افسانه قورباغه جوشان
میگویند که اگر قورباغهای را در ظرف آبی بیاندازید و حرارت آب را به آرامی بالا ببرید، قورباغه افزایش حرارت را احساس نمیکند و در جای خود آرام باقی میماند.
دکتر فرخ قبادی
میگویند که اگر قورباغهای را در ظرف آبی بیاندازید و حرارت آب را به آرامی بالا ببرید، قورباغه افزایش حرارت را احساس نمیکند و در جای خود آرام باقی میماند. هنگامی که درجه حرارت به نقطه جوش میرسد، قورباغه تازه متوجه میشود که چه اتفاقی رخ داد، اما این هنگامی است که حیوان بینوا پخته شده و میمیرد.
این ماجرا نخستین بار توسط یک محقق انگلیسی در سده نوزدهم مطرح شد و گرچه بعدها برخی از محققین صحت آزمایش او را مورد سوال قرار دادند، اما استنتاجات حاصل از این «نظریه» در فرهنگ عمومی جا افتاد و به کرات مورد استناد قرار گرفت.
در مقوله اقتصاد، این تمثیل در شرایطی مورد استناد قرار میگیرد که سیاستگذاران اقتصادی به تغییرات و تحولاتی که به آرامی، اما در یک جهت مشخص، به وقوع میپیوندند، توجه لازم را نشان نمیدهند و فقط زمانی به خود میآیند که آن تغییر و تحولات چنان دامنهای یافته و چنان بحرانی را پدید آورده است که رهایی از آن دیگر به آسانی میسر نیست.
صرف نظر از صحت یا نادرستی افسانه قورباغه جوشان، آیا انصافا نشانههایی از رفتار مشابهی را در بی خیالی و کم توجهی خود به معضلات اقتصادی کشور نمیبینیم؟
قیمت زمین و مسکن باید تا چه اندازه بالاتر برود تا ما دریابیم که چیزی در جایی از اقتصاد ما دچار یک بیماری اساسی است؟
چه تعداد و چند درصد از کارخانهها در هر یک از صنایع ما، باید دچار بحران و ناگزیر از «تعدیل نیرو» یا توقف کامل شوند تا ما دریابیم که ادامه این روال، رکود و کسادی کنونی را به یک بحران اقتصادی تمام عیار مبدل خواهد ساخت؟
واردات کالاهای خارجی باید تا چه اندازه افزایش یابد تا ما دریابیم که تورم داخلی، همراه با سیاست تثبیت نرخ ارز و رقابت نابرابری که از این رهگذر به تولیدکنندگان داخلی تحمیل میشود، سرانجامی جز همان «عقبگرد» صنعتی و کشاورزی که پیامد غفلت از بیماری هلندی به شمار میروند، نخواهد داشت؟
کشور ما درآمدهای ارزی سرشاری دارد. این موهبتی است که بسیاری از کشورهای جهان از آن بینصیباند. اما اقتصاد ما گرفتار تورمی است که قدرت خرید مردم را میبلعد و منافع آن فقط قشر بسیار کوچکی از جامعه را منتفع میسازد. تولید، جز در موارد بسیار استثنائی، سودآوری ندارد و تعداد ورشکستگیها رو به تزاید است. بیکاری، به ویژه در میان جوانان، ابعاد غیر قابل قبولی دارد. سودهای هنگفت سفته بازی در ملک و فعالیتهای دلالگونه، هرگونه انگیزه را برای فعالیتهای مولد (و طبعا پر چالشتر) از میان برده است.
و در این میان، تناقضات سیاستگذاری پولی و مالی، کار را چنان گره زده است که نه طرفداران مبارزه با رکود و بیکاری میتوانند به موفقیت برنامههایشان امیدوار باشند و نه قفلهای بانک مرکزی در فرو نشاندن آتش تورم کارساز خواهد بود. این در حالی است که پدیده «رکود تورمی» بیماری ناشناختهای نیست و ما نیز اولین کشوری نیستیم که با آن دست به گریبان شدهایم. بعید است که کارشناسان اقتصادی بانک مرکزی ندانند که «سهقفله کردن» صندوقهای بانکها و اجرای یک سیاست انقباضی چشم بسته و فراگیر، در شرایط دشواری که تولید کنندگان داخلی با آن دست به گریبانند، چه بر سر تولید داخلی خواهد آورد و پذیرش این امر هم دشوار است که اقتصاددانان دولت، از پیامدهای سیاستهای مالی انبساطی و تزریق بیمحابای درآمدهای نفتی به اقتصاد داخلی بیخبر باشند و تاثیر آن را بر آهنگ تورم، حتی با واردات فزایندهای که به برکت ذخایر ارزی سرشار میسر شده و تولید داخلی را نیز به حاشیه رانده است، نادیده بگیرند. در هر حال، تا هنگامی که اختلاف نظرها حل و فصل نشوند و سیاستهای هماهنگ و کارساز برای مبارزه با رکود تورمی به اجرا در نیایند، بعید است که رهایی از بحران کنونی میسر باشد.
و چه کسی میتواند ادعا کند که از دامنه و عمق این بحران بیخبر است؟ آرامش ما قاعدتا باید از بی خیالی ما باشد، اما از یاد نبریم که حرارت رو به تزاید است و بیخیالی ما از جوش آمدن آب جلوگیری نخواهد کرد.
ارسال نظر