روایتی از پشت دیوارهای پادگان/سربازی، دفاع از ناموس یا شهروند؟

حرف‌‎های ضدزن در پادگان زیاد است. همه سربازها در یک شبانه‌روز، شوخی‌های رکیک جنسی و فحش‌هایی که زنانگی را هدف قرار می‌دهند مکرر می شنوند و کمتر کسی معترض این گفت و شنودها است! به قول معروف این حرف‌ها در پادگان مثل نقل و نبات است و کسی خرده نمی‌گیرد! تازه الان اوضاع بهتر شده که فرماندهان و نیروهای رسمی کمتر فحش می‌دهند، اما بارها شنیده‌ام، قبل از انقلاب فرماندهان هیچ حدی را رعایت نمی‌کردند و بی‌پروا بی‌ادبی می‌کردند. حالا بعد از انقلاب، سخت‌گیری‌ها بیشتر شده و اگر به گوش نهادهای بازرسی برسد که کسی به سربازی فحش جنسی داده برخورد می‌شود. اما هنوز رفتارهایی جنسیت‌زده در پادگان‌ها قوی است. این چیزی است که می‌خواهم در این نوبت برای شما «از پشت دیوارهای پادگان» بنویسم؛ حرف‌‎هایی که کمتر پسری خاطراتی از آن تعریف می‌کند. در پادگان برای اینکه رگ غیرت پسرها را تحریک کنند تا سختی تمرین‌های نظامی به چشم‌شان آسان بیاید، اینطور می‌گویند که این فنون نظامی را باید یاد بگیرند تا بتوانند از ناموس‌شان دفاع کنند. اینقدر روی این تعبیر ناموس تاکید می‌کنند تا پسرها، تحریک شوند و به هیجان بیایند. در پادگان ما هرگز نمی‌گفتند، شما این مهارت‌های نظامی را باید فرا بگیرید تا شاید روزی لازم بشود از «شهروندان» وطن‌تان حفاظت کنید یا ممکن است روزی کار با اسلحه برای صیانت از دارایی‌های سرزمین‌تان به کار بیاید! چیزی که در پادگان می‌تواند سربازها را به وجد بیاورد دفاع از «ناموس» است. یادم می‌آید روزی فرمانده گروهان ما که مرد جوان و کم‌سن و سالی بود، می‌گفت فرض کنید دشمن به شهر حمله کرده و شما فقط یک اسلحه دارید و در خانه با همسرتان تنها هستید و با این مقدمه‌چینی قصه‌اش را ادامه می‌داد. حتم دارم از تاثیر داستانی که می‌بافت اطمینان داشت. لابد به مدد تجربه دوره‌های آموزشی پیشین اطمینان داشت می‌تواند هیجان لازم برای فراگیری کار با اسلحه را با این ترفندها ایجاد کند. پسرها هم دل‌خوش بودند که اگر روزی دشمن حمله کرد و آنها با همسرشان در کلبه‌ای تنها بودند، می‌توانند همچون قهرمان‌ فیلم‌های امریکایی با یک ژ-۳ همه دشمنان را قلع وقمع کنند و لابد با یک پایان خوش این خیال‌پردازی را در ذهن‌شان تمام می‌کردند. واقعیت این بود که پسرها در محیطی مردسالار رشد کرده بودند و چندان برای دفاع از «شهروندان» انگیزه‌ای نداشتند که بخواهند به خاطر آن فنون نظامی یاد بگیرند. چیزی که آنها را اغوا می‌کرد ناموس بود. تنها با ادبیات مردسالار بود که می‌توانستند بادی به غبغب بیندازند که مرد هستند و مسوولیت دفاع از زنان را بر عهده دارند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.