تحرکات لاریجانی برای انتخابات ۱۴۰۰ است؟
محسن میردامادی فعال سیاسی اصلاح طلب در گفت و گویی چرایی نگرانی اصلاح طلبان از عدم اقبال مردم به صندوق های رای را تشریح کرده است.
مشروح این گفت و گو به شرح زیر است:
از دیدگاه شما اصلاح اصلاحات در شرایط فعلی درچه مواردی بسط پیدا میکند و در مجموع چه میزان اولویت دارد؟
اصلاح اصلاحات مدتی است مطرح شده است و باید به آن اینطور نگاه کنیم که جریانی که معتقد به اصلاح حکومت است و میخواهد ساختار و فرایندهای حکومت را اصلاح کند، نباید نسبت به اصلاح خود بیتفاوت باشد. در واقع اصلاح اصلاحات بدان معناست که اصلاحطلبان نباید فقط به فکر اصلاحات بیرون باشند و خود را مبرای هرگونه ضعف یا عیب و لزوم اصلاح بدانند. اصولاً تفکر اصلاحطلبی شامل خودجریان اصلاحات و اصلاحطلبان هم میشود اما بیش از حد بزرگ کردن این موضوع به نوعی خودزنی تبدیل میشود. ضمن اینکه اصل این توجه بجا است، به نظر میرسد که این موضوع گاها به نوعی خودزنی تبدیل شده است و برخی اصلاحطلبان در این خودزنی مسابقه گذاشتهاند و برای برخی این تصور ایجاد شده است که اگر بیشتر علیه اصلاحات صحبت کنند، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند
مهمترین ضعف جریان اصلاحات را در این برهه از زمان چه میدانید؟
اصلاحات بایداز روزمرگی خارج شود و برای آینده برنامهریزی کند و به روز باشد و ساز و کار مناسب برای روزآمد شدن را فراهم کند. این به روز شدن هم متناسب با خواست جامعه و اقتضائات شرایط سیاسی-اجتماعی جامعه و پیدا کردن راهکارهای کارآمدتر است. اما آنچه به ذهن من در خصوص اصلاحات میآید این است که مهمترین ضعف اصلاحات که منشاء اصلی سایر مشکلات است، فقدان یک تشکیلات کارآمد، منسجم و فراگیر است.
باتوجه به تجربه انتخابات گذشته فقدان تشکیلات منسجم در جریان رقیب هم به چشم میخورد، دیدگاه شما دراین باره چیست؟
این اشکال شامل حال اصولگرایان هم میشود و شاید در اصولگرایان بیشتر هم وجود دارد اگر ما میخواهیم در جامعه به سمت دموکراسی حرکت کنیم و نهادهای دموکراتیک را تقویت کنیم، چنین مسیری را بدون داشتن تشکیلات فراگیر سیاسی نمیتوانیم طی کنیم و هیچ جامعهای هم تا به حال نتوانسته این کار را انجام دهد یعنی در هیچ کشوری نمیبینید دموکراسی در حد قابل قبول وجود داشته باشد اما نظام حزبی قوی و کارآمدی وجود نداشته باشد. در شرایط مطلوب هر جناحی باید چنین سازمان سیاسی کارآمدی داشته باشد و در رقابت قاعدهمند این سازمانها است که جامعه و خود این سازمانها رشد میکنند.
علت عدم وجود حزب فراگیر و نظام حزبی در ایران را چه عاملی میبینید؟
این ضعف تا حدی در قانون اساسی وجود دارد، به ظاهر قانون اساسی نوشتهایم که دموکراتیک باشد اما لوازم دموکراسی را برای آن فراهم نکرده است. از لوازم دموکراسی نظام حزبی است البته در قانون اساسی از حزب نام برده شده است اما این موضوع به تنهایی کفایت نمیکند. شاید با قوانین مصوب مجلس و در صورت لزوم کمک از مجمع تشخیص مصلحت، بتوان شرایط اجرای آن را فراهم کرد که این کار هم عملی نشده است. در کل این خلاء در کشور وجود دارد که میخواهیم دموکراتیک باشیم اما لوازم آن را فراهم نکردهایم. عقبه ضروری دموکراسی وجود احزاب قدرتمند و نظام حزبی است. البته صرف داشتن احزاب قدرتمند به معنای وجود نظام حزبی نیست بلکه لازمه آن است.
