نعل وارونه آمریکا در خاورمیانه
این برنامه اعلامی از نگاه برخی ارائه استراتژی آمریکا در دوران ترامپ برای اداره خاورمیانه،از نگاه برخی دیگر تصورات، وهم ها و آرزوهای آینده امریکا و از نگاه برخی دیگر از کارشناسان خاورمیانه تنظیم خطوط کلی آمریکا برای بازسازی و ساماندهی سیاست های آمریکا در منطقه است.
۱- برنامه هستهای ایران براساس توافق اتمی بین ایران و ۵+۱ سازماندهی شده است و طبق قطعنامه ۲۲۳۱ مورد تایید جهانی قرار گرفته و قابل برگشت نیست.آمریکا پیش از آن که از ایران بخواهد که این روند بین المللی را تغییر دهد اول باید سراغ اروپا،چین و روسیه برود.
اگر در کمتر از دو سال و نیم قرار باشد چنین توافق جهانی که مهر همه اعضای شورای امنیت را به همراه دارد توسط یک طرف "کان لم یکن" تلقی گردد جامعه جهانی باید فاتحه همه قراردادها و مبانی حقوقی در نظام بین الملل را بخواند از این منظر ورود کره شمالی به مذاکرات با آمریکا بر سر برنامه هسته ایش کاری عبث خواهد بود که دودش به چشم کره شمالی می رود زیرا چانه زنی با طرفی است که به هیچ قاعده ای جز زور در روابط بین الملل اعتقاد ندارد و حتما در صورت موفقیت آمریکا در این مذاکرات، ترامپ خواستار انحلال نظام سیاسی کره شمالی نیز خواهد شد.
پس می توان نتیجه گرفت که مخاطب اولین درخواست دوازده گانه وزیر خارجه آمریکا هرگز نمی تواند ایران باشد بلکه مجموعه شورای امنیت است که پای توافق را امضاء کرده است، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا فدریکا موگرینی نیز اعلام کرده است که هیچ جایگزینی برای توافق اتمی وجود ندارد.
۲- برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران براساس مکانیسم توافق شده در برجام و با هماهنگی آژانس بین المللی انرژی هسته ای برای سال های آتی روشن و دارای گواهینامه تایید جامعه بین الملل است و موضوعاتی مثل بازفرآوری پلوتونیم در طی ساعت ها مذاکرات با هیئت های ۵+۱ حل و فصل شده است. موضوع مجتمع آب سنگین اراک نیز با همه انتقادهایی که از داخل ایران صورت گرفت نیز تعیین تکلیف شده است و آمریکا نمی تواند فراتر از اراده سیاسی بین المللی مطالبه جدیدی از ایران بنماید.
در این موضوع نیز آمریکا باید با طرف های بین المللی در مذاکرات هستهای و نیز آژانس بینالمللی انرژی هستهای وارد گفتوگو شود که این امر نیز با توجه به تایید نظام مراقبت از برنامه هسته ای ایران توسط آژانس، کار عبثی برای آمریکا تلقی می شود و واکنش های بین المللی را به دنبال دارد.
۳- نظام بازرسی بازرسان آژانس طبق جدول زمانی و مکانی دقیقی در حال اجراء است و آمریکا نمیتواند درخواست جدیدی خارج از مکانیسم توافق شده از آژانس بنماید لذا روشن است که طرف مطالبات رییس سابق سازمان سیا و وزیر خارجه کنونی آمریکا ایران نیست بلکه موسسات بین المللی و جامعه جهانی است که مخالفت خود را با آمریکا اعلام کرده و تاکید کرده است که هیچ چیزی جایگزین برجام با ایران نیست.
۴- نظام دفاعی ایران و برنامه ساخت و تحول موشک های بالستیک برنامهای مستقل در حوزه امنیت ملی ایران است که براساس توانایی و قابلیت های کشورهای همسایه ایران تدارک دیده شده است. این در حالی است که در شرق ایران پاکستان به سلاح اتمی و در غرب ایران رژیم اشغالگر قدس به موشکهای بالستیک اتمی مجهز هستند و از نگاه موازنه رعب توازن لازم بین قدرت بازدارنده ایران با قدرت هجومی اتمی این دو وجود ندارد با این حال ایران در چهارچوب سیاست های اعتقادی و حقوق بشری، هیچ جایگاهی برای خود در باب امتلاک سلاح های کشتار جمعی باز نکرده و سال های سال است براساس تحریم این نوع سلاح ها فقط در قالب دفاع کلاسیک و و نظام متداول در برنامه های دفاعی حرکت می کند.
