پشت پرده مخالفخوانیها با سیاست خارجی دولت
اینکه آقای روحانی هفته گذشته گفتند اگر پای منافع ملی در میان باشد، ما با هر جایی مذاکره میکنیم، موضعگیری هوشمندانهای بود که اگر به یک استراتژی در سیاست خارجی ما تبدیل شود، میتواند نتایج خوبی داشته باشد.
اینکه فرانسه به طور مستقیم به موضوع ورود کرده و خواسته در مسایل بینالمللی ایران نقشآفرینی کند، نشان میدهد که این کشور و تا حد زیادی اروپا خواهان حل مشکل ایران هستند. فرانسه با برخوردی که در نشست با وزیر خارجه ایران داشت، نشان داد که میخواهد آمریکا را هم وادار به پذیرش بعضی از چیزها بکند.
وجه دیگر قضیه به ایران و سیاست داخلی ما برمیگردد. به نظر من جدای از دولت، سایر نهادها هم با شیوهای که سیاست خارجی ما در پیش گرفته، موافقاند. یعنی میتوان گفت که بر سر این موضوع نوعی اتفاق نظر در سطح رهبران طیفهای سیاسی به وجود آمده است. ما در شرایطی هستیم که بیش از هر چیز باید به منافع ملی توجه داشته باشیم. مشکلات به گونهای است که نباید دامنهدار شود و به سال آینده هم کشیده شود. برای عبور از این چالشها طبیعی است که مسئولین کشور تلاش کنند این مشکلات را برطرف کنند. امکانی که فرانسه میتواند برای ما به وجود بیاورد، باید جدی گرفته شود.
سیاست خارجی ما باید این امکان را جدی بگیرد و از آن استفاده کند. به نظر من افقهای مثبتی در مذاکرات ایران و اروپا دیده میشود. چون هم ایران این ضرورت را احساس میکند که باید در قالب یکسری گفتوگو و مذاکره به یکسری نتایج برسد و هم طرفهای مقابل اعم از اروپاییها و آمریکا به این جمعبندی رسیدهاند که مساله ایران باید از طریق دیپلماسی برطرف شود. اروپاییها میخواهند تعارضات میان ایران و آمریکا را -دستکم در موضوع برجام- کاهش دهند تا تفاهمی حاصل شود و ایران هم بتواند به طور طبیعی نفتش را بفروشد. به همین دلیل من فکر میکنم این فرصت مثبت است. بهویژه که آمریکا هم انتخابات ۲۰۲۰ را در پیش دارد و حل مشکل ایران برای آمریکاییها ضرورت دارد.
موضوع دیگری که وجود دارد این است که ما در داخل کشور نیروهایی خارج از بدنه دولت و نهادها داریم که مدام در پی مخالفخوانی در برابر سیاستهای خارجی کشور هستند. برای رفع این مشکل دو راه وجود دارد. به نظر من رهبران آن دسته از طیفهای سیاسی که صداهای مخالفشان در برابر سیاست خارجی کشور شنیده میشود، چندان هم مخالف حل مساله به شکل مسالمتآمیز نیستند اما از سوی دیگر کنترل نیروهایی که سالهای متمادی مورد آموزش این طیفهای سیاسی قرار گرفتند تا ضد هر گونه مذاکرهای باشند هم آسان نیست. این است که برخوردی دوجانبه و دوسویه میکنند. از یک سو در نشستهای خصوصی و اتاقهای فکرشان، معقولانه فکر میکنند و تصمیم میگیرند و از سوی دیگر برای اینکه دوستان ناراضی خود را نگه دارند، در سخنرانیهای عمومی طوری حرف میزنند که به نظر میرسد خیلی از مذاکرات راضی نیستند.
اگر قرار باشد این مشکل حل شود، اولین قدم را باید رهبران خود آن مجموعهها و طیفهای سیاسی برای اقناع نیروهای خودی بردارند. همه دولتهایی که در ایران بر سر کار آمدند، با چالش این نیروهای خودسر مواجه بودند. رهبران این طیفها که بیشترین تاثیر را بر این نیروهای خودسر دارند باید برای حفظ منافع کشور هم که شده، راهی برای مجاب کردن آنها پیدا کنند. آنها باید به این نیروهای تحت تاثیر خود این استدلال را منتقل کنند که کشور نیاز به توسعه همهجانبه و فراگیر دارد و این توسعه فراگیر نیاز به ثبات و آرامش دارد و ثبات و آرامش هم در گرو تعامل با جهان است.
اصواگرایانی که منطقی و معقول هستند، باید جبههای برای حمایت از این مفهوم تشکیل دهند که گفتوگو کردن لزوما به معنای زیر سلطه رفتن و از دست دادن عزت نیست. میتوان با همه دنیا گفتوگو کرد؛ مشروط به اینکه منافع ملی در راس باشد و ملاک اصلی قرار بگیرد. اساس و نفس گفتوگو حتی با مخالفان و معاندان هم مضموم نیست. پیامبر اسلام هم زمانی که در مدینه بود، با سران مکه مذاکره میکرد. این پذیرش نظر طرف مقابل نیست بلکه پیگیری منافع عمومی است. بنابراین ایجاد آن جبهه همهگیر متشکل از نیروهای سیاسی، صنفی و ... برای رسیدن به اجماع بر سر این موضع میتواند نیروهای خودسر و تندرو را هم مجاب کند. شاید کمی طول بکشد اما به نظرم رهبرانشان در طیف اصولگرا میتوانند آنها را متقاعد کنند. آنوقت به عزت ملی نزدیکتر خواهیم شد.
* فعال سیاسی اصلاح طلب
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر