنگ شدن با واقعیتهای محدودیتهای اکولوژیکی سیاره زمین یا برطرف کردن نیازهای اساسی بلند مدت بشر نیست. دلایل ذکر شده در اینخصوص: (۱) مقوله اثرات خارجی روی شخص ثالث (۲) نابرابری قدرت خرید (۳) نیاز به همکاری و (۴) نقش بهخصوص تکنولوژی است و پیشنهاد شده که قوانین ترمودینامیک در تبیین و توضیح تئوریک لحاظ شود.
بهطورکلی ساختار اقتصادی مسلط در جهان که اقتصاد نئولیبرال بازار است از طرف اقتصاددانان اکولوژیکی مورد انتقاد قرار میگیرد. هرمن دیلی بحث میکند که توصیف کردن فرآیند اقتصادی بهعنوان جریان دایرهای در حالی که غیرقابل بازگشت بودن انرژی و مواد نادیده گرفته میشود شبیه توصیف یک بدن زنده بهعنوان یک سیستم دایرهای است بدون هیچ اشاره و استناد به مسیر هضم. بهنظر او اقتصاددانان اقتصاد و محیط زیست را بهعنوان دو سیستم جدا درک میکنند و لذا تحلیل اقتصادی از بازخورد دینامیزمهای پیچیده فضایی و زمانی یعنی وقفهها، آستانهها و دیگر پدیدههای غیرخطی که اکوسیستمی را که با آن اقتصاد در دنیای واقعی در فعل و انفعال است مشخص میکند بدون اطلاع میماند.
او انتقاد میکند که اقتصاددانان فرض میکنند بازدهی تکنولوژیک میتواند تهی شدن منابع را جبران کند یا در صورت لزوم هوش و نبوغ انسان جایگزینهایی برای هرگونه ناکامی عملکرد منابع طبیعی یا وظیفه حمایت از زندگی پیدا خواهد کرد و این یعنی اینکه اقتصاد و نواحی قابل سکونت برای موجودات زنده دو سیستم جداگانه هستند و تکنولوژی میتواند جایگزین طبیعت شود یعنی تلاش و کوشش انسان را بهطور مفهومی از محدودیتهای بیوفیزیکی آزاد میکند.
نویسنده در یک فصل به مقوله اینکه آیا نوآوری، جایگزینی و کارآیی ادامه رشد را فراهم خواهد کرد، میپردازد.
وی در بخشی اظهار میدارد که «تمدنها دانش و توان تکنیکی بشر را ارتقا میدهند؛ اما تمدنها تمایل به خلق سطوحی از پیچیدگی دارند که پس از مقطع مشخصی توان حمایت از آن را ندارند. زمانی که آن مقطع فرا برسد تمدن وضعیت انحطاط را طی میکند یا سقوط میکند. قطعا من نمیگویم که ما انسانها به اختراع انواع ابزارها و فرآیندهای جدید ادامه نمیدهیم، ما نسل زیرکی هستیم و اختراع یکی از استراتژیهای موثر در بقای موجودات است اما انواع اختراعاتی که ما در قرن ۱۹ و ۲۰ به آنها دست یافتیم مطلوب و مناسب نیازها و علایق ما در دنیایی بود که انرژی و مواد ارزان و میزان آن به سرعت در حال گسترش بود. اختراعات قرن ۲۱ از انواعی خواهد بود که مطلوب و مناسب دنیایی خواهد بود که انرژی و مواد گران و در حال کاهش خواهد بود.» نویسنده با اختصاص بخش اعظم یک فصل به اقتصاد چین چنین آغاز میکند که اگر شخص در جستوجوی این باشد که با ایده پایان رشد اقتصادی جهان به مخالفت برخیزد حتما میتوان چین را تقریبا بهترین انتخاب دانست.
او به بررسی اقتصاد چین از جنبههای مختلف و مقایسه آن با اقتصاد ژاپن و دیگر کشورهای آسیای شرقی میپردازد و تحلیل خود را از آینده روند اقتصادی این کشور بهطور مشروح بیان میکند. در یادداشتهایی که در هر فصل کتاب در حاشیه بحث اصلی مطرح شده است نویسنده به نکات بسیار جالب و آموزندهای که بخش عمدهای از موضوعات مدنظر خود را در قالب آنها گنجانده و ارائه میدهد اشاره میکند. وی در آخرین قسمت آخرین فصل «چشمانداز» چنین اظهار میدارد که اولین چرخش در تاریخ مهار آتش حدود دو میلیون سال قبل، دومین توسعه زبان و سومین و چهارمین انقلاب کشاورزی (در ۱۰ هزار سال قبل) و انقلاب صنعتی با سابقه دو قرن (عمدتا با استفاده از سوختهای فسیلی) بوده و ما اکنون در آستانه پنجمین چرخش تاریخ بشر از تمدن مبتنی بر سوخت فسیلی و رشد مبتنی بر بدهی به سمت جامعه پایدار و تجدیدپذیر قرار داریم. گرچه نویسنده با طرح فصلی بهعنوان زندگی بعد از رشد به پیشبینی و پیشنهادهای خاص در زمینه زندگی اجتماعی پرداخته است، خود اذعان دارد که این پیشبینی قمارگونه است و آن را با قطعیت بیان نمیکند. استراتژی موسسه پست کربن آن چنان که خود بیان میکند فراهم آوردن منابع موردنیاز افراد و جامعهها جهت درک و پاسخگویی به بحرانهای مرتبط با یکدیگر قرن بیست و یکم در زمینههای اکولوژیک، اقتصادی، انرژی و نابرابری است. طبق اعلام موسسه، کمک در ایجاد سازگاری جهت مقاومت در مواجهه با بحرانهای مذکور و حمایت از تغییرات اجتماعی و فرهنگی برای ایجاد آمادگی لازم بهمنظور اخذ تصمیمات قاطع و اقدام مناسب در موارد زیر از اهداف موسسه است:
• ارتقای درک جمعی ما از واقعیت انرژی و نیاز در امر حفظ و انطباق با جامعه با مرکزیت انرژی تجدیدپذیر.
• توسعه سازگاری در جامعه بهعنوان بهترین طریق ایجاد پیشرفت و باز محلی کردن (اقتصاد) نواحی و شهرها در امر مقاومت در مقابل اختلالات در حال بروز.
• حمایت از جنبشهای فزاینده نوآوران و فعالانی که میتوانند بهترین عملکردها را در رشته و رهبری حال حاضر و دوران بحرانهای آینده به عهده گیرند.
ارسال نظر