علاوه براین کشورهایی مانند ترکیه و عربستان سعودی به ده ها نوع از موشک های بالستیک مجهز هستند و هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که ایران از برنامه دفاعی خود عقب نشینی کند به خصوص آن که بسیاری از کشورهای منطقه سال های سال است که منظومه موشک های بالستیک خود را ایجاد و ارتقاء داده اند و ایران از نظر زمانی از آنها عقب تر محسوب می شود لذا درخواست آمریکا از ایران برای برچیدن موشک های بالستیک نمی تواند مقبولیت بین المللی و منطقه ای داشته باشد.
این در حالی است که علوم زیادی در عصر حاضر به تکنولوژی های اتمی مرتبط می باشد و به دلیل ارتباط این علوم با تکنولوژی اتمی نمی توان ملت ها و کشورها را از دستیابی به این علوم بازداشت.
موشک های بالستیک نیز از زمره همین علوم است که قابلیت های چندگانه دارد و به این دلیل که موشک های بالستیک قابلیت حمل کلاهک اتمی را دارد نمی توان کشورها را از دستیابی به آن محروم کرد و اگر این گونه که آمریکا می گوید باشد پس بسیاری از ارتش های جهان از شرق تا غرب آسیا قبل از ایران باید از خرید و یا دستیابی به موشک های بالستیک محروم شوند. بنابراین سیاست یک بام و دو هوای آمریکا نیز در اینجا به مثابه ادعاهای تعجیزی و غیر قابل قبول است.علاوه بر همه این ها به اعتراف جامعه بین الملل و آژانس بین المللی انرژی هسته ای، ایران هیچ یک از انواع کلاهک های اتمی را در اختیار نداشته و هیچگونه تلاشی برای دستیابی به این سلاح های کشتار جمعی نیز نداشته است.
۵- آزاد سازی متقابل شهروندان زندانی در ایران و آمریکا بر فرض صحت، نیازمند روشی مرضی الطرفین بین دو طرف است.این مقوله حتی بین حزب الله و اسرائیل با میانجی گری آلمانی ها چندین بار صورت گرفته است که به مراتب پیچیده تر از پرونده جاری بین ایران و آمریکا است.
این درخواست و ادعای وزیر خارجه آمریکا نهایت بد عمل کردن در عرصه دیپلوماسی است و اگر او و رییس جمهورش درست می گویند که خواستار آزادی شهروندانش در ایران است نیاز به عربده کشی و ارائه آن در قالب یک استراتژی نیست بلکه مثل آدم می توانند با یک واسطه موضوع را به مناقشه بگذارند.
گنجاندن این بند در گروه دوازده شرط آمریکا برای ایران نهایت بدسلیقگی رییس سابق سازمان سیا به شمار می رود.
۶- مفهوم گروههای تروریستی و گروههای مقاومت که در برابر اشغالگری مبارزه و مجاهدت می کنند نه امروز که سال های سال است دستاویز سیاست های آمریکا در خاورمیانه بوده است. آمریکا مدعی است حزب الله یک گروه ترویستی است اما همین دولت آمریکا با دولتی در لبنان همکاری می کند که حزب الله جزیی جدایی ناپذیر از آن است. رییس جمهور کنونی لبنان، کاندیدای پیروز حزب الله برای ریاست جمهوری لبنان بوده است و در انتخابات اخیر پارلمانی در لبنان نیز همین حزب با ائتلاف های همراه، برنده مسابقه دمکراسی مراجعه مستقیم به آرای مردم در لبنان بوده است. اگر حزب الله در لبنان یک گروه تروریستی است پس چرا طرف های اروپایی با حزب الله وارد گفتوگوی سیاسی میشوند؟
حزب الله و دیگر نیروهای مقاومت در لبنان پس از جنگ ۳۳ روزه و براساس قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل، یک طرف رسمی و قانونی در برقراری آتش بس بین لبنان و اسرائیل محسوب شده است که براساس آن خط آبی (Blue line ) برای استقرار نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل ( یونیفل ) در جنوب این کشور ترسیم شده است. علاوه بر همه این ها دولت و رییس جمهور لبنان حق دفاع از سرزمین لبنان و آزادی سرزمین های اشغالی از دست ارتش اشغالگر و متجاوز اسرائیل را به رسمیت شناخته است از این رو مقاومت حزب الله جزیی از سیاست دفاع ملی لبنان در برابر اسرائیل متجاوز به شمار می رود و اضافه بر این اسرائیل هنوز بخش های مهمی از لبنان را تحت اشغال خود دارد از همین رو آمریکا بجای درخواست از ایران برای عدم حمایت از حزب الله باید اسرائیل را ترغیب به پایان دادن به اشغال لبنان و تجاوزگری علیه این کشور کند.
