شاه مدعی بود که سفرهایش به اروپا، افزون بر تأمین سلامت برای شخص او، فواید مختلفی برای رعیت دارد. مظفرالدین‌شاه ادعا می‌کرد که رهاوردهای صنعتی و فرهنگی او از سفر فرنگ، می‌تواند روزگار ایرانیان را تغییر دهد. اما مردم ایران، هرچقدر از سفرهای مکرر پدرش، ناصرالدین‌شاه، بهره بردند، از گشت و گذارهای پادشاه مریض قاجار نیز، بهره‌مند شدند.

گزارش از خواهر شاه یکی از گزارش‌های مهم و در خور تأملی که درباره زندگی خصوصی مظفرالدین‌شاه وجود دارد، از آنِ خواهر وی، تاج‌السلطنه است. او که اتفاقاً از زنان مشروطه‌خواه بود و در «انجمن حریت نسوان» نیز عضویت داشت، در خاطراتش به برخی از ویژگی‌های شخصیتی شاهِ بیمار قاجار اشاره کرده است.

طبق این گزارش، مظفرالدین‌شاه فردی بسیار خرافاتی و ساده‌لوح بود و برای عیش و خوشگذرانی خود، همه چیز را قربانی می‌کرد.

تاج‌السلطنه می‌نویسد: «این برادر عزیز من ... چون تهیه برای ایران و ایرانیان دید و به یک سرعت فوق تصوری خرابی ایران را کمر بست، هر روز با تیشه ریشه این ملت بیچاره را درآورده و انواع اقسام بدبختی را از مجراهای غلط به داخل کشور نفوذ می‌داد.»

برخی از تاریخ‌نویسان، از مظفرالدین‌شاه قاجار چهره‌ای بیمار و منزوی ساخته‌اند که گویا، کاری به کار دیگران نداشته‌است و اطرافیانش از دست او آسوده بوده‌اند؛ غافل از این‌که شاه بیمار قاجار، مردم‌آزاری تمام عیار بود و از آن، لذتی وافر می‌برد! تاج‌السلطنه در خاطراتش به ماجرای آوردن پودر خارش‌آور توسط مظفرالدین‌شاه از سفر فرنگ اشاره کرده است؛ پودری که وقتی در بستر افراد می‌ریختند، بدنشان را به خارش می‌انداخت و امانشان را می‌برید. ظاهراً مظفرالدین شاه این پودر را از نمایشگاهی در پاریس خریداری کرد؛ جایی که البته، محصولات مورد نیاز برای پیشرفت صنعتی کشور نیز، در معرض فروش قرار داشت.

داستان آن پودر عجیب

تاج‌السلطنه می‌نویسد: «پس از مراجعه شاه از فرنگستان، امورات خیلی درهم و برهم و بی پولی فوق العاده اسباب زحمت شده بود. یک دسته از اهالی دربار، بر ضد اتابک(وزیر مستبد مظفرالدین‌شاه) «آنتریک»(تحریک) می‌کردند که او را معزول نمایند. مملکت ایران در این موقع، صفحه شطرنج شده بود و این حریفان، با کمال جدیت مشغول مبارزه بودند و هر کدام هر چه می‌توانستند می‌کردند. جیب‌ها و بغل‌های خود را مملو از طلا نموده و رعایا را در کمال سختی فشرده و مملکت را دچار یک نوع خرابی غیرقابل آبادی می‌کردند. در این وقتی که هر کسی فکر خود بود و به هر قسمی، قطعه قطعه مملکت را ویران می‌نمودند، برادر تاجدار من هم مشغول کار خودش بود و شبانه‌روز خودش را صرف حرکات بیهوده می‌نمود. در یک خواب غفلتی عمیق غرق بود. از جمله، یک گردی از فرنگستان با خود آورده بود که به قدر بال مگسی اگر در بدن کسی یا رختخواب کسی می ریختند، تا صبح نمی خوابید و مجبور بود مدام بدن خودش را بخاراند. دو مَن(حدود شش کیلو) از این گرد را آورد، اتصال(دائم) در رختخواب عمله خلوت(نوکران دربار) می‌ریخت، آن ها به حرکت آمده، حرکات مضحک می‌کردند و او می‌خندید!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.