لازمه اصلاح اصلاحات و بهبود شرایط را برای اصلاحطلبان چه عاملی میدانید؟
اگر بخواهیم جریان اصلاحات را همواره متناسب با مقتضیات روز داشته باشیم تا بتواند بر اساس شرایط جامعه حرکت کند به لوازمی نیاز دارد. لازمه اول آن این است که تشکیلات سیاسی فراگیر داشته باشد. الان، احزاب پراکنده وجود دارند، شورای عالی سیاستگذاری هم در کنار آن هست. اما همه این موارد در کنار هم کفایت نمیکند و حاصل جمع آنها حتی از حداقل مورد نیاز هم کمتر است. در واقع این مشکل بزرگ کشور و اصلاحطلبان است. برخی از دوستان میگویند اصلاحات باید گفتمان خود را اصلاح و به روز کند. ولی به روز شدن گفتمان هم در درون چنین تشکیلاتی شکل میگیرد و استمرار مییابد. این ضعف اصلی ما است، البته اصولگرایان و در واقع کل کشور، دچار همین ضعف است.
نقش شورای عالی در این میان چیست؟ آیا میتواند به تنهایی اهرم قدرت اصلاحطلبان در انتخاباتهای آینده باشد؟
در انتخابات گذشته مثل انتخابات سال ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شورای عالی سیاستگذاری نقش مثبتی ایفا کرد و برای آن دوران کفایت میکرد اما به نظر میرسد با آن ساز و کارها نمیتوان مردم را به راحتی پای صندوق رای آورد. در واقع چالش اصلی کشور و اصلاحات در انتخابات آینده این است که مردم را پای صندوقهای رای بیاورند. در گذشته مردم پای صندوقهای رای میآمدند به این امید که تغییرات حداقلی برای آنها ایجاد شود اما پس از انتخابات شاهد تغییرات مورد انتظار نبودند و انتظارات آنها برآورده نشده است. در مجموع آنچه که نه تنها برای اصلاحطلبان بلکه برای کل نظام نگرانکننده است، رویگردانی مردم از صندوقهای رای در انتخابات آینده از جمله انتخابات مجلس است و این مشکل را بدون داشتن سازمان و تشکیلات و بدون اینکه اصلاحات بتواند بیش از گذشته بیانکننده حرفها و مدافع خواستهای مردم باشد نمیتوان حل کرد.
با این حال مشکل اصلی در انتخابات های آینده برای اصلاح طلبان چه عاملی است؟
مشکل اصلی در انتخابات آینده همین است که عرض کردم. جناح مقابل شاید در مواردی مشارکت پایین را بپسندد و نسبت به آن اشتیاق داشته باشد، حتی ممکن است برای آنها مشارکت پایین مردم مطلوب باشد، اما مشارکت پائین، کشور را آسیبپذیر میکند. مطلوب اصلاحطلبان هم همواره مشارکت بالای مردم در انتخابات بوده و هست و نقطه قوت اصلاحطلبان هم در همین موضوع است. این چالشی برای انتخابات آینده خواهد بود.
باتوجه به این که مطرح کردید مشکل اصلاحطلبان عدم وجود گفتمانی فراگیر است، در شرایط فعلی ایجاد گفتمانی فراگیر برای اصلاحطلبان چه لوازمی دارد؟
تشکیل یک جبهه فراگیر که بخش عمدهای از اصلاحطلبان را در برگیرد، کار سادهای نیست. البته بخش عمدهای که مطرح میکنم به معنای همه اصلاحطلبان نیست، در واقع ما هیچ وقت نمیتوانیم حزب سیاسی یا جبهه سیاسی داشته باشیم که همه یک جناح را در بر بگیرد. در کشورهای توسعهیافته سیاسی هم این اتفاق رخ نداده است. در کشورهای توسعه یافته که سابقه چند صد ساله کار حزبی دارند، این گونه نیست که یک حزب تمامی یک جناح را در برگیرد. به عنوان مثال در کشور آلمان، حزب دموکرات مسیحی به عنوان حزب بزرگ جناح راست و حزب سوسیال دموکرات به عنوان حزب بزرگ جناح چپ وجود دارند ولی هیچ کدام به تنهایی کل یک جناح را دربر نمیگیرند، در کنار حزب دموکرات مسیحی، دموکرات آزاد و برخی احزاب دیگر و در کنار حزب سوسیال دموکرات، حزب سبز و برخی احزاب دیگر وجود دارند. در سایر کشورها هم به همین شکل است.
