اهم سخنان وی از این قرار است:

*برخی توقعات از دولت، از حوزه توانایی روحانی خارج است و دربرخی موارد دیگر دولت توانایی دارد، اما امکانات برای محقق شدن انتظارها فراهم نیست. ما کشور بزرگی هستیم و نزدیک به ۴۰۰ حزب و گروه و تشکیلات داریم که در شهرهای مختلف کشور گسترده اند. باید دید منشا انتشار این نارضایتی ها از جانب کدام گروه و جریان است.

*در دوران آقای هاشمی ما در نهاد هفت حوزه مدیریت داشتیم و درحدود ۹۰۰ نفر نیروی کادر مشغول بودند. این ساختار در دولت اصلاحات نیز حفظ شد و تنها ۲۰۰ نفر به کادر ما اضافه شد و تقریبا به تعداد ۱۱۰۰ نفر رسیدیم. اما در سال ۹۲ که دولت آقای روحانی پیروز شدند و دولت را تحویل گرفتند، ۱۷۰ پست مدیریت کلی و ۴۵۰۰ نفر نیرو در نهاد ریاست جمهوری مشغول بودند. حال شاهد یک تورم نیروی اضافی هستیم که به هیچ وجه نیازی به حضورشان نیست و صرفا حقوق می گیرند. آیا رئیس جمهوری و دولت جدید می توان این نیروها را بیرون کند؟! امکان عملی برای چنین کاری وجود ندارد. دردولت نهم و دهم در تمام وزارتخانه ها و تشکیلات دولت هرجا که مراجعه می کنیم شاهد جذب و افزایش چند برابری نیروهای بیکار هستیم.

*یا آمارهایی در مورد شهرداری داده اند که نیروهای مورد نیاز این نهاد ۴۰ تا ۵۰ هزار است اما بیش از ۱۰۰ هزار نفر حقوق بگیر دارد که اصلا مشخص نیست کجا کار می کنند. اگر این مسائل را در نظر بگیریم و میراث دولت قبل را مشاهده کنیم متوجه تنگنای دولت آقای روحانی می شویم و طبیعی است که با این شرایط برخی مطالبات محقق نشود.

*فقه پویا باید ملاک عمل باشد و باید توانایی پاسخگویی به مسائل و مشکلات روز را داشته باشد. یعنی برای هر موضوعی که رخ می دهد باید یک پاسخ درست و راهکار مناسب با توجه به انتظارات و اقتضائات جامعه داشته باشد . اما حوزه های علمیه ما و روحانیون ما آنطور که باید و شاید پاسخ تمام مسائل را نداده اند و چارچوب مشخصی برای مسئولان اجرایی ایجاد نکرده اند.

* به واسطه مسئولیت هایی که در صداو سیما داشتم در بحث موسیقی با مشکلات فراوانی مواجه بودم. اشکالات فراوانی به ما می گرفتند و ما هم به مراجع رجوع می کردیم تا آنها مسئله را برای ما روشن و تکلیف کنند.پاسخ هایی که به ما داده می شد بسیار متفاوت بود. خدمت برخی آقایان که می رفتم از آنها می پرسیدم که نظرات درمورد موسیقی چیست و مرز موسیقی حلال برای ما کجاست. مدادی را که در دست داشتند را روی میز پیش روی خود می زدند و می گفتند این صوتی که ازآن به وجود می آید حرام است! در نقطه مقابل عده ای می گفتند شما زمانی که می خواهید به خدا نزدیک شوید و حضور قلب ایجاد کنید برای عبادت ، موسیقی ملایمی را بگذارید و با آرامش به سمت خدا بروید! شما اختلاف را ملاحظه کنید تا چه حدی است! این جامعه هنوز به نظر واحد درمورد موسیقی، هنر و فرهنگ نرسیده است . ما می بینیم که در یک شهر روحانی یا امام جمعه شهر به کنسرت یا برنامه هنری می رود و مشارکت دارد و در یک استان هم می بینیم که یک روحانی می گوید با کنسرت و موسیقی و برنامه های هنری میخواهند اسلام را از بین ببرند و شهر را ویران کنند. چرا چون یک هنرمند وارد شهر شده و برنامه دارد! این اختلاف، اختلافی نیست که من نوعی یا وزیرفرهنگ و ارشاد یا نهادهای دیگر بتوانند آن را حل بکنند. این مسئله ای است که مربوط به روحانیت و فقه ماست. بنابراین چون ما به یک نظر واحد در جامعه نرسیدیم فتاوای مختلف در مسائل مختلف داریم . از سوی دیگر مردم هم برای حل این مشکلات به اهل فن و کارشناس این موضوع رجوع نمی کنند. خودشان تصمیم می گیرند و واکنش نشان می دهند.