از سویی براساس قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد، کرانه غربی رود اردن در فلسطین اشغالی و همه شهرهای این منطقه از جمله شهر قدس مناطق اشغالی به شمار می رود که این حق را به حماس و جهاد اسلامی و دیگر نیروهای جهادی می دهد که برای آزادی سرزمین های خود اقدام کنند. در سایه وجود این قطعنامه های شورای امنیت و در سایه اقدام اخیر آمریکا در انتقال سفارتش به قدس، اصولا آمریکا مشروعیت سیاسی و بین المللی خود برای چنین ادعاهایی را از دست داده است.
در هر حال پیش از تولد جمهوری اسلامی ایران، جریان مبارزه با اشغالگری اسرائیل وجود داشته و حمایت از مبارزان علیه اشغالگران زاییده ایران نیست که وزیر خارجه آمریکا از ایران بخواهد که به حمایتش از نیروهای مقاومت پایان دهد.
اگر از همه این ها نیز عبور کنیم آمریکا نمی تواند انتخابات پارلمانی دولت خودگردان فلسطین را نادیده بگیرد که در طی آن در سال ۲۰۰۶ حماس موفق شد با حضور در انتخابات قانونگذاری دولت فلسطین ۷۶ کرسی از ۱۳۲ کرسی پارلمانی را از آن خود کند و از آن زمان تا کنون یک جایگاه سیاسی رسمی در تحولات سیاسی فلسطین دارد، آیا چنین جریان سیاسی ای که همه طرف های فلسطینی در سرزمین های اشغالی آن را پذیرفته و مشروع می دانند می تواند یک گروه تروریستی از سوی آمریکا قلمداد شود؟
وزیر خارجه جدید آمریکا و رییس سابق سازمان سیا بجای آن که ایران را در بزرگترین تراژدی قرن و زیر پاگذاشتن حقوق فلسطینی ها مقصر قلمداد کند بهتر است یکبار دیگر تاریخ سیاسی معاصر فلسطین را قرائت تا دریابد که مقاومت چند دهه اخیر ملت فلسطین پرونده ای انسانی و جهانی است که عامل اصلی بروز آن رژیم اشغالگر قدس است و اگر خوستار پایان دادن به مبارزه مسلحانه علیه این رژیم است ابتدا باید به حقوق ملت فلسطین اعتراف کند و سپس زمینه پایان اشغالگری اسرائیل در خاورمیانه را فراهم کند.
۷- ایران از زمان تشکیل دولت مستقل عراق به حق حاکمیت این دولت احترام گذارده است و به عنوان شریک و همسایه عراق روابطی طبیعی و عمیقی در چهارچوب حفظ امنیت ملی ایران و عراق و حفظ یکپارچگی این کشور دارد و حضور چند ساله اخیر ایران در تحولات عراق به منظور شکست و سرکوب داعش و دیگر جریان های تکفیری و تروریستی بوده است.
وزیر خارجه امریکا فراموش کرده است که این ارتش آمریکا بود که با با بیش از ۱۶۰ هزار نفر نیروی نظامی آغازگر اشغال این کشور و عامل اصلی کشتار صدها هزار تن از شهروندان عراقی بوده است و از قضا همین مردم زمینه شکست پروژه اشغال عراق توسط ارتش آمریکا را کلید زده و اجراء کرده اند و در نهایت آمریکا مجبور شد تا در سال ۲۰۱۱ به شکل رسمی به دوران اشغال عراق پایان دهد.