هدف من از این مثال این بود که بگویم به طور متعارف یک حزب نمیتواند همه یک جناح را پوشش دهد. ما همه نمیتوانیم توقع داشته باشیم حزب یا حتی جبههای وجود داشته باشد که همه اصلاحطلبان را در بر بگیرد اما میتوانیم متوقع باشیم تشکیلاتی شکل بگیرد که اکثریت قوی اصلاحطلبان را نمایندگی کند.
وجود یک جبهه فراگیر برای اصلاحطلبان تا چه اندازه موثر خواهد بود و در چه موضوعاتی بیشتر نمایان می شود؟
این جبهه باید در حقیقت صدای اصلی جریان اصلاحطلب باشد. اصلاحطلبان باید سازمانی داشته باشند که صدای اصلی آن جریان سیاسی و فکری باشد.
به نظر میرسد تا به امروز این خلاء را سید محمدخاتمی در جریان اصلاحات پر کرده است، از دیدگاه شما این خلاء تا چه زمانی میتواند به همین شکل جبران شود؟
بخشی از خلاء این سازمان را آقای خاتمی در حال حاضر پر میکند و چنین جایگاهی را دارا است و حرف او حرف اصلی اصلاحطلبان شناخته میشود. اما آقای خاتمی یک فرد است و سرمایه آقای خاتمی هم تا حدی قابل استفاده است و تا زمانی محدود وجود دارد. نباید این طور تصور کنیم که همیشه میتوانیم از سرمایه خاتمی استفاده کنیم. تا یک زمانی تکرار میکنم خاتمی مردم را پای صندوقهای رای میآورد اما این سرمایه همیشگی نیست و باید تلاش کرد این سرمایه نهادینه شود و در قالب یک سازمان تجلی پیدا کند.
شرایط را تا چه اندازه برای شکلگیری این سازمان مناسب میدانید؟
این نهاد در شرایط فعلی در جامعه ما نمیتواند یک حزب فراگیر باشد. الان هم موانع بیرونی و هم اختلافنظرهای داخلی اصلاحطلبان به نحوی نیست که آنها بتوانند یک حزب فراگیر داشته باشند، اما میتوانیم جبههای متشکل از همه یا عمده گروهها و شخصیتهای اصلاحطلب داشته باشیم که هم فراگیر باشد و هم اصلاحطلبان و رقبای آنها، آن را به عنوان صدای اصلی اصلاحطلبان بشناسند. محقق شدن این موضوع باید طی فرایندی صورت گیرد. در این فرآیند باید گروههای اصلاحطلب از دیدگاههای خود مقداری عدول کنند تا بتوانند به فصل مشترک کافی برای تشکیل جبههای فراگیر برسند به نحوی که بتواند اکثریت قوی اصلاحطلبان را در برگیرد.
در چه صورتی اصلاحطلبان میتوانند در انتخابات آینده مجلس نقشی تاثیرگذار ایفا کنند؟
به نظر من اگر اصلاحطلبان بتوانند چنین سازمان و تشکیلاتی را شکل دهند، میتوانند در انتخابات آینده مجلس کاملا تاثیرگذار باشند. گویا آقای خاتمی به شورای سیاستگذاری جدید توصیه کردهاند روی تشکیلات فرادستی و فراگیر کار کنند. اگر این سیر درست طی شود، میتوان گام مهمی در این راستا برداشت.
