پدرم با چاقو من را تهدید کرد و مورد آزار قرار داد!
متهم که مرد میانسالی است، از سوی مسئولان بهزیستی پیشوای ورامین به پلیس معرفی شد. بر اساس محتویات پرونده، مدتی قبل زنی جوان به بهزیستی مراجعه و از مددکاران درخواست دارو کرد. این زن به آنها گفت شوهرش دخترانش را شکنجه میکند و برای اینکه آنها را نجات دهد به دنبال دارو است تا چیزی به شوهرش بدهد و او آرام بگیرد و بچههایش را اذیت نکند.
این زن گفت: شوهرم ابتدا دو دختر بزرگم را که حالا ازدواج کردهاند شکنجه میکرد، بعد از اینکه آنها شوهر کردند حالا دختر کوچکترم را آزار میدهد و من نگرانم آزارهایش به بچههای دیگر هم برسد و فکر میکنم باید دارویی به شوهرم بدهم که آرام شود و دیگر بچهها را اذیت نکند.
این گفتههای زن جوان باعث شد تا مددکاران و مسئولان بهزیستی نسبت به گفتههای او حساس شوند و برای بازدید از خانه او اقدام کنند. مددکاران در بازدید از خانه و صحبت با دختر نوجوانی که از سوی پدر مورد شکنجه قرار گرفته بود متوجه شدند با اینکه مادر بچهها قصد گزارش علیه شوهرش را نداشته، اما از یک خشونت فجیع از سوی این مرد پرده برداشته است. بهاینترتیب بلافاصله گزارشی به مأموران پلیس داده و با همکاری دادسرای پیشوای ورامین مرد میانسال بازداشت شد. او منکر همهچیز شد و گفت هرگز بچههایش را اذیت نکرده و آنها را دوست دارد، اما تحقیقات به همینجا ختم نشد. وقتی دختر کوچک که شاکی اصلی پرونده بود به پزشکیقانونی منتقل شد، مشخص شد مورد آسیب جدی قرار گرفته است. دختر ۱۴ ساله به بازپرس و مددکاران بهزیستی گفت پدرش این آسیبها را به او وارد کرده است.
پرونده با توجه به نوع اتهام بر اساس قانون به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته مرد متهم برای تحقیقات به دادگاه منتقل شد. در ابتدای جلسه، دختر متهم که شاکی پرونده است، گفت: پدرم با چاقو من را تهدید کرد و من را مورد آزار قرار داد. او رفتار بسیار خشنی دارد و در خانه همه را اذیت میکند و کتک هم میزند. مادرم کاری نمیتواند بکند. وقتی که دید ما خیلی اذیت میشویم گفت پدرتان مریض است، من دارو میگیرم خوب میشود. برای گرفتن دارو رفته بود که پلیس آمد.
سپس همسر متهم به قضات توضیح داد شوهرش دو دختر دیگرش را هم اذیت کرده است. او گفت: شوهرم خیلی خشن است و بچهها را خیلی اذیت میکرد. اول دو دختر بزرگم را شکنجه کرد. آنها وقتی بالغ شدند و نوجوان بودند اذیتهایش شروع شد. بعد دخترها شوهر کردند. حالا که شوهر دارند قصد ندارند از پدرشان شکایت کنند. بعد از آن دخترها، دختر کوچکتر را که تازه نوجوان شده اذیت میکرد. من هم به بهزیستی رفتم، چون فکر میکردم شوهرم مریض است. گفتم دارویی بگیرم بلکه آرام بگیرد و بچهها را اذیت نکند. من نگران بودم با بچههای دیگر هم همین کار را بکند. آنها هنوز کوچک هستند. میدانستم که اگر به شوهرم بگویم دکتر برو، قبول نمیکند، چون قبلا هم به او گفته بودم هیچ مردی با دخترانش اینطور نمیکند، برو دکتر خوب شوی، اما توجهی نمیکرد، البته میدانستم دارو هم نمیخورد. به مددکاران بهزیستی هم گفتم شما دارو را بدهید، من خودم یکجوری با غذای شوهرم مخلوط میکنم تا متوجه نشود. میخواستم کاری کنم خیلی زود خوابش ببرد و بچهها را اذیت نکند. مددکاری که با من صحبت کرد گفت وقتی دارو را گرفتی میخواهی چطور به شوهرت بدهی، گفتم یک کاری میکنم، فقط دارو را بدهید تا بچههایم بیشتر از این زجر نکشند. مددکار وقتی حرفهایم تمام شد، گفت خودش به خانهام میآید تا کمک کند و بعد هم آمدند و شوهرم را بردند.
این مادر و دختر تنها کسانی نبودند که از شکنجههای مرد افغانستانی گفتند. داماد متهم نیز گزارش داد که همسرش درباره آزارهای پدرش با او صحبت کرده است. این مرد گفت: وقتی ازدواج کردم متوجه شدم همسرم آسیب دیده، به او گفتم چرا این اتفاق برایت افتاده، گفت پدرش او را مورد شکنجه قرار داده است.
با توجه به این مدارک تحقیقات فنی از متهم انجام شد. هرچند او سعی داشت که شکنجه دخترانش را انکار کند، اما در پاسخ به برخی از سؤالات قضات توضیح داد که چطور دخترانش را آزار میداده و با تهدید چاقو و آسیبزدن به جسم آنها دخترانش را وادار میکرده به خواستهاش عمل کنند.
در نهایت با توجه به شکایت دختر نوجوان از پدرش و گفتههای شاهدان دیگر و یافتههای قضات از جلسه بازجویی، حکم بازداشت متهم صادر شد و قضات با توجه به کاری که متهم کرده بود، او را برای بررسی سلامت روان به پزشکیقانونی معرفی کردند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر