یکی از اولین روحانیونی که به‌صورت حرفه‌ای به حوزه سینما ورود کرد و سال‌ها عضو شوراهای مختلف مرتبط با سینما بود، حجت الاسلام سیدمجید پورطباطبایی است. او از سال ۷۱ تا ۷۶ به‌عنوان عضو اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی، در شورای فیلمنامه، شورای بازبینی و شورای انتخاب جشنواره فجر عضویت داشت و مشاور نادر طالب‌زاده در مرکز مطالعات و تحقیقات معاونت سینمایی هم بود، علاوه بر این، پورطباطبایی عضو اداره کتاب و همچنین عضو اداره مطبوعات داخلی ارشاد نیز بوده است.

در همان برهه دهه هفتاد، به‌مدت چهار سال در شورای فرهنگی بنیاد فارابی فعالیت داشت که وظیفه این شورا، ارزیابی و بررسی فیلمنامه برای ساخت بود. از سال ۷۲ تا ۷۸، او مشاور مدیر شبکه دوم (مهدی ارگانی) و عضو شورای طرح و برنامه گروه فیلم و سریال این شبکه نیز بود و سال‌ها در مرکز پژوهش‌های صداوسیما هم به فعالیت پرداخت و راه‌اندازی جشنواره فرهنگ مهدویت(عج) و همچنین تأسیس بخش فیلمنامه‌نویسی این مرکز جزو کارنامه او در بخش پژوهشی صداوسیما بوده است. پای صحبت آقای پورطباطبایی نشستیم تا از لابه‌لای خاطرات ایشان، مروری بر چهار دهه سینمای انقلاب اسلامی داشته باشیم.

او در بخشی از گفت‌وگو درباره فیلم «برزخی ها» گفت: «این فیلم در زمانی که ساخته شد در نوع خودش فیلم خوبی بود. شما روال فیلم‌سازی ایرج قادری را از فیلمی که در سال ۴۷ با حضور بازیگران زن ساخته بود در نظر بگیرید، بعد از انقلاب روال نسبتاً متفاوتی را شروع کرد که در همین روال، «برزخی‌ها» را ساخت. قبل از فیلم  معروف «تاراج»، فیلم دیگری ساخت به‌نام «پنجمین سوار سرنوشت». البته ناگفته نماند «تاراج» یک عامل موفقیتش به‌واسطه فیلم‌نامه علیرضا داودنژاد بود، این مسئله مهمی است. ایرج قادری در نگارش فیلمنامه مؤلف نبود، تکنسین خوبی بود و انتخاب هنرپیشه‌اش هم خوب بود، اما در نوشتن برجسته نبود. داودنژاد دو فیلم‌نامه نوشته، یکی «تاراج» و یکی «عروس» که هر دو پرفروش شد. وقتی داودنژاد «عروس» را نوشت و فیلمنامه‌اش را به ارشاد فرستاد، فیلمنامه رد شد. او کار را ۶۰۰ هزار تومان به افخمی فروخت، بعد افخمی فیلم را ساخت. یک عناصری در داودنژاد بوده و هست که به‌نظر من او را یکی از فیلمسازان خوب و محترم سینمای ایران کرده است، یعنی اگر او قبل از انقلاب، فیلمی مثل «نازنین» را ساخت، جنس این فیلم با سینمای پر از اروتیسم و وقاحت سال‌های ۵۴ و ۵۵ فرق داشت. او در اوج شهرت بازیگر زن فیلم، به هیچ وجه از جاذبه‌های اروتیک او استفاده نکرده بود، بلکه او را با مانتو و روسری سیاه تصویر کرد و حتی در زمان عزاداری محرم به یک تکیه هم می‌برد. «نازنین» فیلم عجیب، تلخ، سیاه و البته امیدوارکننده بود. این فیلم نشان می‌دهد علیرضا داودنژاد چگونه راهش را در دل سینمای تجاری ایران پیدا کرده است. فیلم، با استفاده از مهمترین عنصر تجاری سینمای آن روزها، یا حداقل یکی از مهم‌ترین هنرپیشگان و شمایل‌های تجاری سینما یک‌سر راه غیرتجاری  می‌رود.»

پورطباطبایی نظر خود را درباره ممنوع فعالیت بازیگران قبل از انقلاب، بیان کرد: «من چندان موافق نبودم البته یک نکته ای هست؛ برخی از این بازیگرها وقتی فیلم‌های قبل انقلابشان را که ببینید، با مقیاس همان زمان هم فیلم‌های خیلی مستهجنی محسوب نمی‌شوند. اما برخی دیگر در فیلم هایشان صحنه ناجور زیاد دارند. فیلم «غزل» را کیمیایی با قریبیان و فردین ساخت. غزل ماجرای دو برادر بود که سر یک زن با هم دعوا داشتند و آخر او را  می کشند. ولی صحنه ما از این‌ها ندیدیم. چه طور شد بعد از انقلاب برخی بازیگران که فیلم‌های مشکل‌دار به آن صورت نداشتند به لحاظ صحنه‌های آن‌چنانی، حذف شدند ولی دیگرانی که فیلم‌های به مراتب بدتری داشتند، اجازه فعالیت پیدا کردند؟ به نظرم همان اول انقلاب همان بازیگران حتی آمادگی یک جور عذرخواهی از کارهایشان را هم داشتند و می‌شد از اینها استفاده کرد. حتی عذرخواهی به صورت زبانی، یعنی خودشان بیایند و عذرخواهی کنند این آمادگی هم بود. شما ببینید چه اتفاقی افتاد که بعد از «تاراج»، جلوی کار ایرج قادری را گرفتند و چه اتفاقی افتاد که «می خواهم زنده بمانم» را ایرج قادری ساخت؟ ایرج قادری اگر «می‌خواهم زنده بمانم» را ساخت و برگشت فقط به کمک ابوالقاسم طالبی بود. با او از آبان  ۱۳۷۱ که در شورای فیلمنامه ارشاد حضور یافتم، رفیق هستیم. همان موقع  بود که  ایشان به ایرج قادری کمک کرد تا از ممنوع الکاری بیرون بیاید.»

این فعال پیشین حوزه سینما درباره فیلم «روز واقعه» و نقش بهرام بیضایی در آن توضیح داد: «این فیلم با حمایت فارابی ساخته شد. الان همه از فیلم‌نامه «روز واقعه» به عنوان فیلم‌نامه بیضایی صحبت می‌کنند، ولی کمتر کسی هست، شاید غیر از مرحوم سیدمهدی حسینی که مرحوم شد و بنده- که می داند این اثر مستقیم مرحوم «عین. صاد»(علی صفایی حائری) روی فیلم «روز واقعه» است. فصلی در فیلم هست که اصلا با نظر مرحوم عین. صاد به فیلم‌نامه اضافه شد. این در فیلمنامه‌ بیضایی نیست. فصلی که عبدالله می‌آید و  به یک سیاه چادری می رسد که آن سیاه چادر برای جمشید مشایخی است که اسبی به عبدالله می‌دهد، کل آن فصل را شهرام اسدی به توصیه غیرمستقیم مرحوم عین- صاد به فیلم اضافه کرد. البته اسدی آن بزگوار را نمی شناخت. آن چه اتفاق افتاد توسط مرحوم میرمهدی حسینی ناظر و عضو بخش فرهنگی فارابی، به او منتقل می‌شد.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.