اگر آیت الله هاشمی در حال حاضر در عرصه سیاست حضور داشتند چه میزان در تشکیل این سازمان فراگیر موثر بودند؟
در عالم سیاست نمیتوان با اگر ها جلو رفت و آنها را مبنا قرار داد. اگر به سابقه آیتالله هاشمی نگاه کنید، هیچگاه در جهت سازماندهی و سازمانیابی اصلاحات و اصلاحطلبان اقدامی انجام ندادند. نقش آقای هاشمی بیشتر در رایزنی با سطوح بالای حاکمیت بود و البته نقش ایشان در این زمینه منحصر به خود ایشان بود. در حال حاضر اگر کسی توان لابیگری آیت الله هاشمی را داشت، تاثیرات مثبتی میتوانست داشته باشد. تاثیر آیت الله هاشمی بیشتر در این حوزه بود و ایشان در زمینه سازمانیابی نیروهای متمایل به خود یا اصلاحطلبان فعالیتی نمیکردند.
اگر وضعیت خاتمی مثل سالهای اولیه پس از ریاستجمهوریاش بود...
از دیدگاه شما، سید محمدخاتمی تا چه میزان میتواند در برخی رایزنیها و لابیها برای هماهنگی و انسجام بیشتر تاثیرگذار باشد؟
در حال حاضر محدودیتهای بسیاری برای خاتمی ایجاد کردهاند تا نتواند چنین نقشی را برای نظام ایفا کند، اگر آقای خاتمی این محدودیتها را نداشتند و روابطی مثل سالهای اولیه پس از ریاستجمهوری داشتند مسلما تاثیرگذار بودند. اما در حال حاضر چشماندازی برای رفع محدودیتهای خاتمی دیده نمیشود و من بعید میدانم تا آیندهای نزدیک این اتفاق رخ دهد.
خاتمی سیاستمداری است که هیچگاه اخلاق را قربانی سیاست نمیکند
منش سیدمحمد خاتمی را در عذرخواهی اخیر او که البته جریان رقیب هم از آن به شکلی دیگر استفاده کرد، چطور ارزیابی میکنید؟
خاتمی چهرهای است که بیش از سیاستمداران دیگر ما شخصیتی اخلاقی دارد و شاید بتوان گفت از معدود سیاستمداران اخلاقمدار در کشور است. در کشور ما در انواع فعالیتها در سیاست اخلاق قربانی میشود اما در مورد خاتمی این چنین نیست. آقای خاتمی اخلاق را قربانی سیاست نکرده است، به همین دلیل برای او عذرخواهی موضوع سختی نیست. اما خاتمی در خصوص موضوعی عذرخواهی کرده که خود نقشی در آن نداشته است و در حقیقت عامل نابسامانیها دیگران هستند اما او در قالب شخصی که در انقلاب بوده و در نظام نقشی داشته است، عذرخواهی میکند. طبیعی است طرف مقابل در بازی سیاسی از عملکرد رقبای خود استفاده میکند.
جریان رقیب تا چه اندازه میتواند در آینده سیاسی ایران و انتخاباتها وزنکشی داشته باشد؟
در میان اصولگرایان یک اکثریت کم سر و صدا و یک اقلیت پر هیاهو و پر سر و صدایی وجود دارد. اکثریت کم سر و صدای اصولگرایان مخالف رفع محدودیتهای خاتمی نیستند، آنها مخالف حصر و محدودیتهای موجود هستند. اما اقلیتی که از آن صحبت کردم حیات سیاسی خود را مبتنی بر تقابل و رادیکال کردن فضای سیاسی میدانند به همین دلیل هم با کارهایی مثل حصر و محدودیتهای خاتمی موافق هستند. در واقع این اقلیت هر اقدام مثبتی که خاتمی میکند به آن حمله میکند چون حیاتشان در درگیری و دعوا است.
ارزیابی شما از راهکارهای ۱۵ گانه سید محمدخاتمی و تاثیر آنها در شرایط فعلی چیست؟
راهکارهای ۱۵ گانه آقای خاتمی جمعبندی تجربیات گذشته بود و میتواند مبنایی برای حل و فصل مشکلات کشور باشد. اما مشکل اینجاست که برخی از اصحاب قدرت حاضر به تغییر رویه و توجه به توصیههای خیرخواهانه نیستند. در نظامهای سیاسی مهمترین مسئله این است که مراجع در تصمیمگیری انعطافپذیری داشته باشند، بدان معنا که نسبت به عملکرد گذشته خود درصورت عدم بازدهی لازم، تغییر رویه دهند. اگر این انعطافپذیری نباشد نتیجه آن اشتباهات پی در پی و تکرار اشتباه است.
وعدههایی که جهانگیری برای رفع حصر و محدودیتهای خاتمی داده است را تا چه اندازه عملی میبینید؟
جهانگیری به دلیل خوشبینی خود بارها بر این باور بوده است که حصر و محدودیتها برداشته میشود اما این وعدهها هیچگاه محقق نشده و من در این مورد اصلا خوشبین نیستم.
کمی به تجربیات خودتان در خصوص مجلس ششم بازگردیم، از مقایسه فضا و عملکرد مجلس ششم با مجلس کنونی چه نتایجی میتوان گرفت؟
مجلس ششم از بین مجلسهایی که از اول انقلاب تا به امروز وجود داشتهاند تشکیلاتیترین مجلس بوده است. مجلس ششم، مجلسی بود که در آن جریان اصلاحطلب بزرگترین فراکسیون را داشت و تصمیمات هم نوعا تشکیلاتی گرفته میشد و برخلاف اینکه آن مجلس را صرفاً سیاسی نگاه میکردند، مجلسی بود که مهمترین قوانین اقتصادی را تصویب کرد که تا به حال به قوت خود باقی ماندهاند. به عنوان مثال قانون مالیاتها که باعث سامانیابی مالیات در کشور شد یا قانون مناقصات که سر و سامانی به اقتصاد کشور داد.
در واقع در آن مجلس نیروها و چهرههایی بودند که به مسائل و مشکلات دستگاههای کشور احاطه داشتند و قادر بودند قوانین کارگشایی را به تصویب برسانند. از نظر سیاسی هم مهمترین بعد مجلس ششم این بود که صدای مردم بود. نقش اصلی مجلس این است که صدای ملت باشد. بدان معنا که آن چیزی که مردم میخواهند در مجلس باید مطرح شود. به جز مجلس اول که پدیده متفاوتی بود و فاصله بین مردم و حکومت نبود و با امروز متفاوت بود، در واقع مجلس ششم از نظر صدای مردم بودن از بقیه مجلسها مشهورتر بود و البته این موضوع را برخی اصحاب قدرت نمیپسندیدند. به همین دلیل به آن حمله میکردند. اما بعد از مجلس ششم و خصوصاً در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد مجلس از جایگاه خود نزول کرد و بسیاری از تصمیمگیریها نه بر اساس مصالح کشور بلکه بر اساس نگاه کاسبکارانه به سیاست شکل میگرفت و البته مقداری از آن هم بر اساس نگاههای عوام فریبانه و پوپولیستی بود.
استیضاحهای اخیر را چه میزان مرتبط با این سیاستها و نگاهها می دانید؟
استیضاح وزیر رفاه اندکی از واقعیتهای روابط ناسالم پشت پرده را نشان داد. شما بررسی کنید چرا عدهای در مجلس استیضاح وزیری را امضا میکنند و بعد امضای خود را پس میگیرند؟ در بسیاری از این موارد این امضا کردنها ابزاری شده است برای معامله و امتیازگیری از وزیر. در بحث استیضاح ربیعی برخی از این مسائل آشکار شد. اینها بخشی از مسائل پشت پرده است. در رای اعتماد به وزرا هم همین مسائل مطرح است.
متاسفانه مجلس ما نقشی که مجلسها در کشورهای توسعهیافته دارند را ایفا نمیکند و نقش کنترلی و نظارتی و حسابکشی را ندارد. نمایندهای در مجلس وجود دارد که در یک دوره به شدت مخالف یک وزیر بوده است و اتفاقا در خصوص یک وزیر چنین شخصی وجود دارد که در گذشته مصرانه به دنبال استیضاح وی بوده اما پس از مدتی حامی او شده است که رای بیاورد. چه اتفاقی در این فاصله افتاده است؟ عملکرد آن وزیر فرقی نکرده است و این موضوع پشت پردهای دارد. چرا که آن نمایندهای که مخالف سرسخت وزیر بوده است در حال حاضر مدافع سرسخت وی شده است. البته من نمیخواهم بگویم دولت در حوزه اقتصاد خوب عمل کرده و انتقادهای جدی در این حوزه به دولت وارد است اما من این گونه حرکات و اقداماتی که در مجلس اتفاق افتاده را فی سبیل الله نمیدانم.
طرح شفافیت آرای نمایندگان که اخیرا در مجلس مطرح شد با استقبال نمایندگان مجلس مواجه نشد. این موضوع را ناشی از چه عواملی میدانید؟
از بدترین کارهایی که در مجلس میتواند انجام شود مخالفت با شفافیت آرا است. نمایندگان مجلس به وسیله مردم انتخاب شدهاند و این حق متعلق به مردم بوده است و در واقع از طرف مردم و به جای آنها رای میدهند. این حق آنها است که بدانند نمایندگانشان به چه لوایحی رای دادهاند. مخالفت با چنین شفافیتی هم به دلیل همان پشت پردههایی است که مطرح شد.
تحرکات علی لاریجانی را در مجلس برای گمانه زنیهایی که در خصوص کاندیدا شدن او در انتخابات ۱۴۰۰ مطرح میشود چطور ارزیابی میکنید؟
من تمایل و تحرکات لاریجانی برای انتخابات ۱۴۰۰ را رد نمیکنم. چهرههای سیاسی برای انتخاباتها تلاش میکنند و لاریجانی هم قبلاً کاندیدا بوده و در مواقعی هم که کاندیدا نبود، مطرح بوده است من این را محتمل میدانم که لاریجانی نگاهی به انتخابات ۱۴۰۰ داشته باشد اما بحث اصلی این است که تا انتخابات ۱۴۰۰ سیب سیاست بسیار چرخ خواهد خورد و مشخص نیست که چه اتفاقاتی تا آن زمان رخ خواهد داد.
نقش شورای عالی را در این میان چطور ارزیابی میکنید؟
بستگی دارد که شورای عالی چه عملکردی داشته باشد و بخشی از آن هم بستگی دارد که فضای جامعه ما در زمان انتخابات به چه شکل باشد. آنچه در حدود یک سال گذشته پیش آمده و خصوصاً در ماههای اخیر هم نمود پیدا کرده است، به نحوی بوده که رغبت به حضور در پای صندوقهای رای را کم کرده است. کار اصلی که باید انجام شود این است که این رغبت مجدداً احیا شود و در این زمینه حتماً میشود کارهایی کرد. شورای عالی سیاستگذاری هم اگر درست عمل کند حتما میتواند تاثیرگذار باشد.
از دیدگاه شما چه اقداماتی در رغبت مردم برای حضور در انتخابات تاثیرگذار خواهد بود؟
یکی از این اقدامات این است که حسابرسی و حسابکشی از منتخبان دوره گذشته داشته باشد. اگر شورای عالی سیاستگذاری در دوره گذشته از ۱۷۰ نماینده حمایت کرده تا به مجلس بروند باید از آن ۱۷۰ نفر ارزیابی داشته باشد و بگوید این افراد طی زمانی که در مجلس بودند، چه اقداماتی کردند و به مردم بگوید ما حامی این لیست بودهایم و عملکرد این افراد در مجلس به این شکل بوده است.
باید مردم بدانند این افراد چقدر در جهت منافع ملی، چقدر در جهت تقویت اصلاحات و چقدر در جهت منافع شخصی خود عمل کردهاند. شورای عالی سیاستگذاری قبل از اینکه مردم را به حضور مجدد پای صندوقهای رای دعوت کند، باید گزارش عملکرد نمایندگان را به مردم بدهد و بعد از آنها انتظار داشته باشد که در صورت دعوت به شرکت در انتخابات، مردم به این دعوت اهمیت بدهند.