*زمان امام کاری که در رادیو و تلویزیون انجام می دادم صرفاً براساس فتوای امام بود و لاغیر. در برخی جاها که می رفتیم برخی علمای بزرگ به ما می گفتند که شما این مارش یا سرودی که قبل از اخبار پخش می کنید حرام است و باید آن را قطع کنید. اما من می گفتم نمی توانیم برخلاف نظر امام عمل کنیم چون ایشان هم مرجع مطلق هستند و هم رهبری نظام را برعهده دارند . اما منشا بسیاری از مسائل فرهنگی، هنری، موسیقی و حجاب و... که امروز با آن مواجهیم ، دقیقا نداشتن ملاک و چارچوب نظری است.

امروز یک فیلم یا کنسرت از سوی یک وزیر مجوز دریافت می کند، فردا وزیر دیگری می آید و آن را توقیف و غیر مجاز می داند. اینها همه به خاطرنداشتن ملاک و معیار است. نه آن وزیری که اجازه فعالیت داد، ملاکی برای تایید داشته و نه آن وزیری که توقیف را دستور داده ملاکی برای عمل خود دارد و همه براساس اجتهاد و سلیقه خود عمل می کنند نه براساس ضوابطی که به صورت جامع از سوی مراجع دینی ما مشخص شده باشد.

*احساس مذهبی در جامعه ما بسیار بالاست. نمونه آن در محرم می بینید که تمام کشور سیاه پوش است و همه جریان ها وگرایش ها به دنبال عزاداری هستند و یا دراعیاد شاهد رفتاری همه گیر درجامعه هستیم. این نوع رفتار دارای عمق نیست و صرفا احساس است. درمرحله دانش مذهبی متاسفانه درجامعه آنطور که باید و شاید نهادینه نشده و بسیاری فاقد آن هستند. مراجعی که باید دانش مذهبی را درجامعه توسعه می دانند نتوانستند خوب کار کنند و از این حیث ما با یک جامعه اسلامی با دانش پایین مذهبی مواجهیم.

*سطح دانش مذهبی ما بسیار پایین تر از استانداردهای یک جامعه اسلامی است. ما فقط اسم یک نظام اسلامی را یدک می کشیم اما عملکرد ما در بعد مردمی و در بعد مسئولان فاصله بسیاری با ارزش های اسلامی دارد. جامعه باید باعلم خود حرکت کند و آن چیزی که جامعه را ایمن می کند علم و شناخت افراد آن جامعه است.

*در دوران رقابت انتخاباتی برخی صحبت ها و آزادی هایی وجود دارد، اما نباید حرفایی زده شود که به اصل نظام ضربه بزند و وجهه آن را خدشه دار کنند. به عنوان مثال نوع مناظره هایی که تلویزیون در دوران انتخابات برگزار می کند، عملا ضد نظام است و هیچ گونه مولفه حمایتی از نظام ندارد. بسیاری از خارج نشین ها نیز وقتی این مناظره ها انجام می شد، بلافاصله از فرصت استفاده می کردند و مصاحبه انجام می دادند و به مردم می گفتند «ما که از اول به شما گفتیم این ها چه پلیدهایی هستند و شما باور نکردید، امروز ببینید که خودشان در رسانه ملی خودشان چگونه دست یکدیگر را رو می کنند !!»

*هنوز قائده بازی را بلد نیستیم. وقتی در رقابت انتخاباتی شکست می خوریم دیگر از مواضع تخریبی خود دست نمی کشیم و تا پایان دوران ریاست جمهوری شخص پیروز همان گفتمان دوران مناظره را به نحو های مختلف دنبال می کنیم. تخریب مدام می کنند، انتقاد بی پشتوانه می کنند، درخواست انتخابات زودرس می کنند، و ... غافل از اینکه اگر چند بار دیگر رای گیری شود بازهم مردم به شما رای نمی دهند و شانس و محبوبیتی برای انتخاب شدن ندارید.

*یکی از ایرادات و ناراحتی های مردم این است که یک شخصی برای اینکه توجه مردم و مخالفین را به خود جلب کند، کل ارکان نظام را زیر سوال می برد و کسی هم کاری با او ندارد، چرا که متعلق به یک گروهی است که مورد عنایت هستند. اما فرد دیگری که یک حرف و انتقادی بسیارسطح پایین تر را مطرح می کند، باید به زندان برود و با وی برخورد شود . این برخورد دوگانه همان چیزی است که افکارعمومی را برخلاف ارزش های نظام سوق می دهد و باورهای انقلاب را نزد آنها سست می کند. اینکه همه در برابر قانون یکسان هستند صرفا نباید شعار باشد بلکه باید به صورت یک شعور عملی به آن پرداخته شود.

*چیزی که طی سال های اخیر آسیب جدی به اعتماد مردم زده است بحث فسادهایی است که مدام شاهد برملاشدن آنها هستیم. فسادهای اقتصادی، اخلاقی واجتماعی مسئولان آسیب های جدی به اعتماد عمومی می زند. اختلاف میان زندگی مردم به سبب همین فسادها بسیار فاحش شده است. شما درخیابان های تهران ماشین هایی را می بینید که شاید دردنیا چند عدد از آن ساخته شده باشد، و عده ای حتی قادر به تهیه یک موتورسیکلت هم نیستند. این ها از کجا آورده آند؟ این دارا و ندار چگونه باید تحمل شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.