این واقعه به خوبی نشان داد روح جمعی ایرانیان به‌طرز شگفت‌انگیزی معطوف به هدف‌هایی مشترک و تشخیص دقیق مصالح ملی است. لحاظ کردن مقطع زمانی وقوع این حادثه و واکنش غافلگیرکننده جامعه به آن، اهمیت این موضوع را دوچندان می‌کند. کمتر از دو ماه پیش از واقعه غمناک شهادت سردار سلیمانی، ایرانیان شاهد حوادث تلخ دیگری بودند که آن زمان توضیح دادنش بسیار دشوار می‌نمود. گروهی از مردم در اعتراض به افزایش قیمت بنزین و ایضا کاستی‌ها و ناکارآمدی‌های دیگر، به خیابان‌ها آمدند و اعتراض مسالمت‌آمیز و مشروع آنان با حادثه‌آفرینی‌های خشونت‌بار و نامشروع دیگر در هم آمیخت و نتایج تلخی آفرید که همگان از آن خبر دارند. آن حادثه، که عمدتا محصول سوء‌تدبیر بود، موجب گسستی در رابطه حکومت و مردم شد که گمان می‌رفت به این زودی‌ها ترمیم نشود. اما پس از شهادت سردار سلیمانی، معلوم شد روح جمعی ایرانیان توانایی تفکیک امور عارضی و اساسی را دارد و آن‌گاه که پای کیان میهن و امنیت ملی در میان باشد بر خطاهای تکنیکی دولت چشم می‌پوشد و به‌یاری آن می‌شتابد. به همین علت بود که هیچ شخصیت و جریان سیاسی موجه و شناخته‌شده‌ای دامن خود را از حادثه غمناک شهادت سردار سلیمانی برنچید و همگان با کنار گذاشتن اختلافات سیاسی و فرهنگی و عقیدتی، دوشادوش هم به تکریم پاسدار شهید برخاستند.

امید که حکومت هم با ذکاوتی همسنگ مردم، این پیام هوشمندانه را دریافته باشد که انتقاد و اعتراض، ابزار طبیعی ابراز خواسته‌ها و آشکارکننده کاستی‌هاست و نباید این دست اعتراضات به شوریدن بر حکومت تعبیر شود. رخدادهای پس از شهادت سردار سلیمانی، فرصتی تاریخی برای ترمیم چشمگیر و کارساز گسل‌هایی است که میان جناح‌های سیاسی از سویی و جامعه و حکومت از سوی دیگر جدایی انداخته است. مردم، گام نخست را برداشتند و حالا نوبت سیاستمداران است که متواضعانه به این دعوت ملی لبیک بگویند. این لبیک، ادای دین به شهید والامقامی است که جامعه به‌درستی او را «سردار دل‌ها» نامیده است.