نقش احزاب را در شرایط فعلی بعد از سخن روحانی در خصوص مرخصی احزاب چطور ارزیابی میکنید؟
اکثریت قوی احزاب خود به خود در مرخصی هستند و احتیاجی نیست کسی به آنها مرخصی بدهد. چه مقدار در فضای سیاسی جامعه از احزاب استمرار میبینید؟ اکثر احزاب در مرخصی هستند و فقط در زمان انتخابات حضور پیدا میکنند و سهمخواهی میکنند. به این دلیل که نظام حزبی و نظام انتخاباتی متناسب با نظام حزبی نداریم، مشخص نیست احزاب چقدر وزن دارند. بسیاری از عناوین حزبی بدون داشتن حداقل قابلیتهای حزب فقط نامی بدون پشتوانه هستند.
عملکرد روحانی تا چه اندازه میتواند به جریان اصلاحطلب آسیب زننده باشد؟
باید توجه داشته باشیم روحانی از ابتدا که وارد انتخابات شد اعلام کرد من اصلاحطلب نیستم اما از دید اصلاحطلبان در بین کاندیداها وی خیرالموجودین و مناسبتر از بقیه نامزدها بود و به نظر من این تشخیص تشخیص درستی بوده است. در ارزیابی عملکرد روحانی ضمن ضعفهایی که وجود داشته نباید نقاط قوت را فراموش کنیم. به نتیجه رساندن برجام کار خیلی بزرگی بوده است که روحانی انجام داده است اما اتفاق غیرمتعارفی در انتخابات آمریکا رخ داد و آن هم به قدرت رسیدن ترامپ بود که همه دنیا را با مشکل مواجه کرده است. وی با چین، مکزیک، کانادا و اخیرا ترکیه و تقریبا همه دنیا مشکل دارد اما مشکل ما در مسئله برجام به علت بحث تحریمها از بقیه حادتر شده است.
روحانی نه به عنوان چهره اصلاحطلب اما به عنوان یک رئیسجمهور در خصوص به سرانجام رساندن برجام در دور اول ریاستجمهوری خود کارنامهای قابل قبول داشت اما در دور دوم در حوزه اقتصاد ضعیف عمل کرد. انتخاب روحانی هم در دوره اول و هم در دور دوم انتخابی بود که اصلاحطلبان درست تشخیص دادند. آنچه که مهم است این است که برای انتخابات دوره آینده، اصلاحطلبان از امروز باید برنامه داشته باشند که بتوانند با یک چهره شناخته شده اصلاحطلب وارد انتخابات شوند، چهرهای که کارآمد باشد و بتواند برای مشکلات مملکت طرح و تیم داشته باشد.
اداره دولت با یک فرد انجام نمیشود بلکه یک تیم کارآمد لازم دارد. دولتها به این دلیل در کشورهای توسعهیافته میتوانند موفق عمل کنند که پشتوانهای حزبی و جمعی دارند و فرد منتخب از قبل تیم و برنامهها و سیاستهای دولت را مشخص کرده است. در واقع احزاب در برنامه انتخاباتی خود اعلام میکنند که چه برنامهای در حوزههای اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ و امثال آن دارند و در واقع کابینه آینده آنها، در صورت انتخاب شدن مشخص است و مردم بر اساس آن برنامه و تیم در رای دادن تصمیمگیری میکنند. ما تا به حال به این شکل حزبی عمل کردن را نداشتهایم. اصلاحطلبان اگر دوره آینده از خودشان کاندیدا، برنامه و تیم کارآمد و مشخصی نداشته باشند با مشکل جدی مواجه خواهند شد و بعید میدانم بتوانند موفق شوند.
