تغییر رویکرد طرفین مذاکرات

این جلسه بر اساس توافق صورت گرفته بین دو طرف در نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک و در شرایطی برگزار شد که از یکسو اتحادیه اروپا در چند ماه گذشته طیف گسترده‌ای از تحریم‌ها از جمله تحریم‌های هوایی و دریایی را علیه ایران اعمال کرده، بانی قطعنامه اخیر آژانس انرژی اتمی علیه ایران بوده و آشکارا تهدید به اسنپ بک از توافق هسته‌ای (توسط انگلستان) تا اکتبر ۲۰۲۵ (کمتر از ۱۰ ماه دیگر) کرده است و از سوی دیگر وزیر امور خارجه ایران هم اروپا را به ساخت سلاح هسته‌ای در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت تهدید و نسبت به چشم‌انداز مذاکرات ابراز ناامیدی کرده است.در واقع آنچه مشاهده می‌شود این است که دو طرف در شرایطی دشوار و پیچیده وارد مذاکراتی شده‌اند که علاوه بر محدودیت‌های ناشی از وضعیت رو به وخامت روابط دوجانبه، به شدت تحت‌تاثیر روی کار آمدن ترامپ و تحول در روابط فراآتلانتیکی و نیز تغییر در سیاست آمریکا در قبال ایران است. بنابراین سوالات متعددی درباره مفید بودن این مذاکرات و چشم‌انداز موفقیت آن پرسیده می‌شود.

در پاسخ به سوالات فوق دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه اول معتقد است اروپا در چند سال اخیر جایگاه اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک خود نزد ایران را از دست داده و به خاطر جنگ اوکراین، بحران‌های مالی، و نیز بحران‌های سیاسی داخلی و تضعیف احزاب حاکم سنتی و خیزش راست رادیکال، از اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک آن کاسته و با از دست دادن اهرم‌های چانه‌زنی‌اش نزد ایران، به یک عنصر بی‌ربط و کم‌اثر در سیاست ایران تبدیل شده است. این دیدگاه قائل به نقش پررنگ قدرت‌های بزرگ نظیر روسیه، چین و آمریکاست و مذاکره ایران با اروپا در نقش یک کوتوله سیاسی را اتلاف وقت می‌داند. در ادامه این نگاه، نوعی ارزیابی هنجاری از اروپا و رابطه آن با ایران نیز قرار می‌گیرد که طبق آن این بازیگر بدعهد، ریاکار، شرور، و وابسته است و اصولا مذاکره با آن بی‌فایده بوده و باید کنار گذاشته شود.دیدگاه دوم علاوه بر اهمیت سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک اروپا برای ایران، نوعی رابطه فرهنگی-تمدنی نیز بین این دو قائل است و اختلال در روابط را غیرعادی و به زیان هر دوطرف می‌داند.

در ارزیابی‌های این گروه، اروپا برای حفظ زنجیره روابط بین‌المللی ایران به‌ویژه متعادل‌سازی جایگاه چین و روسیه در سیاست خارجی خود همچنان دارای اهمیت است؛ چراکه بر ارزش راهبردی ایران نزد این دو قدرت می‌افزاید. علاوه بر این معتقد است اگر‌چه اروپا برای ایران تاکنون منشأ خیری که انتظار می‌رود نبوده، اما نشان داده که می‌تواند با استفاده از توان اجماع‌سازی‌اش در سطح بین‌المللی و قدرت دیپلماتیکش و نیز توانی که در سازمان‌های بین‌المللی دارد ایران را تحت فشار جدی قرار دهد. بنابراین دفع این توان سلبی از اروپا علیه ایران مهم و ضروری است.به نظر می‌رسد مذاکرات اخیر بین ایران و سه کشور اروپایی، در کشاکش داخلی بین این دو دیدگاه انجام شده و به توفان فکری و شناخت ظرفیت‌ها برای شروع دور تازه‌ای از مذاکرات تقلیل یافته است حال آنکه فوریت، شفافیت و جدیت مسائل دو طرف به تنها چیزی که نیاز ندارد توفان فکری است.

واقعیت این است که در سه سال گذشته و به‌خصوص از زمان شدت گرفتن جنگ اوکراین از سال ۲۰۲۲، تنش در روابط بین ایران و اروپا به‌واسطه مجموعه‌ای از ادعاهای متقابل بالا گرفته و امنیتی‌تر و پیچیده‌تر از گذشته شده است. برای همین، دو تغییر ماهوی در روابط ایران-اروپا دیده می‌شود: نخست نظام مسائل اروپا با ایران از گسترش هسته‌ای، گسترش موشکی، و گسترش (نفوذ) منطقه‌ای همگی در سطح منطقه خاورمیانه و با تاثیرات غیرمستقیم بر امنیت و ساختار امنیتی اروپا به مجموعه مسائل جدید مشتمل بر گسترش پهپادی، گسترش سایبری، گسترش موشکی و اقدامات ادعایی تروریستی و خرابکارانه علیه مقامات و اشخاص اروپایی یا غیراروپایی همگی در سطح منطقه اروپا با تاثیرات مستقیم و بلاواسطه بر ساختار و امنیت اروپا و تهدید خاک آن تغییر یافته است؛ یعنی از دید اروپا، هم سطح تاثیر ایران و هم فوریت تهدید آن شدت یافته است. دوم و ناشی از تحول اول، واکنش اروپا به ایران از سطح تاکتیکی به سطح راهبردی تغییر کرده و بر شدت آن افزوده شده است.

بنابراین با اقدامی بی‌سابقه و با صدور بیانیه علیه کشورمان در اجلاس اخیرش با شورای همکاری خلیج فارس، مشارکت فعال در پدافند موشکی اسرائیل، ارتقای گشت دریایی در دریای سرخ و اقدام علیه نیروهای انصارالله در یمن، تحریم دریایی و هوایی ایران، تلاش برای تروریستی اعلام کردن سپاه، پذیرفته است تا در تقابل‌های احتمالی منطقه‌‌‌ای و فرامنطقه‌ای، علیه ایران اقدام کند و سطح برخورد با آن را بالا ببرد؛ به عبارت دیگر اروپا از تعامل حداقلی به مهار تقابلی با ایران رسیده است. به بیان دیگر تقابل اروپا با ایران به دلیل وجود درک تهدید فوق، ذاتا هویتی اروپایی یافته است؛ یعنی اروپا اگر روزی تهدیدهای هسته‌ای و موشکی ایران را تهدیدهایی جهانی بازنمایی می‌کرد، امروز به‌واسطه جنگ اوکراین هم درجه امنیتی شدن آنها و هم سطح تماس آنها با خود اروپا افزایش یافته و تهدیدهایی علیه اروپا درک شده است.بر اساس چنین درکی، امروز با اروپایی روبه‌رو هستیم که نظام مسائل آن با ایران بیشتر اروپایی است تا آمریکایی و به‌رغم یکپارچه‌سازی ادراک امنیتی بین این دو، اولویت‌های آنها در حوزه‌هایی متفاوت است.

بنابراین منطقی است راهبرد مذاکراتی ایران بر اولویت‌های اروپایی متمرکز شود تا تقلیل مذاکره با اروپا به موضوعاتی که در دست آمریکاست و بیان ناتوانی اروپا برای بده‌بستانی واقعی با ایران به‌واسطه رفع تحریم‌هایی‌ که باز در دست آمریکاست. در مساله هسته‌ای اساسا اروپا فاقد وزن و نقش لازم است و بازیگر اصلی آمریکاست منتها به‌واسطه اسنپ‌بک اروپا در تلاش است تا جایگاهی را برای خود در این موضوع مهیا کند ولی باز در موضوع اسنپ بک نیز بدون هماهنگی با آمریکا اقدامی نخواهد کرد. در بحث منطقه خاورمیانه، خود اروپا نیز نیک می‌داند فاقد قدرت و ابزارهای لازم برای ایفای نقش یا تحت فشار قرار دادن ایران است. موضوع حقوق بشر نیز تاکتیکال است و بیشتر برای مشروعیت‌بخشی به اصل مذاکرات با ایران و پاسخگویی به انتقادات داخلی‌ خود اروپا به کار می‌رود.

بنابراین راهبرد مذاکراتی با اروپا به‌جای هسته‌ای باید با اعتمادسازی بر سر اوکراین شروع و با توافق فنی بر سر موضوع هسته‌ای با هدف رفع تحریم‌های اروپایی هسته‌ای و غیر‌هسته‌ای و ممانعت از اسنپ بک ادامه یابد.درخصوص تاکتیک مذاکراتی نیز به نظر می‌رسد ترکیبی از بازی سرزنش و مجادلات رسانه‌ای با مقامات اروپایی کمک چندانی به ایران نکرده است. چنین تاکتیک‌هایی در بهترین حالت برای این بوده تا نشان دهد ایران نه از موضع ضعف بلکه در شرایطی برابر و حتی بهتر وارد مذاکرات شده و به دنبال امتیازگیری است، منتها ناکامی تهدید ایران در ممانعت از تصویب آخرین قطعنامه آژانس، مؤید ناکامی چنین تاکتیکی و عدم‌تاثیرگذاری مدنظر ایران بر طرف اروپایی است. مهم‌ترین دلیل ناکارآمدی این تاکتیک، به درک اروپا از قابل مدیریت بودن تهدیدهای ایران از یکسو و قرار داشتن آن در وضعیتی که نتواند تهدیدهایش را عملیاتی کند، بازمی‌گردد.در پایان اینکه نفس شروع مذاکره با اروپا مهم و بااهمیت است.

منتها اگر این دور از مذاکرات نیز مانند گذشته مسائل را به موضوع هسته‌ای و رفع تحریم‌های آمریکا تقلیل دهد و فاقد راهبرد مذاکراتی و تاکتیک‌های مذاکراتی مناسب باشد، راه به جایی نخواهد برد آن هم در شرایطی که بیش از هر زمانی نیاز به دستاوردهای دیپلماتیک است. استفاده به موقع از ابزارها و کارت‌های در اختیار، مدیریت بحران در روابط دوجانبه، ورود به گفت‌وگوهای موردی و مقطعی، تعریف دستورکارهای مثبت، خودداری از مجادلات رسانه‌ای، بازگرداندن مذاکرات از سطح سیاسی به سطح فنی و داشتن راهبرد دقیق و مبتنی بر شناخت و تاکتیک مذاکراتی به‌روز و موثر به ایران در بازتنظیم روابط با اروپا و ارتقای مذاکرات توفان فکری به مذاکرات عینی با نتایج ملموس کمک خواهد کرد.

 

*استادیار مطالعات آمریکای شمالی و اروپا دانشگاه تهران