شوخی با تاریخ
بخشهایی به این ستونها افزودم و بخشهایی را نیز حذف کردم. ۵۹ ستون را حذف و ۲۰ ستون را اضافه کردم و بازنویسی این کار حدود هشت ماه طول کشید. البته این را هم باید در نظر بگیرید که خط قرمزهای مطبوعات و کتاب با هم تفاوت دارد و سعی کردم سه نقطههای مطبوعات را پر کنم. شوخیهایی که ارجاعات روز را داشتند، حذف کردم و بهجای آن ارجاعات طولانی مدت را جایگزین کردم. این کتاب ۲۰۰ بخش دارد و میانگین هر بخش زیر ۲۰۰ کلمه است. تفاوتی که این کار با «نئو گلستان» داشت برایم بسیار مهم بود. در آن کار نثر گلستانی داشتم و دلم میخواست که در این اثر نثر امروزی داشته باشم. درباره شباهت این دو کار هم علاقه من به تاریخ حرف اول را میزند. اسم این کتاب یعنی «تاریخ روی تردمیل» هم گویای این است که با اینکه خیلی چیزها مانند اسامی و لباسها و... تغییر کردهاند، اما بسیاری از چیزها هم مدام در تاریخ تکرار میشوند. تلاشم بر این بوده که ارجاعات کوتاهمدت را از این ستونها حذف کنم تا اثر، وجاهت کتاب بودن داشته باشد و کتابسازی رخ ندهد.
بخشی از کتاب: «به شنود خیلی اختصاصی ما از داخل حمام فین توجه فرمایید. تاریخ ضبط، ۲۰ دی ۱۲۳۰:
... شاه در نامهاش نوشته بود هرکس در حضور من از شما بد بگوید، حرامزادهام اگر نگذارمش جلوی توپ... ازدواج سفید چقدر زیاد شده!...ای به قبر پدر مهدعلیا سگ... اگر برگردم تهران... آن نوری پیزوری را همچین اساسی میدهم چکاپ کنند... اوه چه باحال! صدا چه اکویی میدهد! نو بهار است... گل به بار است... ابر چشمم ژالهبار است... عجب پژواک صدایی! عزتالدوله کجایی که به صدای شویات افتخار کنی؟... آخ... آن وسط پشتم را که دستم نمیرسد لیف بکشم هنوز چرک است... کاش عزتالدوله بود پشتم را لیف میکشید... ملالی نیست... اِ؟! شما دیگر کی هستید که عین گاو سرتان را انداختید پایین آمدید داخل؟»
ارسال نظر