از دیدگاه شما مشکلات اقتصادی تا چه میزان در حیطه اختیارات دولت است و چه عوامل دیگری تاثیرگذار هستند؟
مشکلات اقتصادی ما فقط متوجه دولت نیست و بخش قابل توجهی از آن به علت عملکرد نهادهای خارج از دولت است. اما دولت در همان بخش محدود خود میتوانست عملکرد بهتری داشته باشد. کلا در نظامهای انتخاباتی وقتی دولتی تشکیل میشود در همه زمینههای اداری کشور صاحب اختیار و دارای مسئولیت است که باید پاسخگو باشد، اما در کشور ما این چنین نیست و به حدی تعدد مراکز تصمیمگیری وجود دارد که در بسیاری از موارد نه تنها تمرکز لازم وجود ندارد، بلکه سیاستها و عملکردها به جای اینکه مکمل یکدیگر و همگرا باشند در تقابل بایکدیگر قرار میگیرند و اثر یکدیگر را خنثی میکنند. به عنوان مثال شما کشوری نمیبینید که در آن دولتی منتخب مردم وجود داشته باشد اما سیاست خارجی در اختیار آن دولت نباشد و دیگران برای آن تصمیم بگیرند. ولی در کشور ما در حال حاضر در بسیاری از موارد سیاست خارجی به خصوص در سطح منطقه، در اختیار دولت نیست. این سیاست خارجی در اقتصاد کشور تاثیر میگذارد.
در واقع اگر موجود عجیب و غریبی مثل ترامپ هم انتخاب نمیشد و آمریکا از برجام هم خارج نمیشد باز به دلیل آن سیاستهایی که ذکر شد ما با مشکلات جدی مواجه میشدیم و بخشی از مشکلات فعلی ما به دلیل تحریمها آن زمان هم به وجود میآمد. در نهادهای اقتصادی هم همین مسائل را مشاهده میکنیم. بسیاری از اقداماتی که دستگاههای امنیتی میکنند و با افراد برخورد صورت میگیرد در اختیار دولت نیست، مثل برخورد با افراد محیطزیستی که دولت بارها مخالفت خود با آن را اعلام کرده است و نوعا هم مشکلات داخلی و هم خارجی برای کشور ایجاد میکند. وقتی تمرکز و هماهنگی لازم در تصمیمات و سیاستها وجود ندارد نهادها و ارکان نظام به جای آنکه مکمل هم باشند خنثیکننده یکدیگر هستند.
در کشورهایی مثل کشور ما اگر همه قوا و نهادها هماهنگ و همگرا باشند تازه بخشی از مشکل را میتوانند حل کنند اما با این وضع که در تقابل با یکدیگر هستند، نتیجه بهتر از این نمیشود.
چه راهکاری برای بهبود اوضاع پیشنهاد میکنید؟
آن چیزی که امروز به وجود آمده و شرایطی که با آن مواجه هستیم حاصل عملکرد چند دهه همه، در همه سطوح است و همه در به وجود آمدن آن سهم داشته و دخیل بودهاند. اگر بنای جدی باشد که این وضع اصلاح شود باید همه ارکان و کسانی که در به وجود آمدن شرایط فعلی نقش داشتهاند در گذشته خود تجدیدنظر و آنها را تغییر دهند، وگرنه اگر قرار باشد همان روال ادامه پیدا کند، قطعاً وضع موجود بدتر خواهد شد و من برای همه چیز احساس خطر میکنم. اگر شرایط بد است، قطعاً در گذشته اشتباهاتی داشتهایم که به اینجا رسیدیم و اگر همه کسانی که در قدرت سهم دارند اشتباهات خود را نپذیرند هیچ مسالهای در کشور درست نمیشود.
در یک سال و نیمی که از انتخابات مجلس باقی مانده است، شرایط بسیار سختی را تجربه میکنیم و من وقتی با گذشته ۴۰ سالهام انقلاب که مرور میکنم تقریبا هیچ شرایطی را به سختی این دوره نمیبینم. شکاف بین دولت و ملت، عدم اعتماد مردم به مسئولان و بالعکس، اقتصاد نابسامان و مجموع فشارهای خارجی و داخلی در کنار هم شرایط دشواری ایجاد کرده و اگر تدبیر جدی صورت نگیرد میتواند مخاطرهآمیز باشد. راه حل این مشکلات هم داخلی است. اگر در داخل به جای رویکرد «همه با من» رویکرد «همه با هم» در پیش گرفته شود و همدلی و انسجام در کشور ایجاد شود و از همه پنانسیلهای کشور استفاده شود، میتوان با عزم ملی این دوره مشکل را پشت سر گذاشت.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر