طعنه روزنامه هم میهن به حکم تبعید یک روزنامه نگار/گمان نکنید از عرش به فرش افتادن است
روزنامه هم میهن نوشته است: آقای قاضی. شما که حکم به تبعید میدهید گمان نکنید که رفتن از تهران به تربت جام «ز عرشِ شعله درافتادن به فرشِ خاکستر» است.
احتمالا تجربه قاضیانی که چنین حکمهایی میدهند با تجربه ما از تهران خیلی متفاوت است. این روزها بعید است که کسی که از مردمی که در این خاک زندگی میکنند حس و حال خیلی متفاوتی با یکدیگر داشته باشند. نه اینکه آن مردمی را که زیر طوفان خاک و شن در سیستان و بلوچستان خاک هستند یا آنانکه در اهواز آب ندارند با مردم تهران و شیراز تفاوتی ندارند و به لحاظ آسایش در یک نقطه ایستادهاند، البته که نه. هیچ چشم کوری هم اینها را یکی نمیبیند.
نکته این است که آدم بیآینده فرقی نمیکند چه در نعمت و ناز باشد چه در زیر طوفان شن و بیآبی، آن حسِ یأس چون قلاب به گردنش میافتد حال چه در تهران باشد، چه در زابل و چه در تربتجام.
اما اینکه جناب قاضی و دیگر قضات همچنان برای مجازات مردمانی آنها را مستحق این میدانند که در فلان شهر زندگی نکنند و در بهمان شهر زندگی کنند آب پاکی بر تمام شعارهایی که برای آن انقلاب کردیم نیست؟ آبی پاکی بر محرومیتزداییها و جامعه مبتنی بر مساوات و از دست شعارها. اینکه بعد از ۴۵ سال از انقلاب هنوز شهری را چنان میدانیم که زندگی در آن حکم مجازات دارد، بیشتر طعنه به متولیان امور و دولتمردان این همه سالها نیست؟ همه اینها فارغ از این است که مردمانی خودشان و آبا و اجدادشان در این شهرها زیستهاند، خشت به خشت آن را ساختهاند و پاسبانش بودند و حال حکم به تبعیدگاه بودنشان میدهیم.
باری، جناب قاضی! فارغ از هر طعنه و بغضی خوش به سعادت شما که تهران چنین برایتان خوشایند است. یکبار هم به تربت جام سفر کنید.فارغ از اینکه شهر تربت جام هیچ به تبعیدگاه شباهتی ندارد، مردمانی دارد رقیقالقلب، مهماننواز، هنرمند و اهل دل. من به شما قول میدهم گذرتان آنجا بیفتد برای خودتان هم حکم تبعید به همانجا میزنید، البته اگر که تجربه شما از تهران کمی شبیه تجربه ما باشد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.