جریان شکلگیری حشدالشعبی در عراق و دستاوردهای بزرگ آن در ریشه کنی تروریسم داعشی یک پروژه داخلی در عراق است که نتیجه تصمیم و اراده سیاسی دولت و ملت عراق است و همین دولت نیز تصمیم گرفته است که حشدالشعبی از روز تولد و آغاز مبارزه با داعش یک نهاد ملی در دفاع از امنیت و تمامیت ارضی کشور باشد. مشکل آمریکا با حشدالشعبی این است که این جریان بزرگ عراقی که اکنون جزیی از ساختار سیاسی و پارلمانی عراق نیز شده است جریانی ضد اسرائیل و حامی مقاومت در منطقه خاورمیانه است و با آن که می توان ادعا کرد که در ارتباط عمیق اعتقادی و سیاسی با ایران هستند اما یک جریان داخلی در عراق است و اگر آمریکایی ها با این پروسه سیاسی و نظامی در داخل عراق مشکل دارند هیچ لزومی ندارد که پای ایران را به میان بکشاند زیرا راه باز و جاده دراز است و اگر می توانند پس از یک دوره اشغالگری نافرجام، بازهم شانس خود را دوباره در عراق آزمایش کنند.
۸- از آغاز جنگ عربستان سعودی علیه مردم یمن و دخالت مستقیم نظامی در این کشور، همه راه های هوایی ، دریایی و زمینی این کشور در محاصره نیروی دریایی آمریکا ، عربستان و نیروهای ائتلاف تحت رهبری سعودی قرار گرفته است و معلوم نیست آمریکایی ها از کدام حمایت نظامی ایران از یمن و انصارالله یمن سخن می گوید؟
طرف اصلی استمرار جنگ در یمن،عربستان سعودی و ائتلاف همراه او در این کشور است و ادعای حمایت نظامی ایران از انصارالله به سخره گرفتن محاصره دریایی،زمینی و هوایی یمن توسط ارتش آمریکا و سعودی است.
وزیر خارجه آمریکا و رییس سابق سازمان سیا که خود ید طولایی در زمینه عملیات های پنهان امنیتی دارد باید بداند که یمن حوزه ای نیست که کشوری مثل ایران در آن حضور نظامی داشته باشد و در عین حال حضورش را مخفی نگهدارد بنابراین توجیه اتهامات علیه ایران و نادیده انگاشتن سیاست های نظامی و امنیتی عربستان در این کشور به منزله سخیف جلوه دادن سیاست های آمریکا برای حل و فصل بحران یمن تلقی می شود. پمپئو بهتر است از عربستان بخواهد که به جنگ علیه مردم یمن پایان دهد تا به سرعت راه حل سیاسی در یمن فراگیر شود و معلوم نیست در دنیای پرآشوب یمن و قتل عام مردم بی گناه این کشور، وزیر خارجه آمریکا چگونه ایران را باعث و دلیل عدم دسترسی به راه حل سیاسی در یمن می داند؟
۹- حضور ایران در سوریه حضوری مبتنی بر قواعد بین المللی و براساس توافقات دوجانبه دولت های ایران و سوریه است همانگونه که نیروهای روسی نیز حضوری پررنگ تر از ایران در سوریه دارند. جالب است که وزیر خارجه آمریکا از حضور نیروهای ارتش روسیه در سوریه حرفی به میان نمی آورد و فقط خواستار خروج نیروهای ایران است؟ آیا معنای این موضع مایک پمپئو این است که ایران برود و روسیه بماند؟ یا قرار است پس از خروج ایران خواستار خروج روسیه نیز شود!؟ یا آیا آمریکا خواستار بقای ارتش ترکیه در شمال سوریه می باشد که حرفی از این نیروها به میان نمی آورد؟ آیا وزیر خارجه آمریکا می خواهد که نیروهای ارتش آمریکا در شمال شرق سوریه باقی بمانند و ایران از سوریه خارج شود؟
این بی انصافی دیپلماتیک وزیر خارجه آمریکا است که بدون توجه به سیاست های دولت مرکزی سوریه، از ایرانی که داعش تروریستی را در سوریه با همراهی ارتش این کشور و نیروهای هم پیمان شکست داد بخواهیم که بی هیچ مقدمه ای از این کشور خارج شود،تازه آمریکا اکنون کجای داستان سوریه قرار دارد و چکاره سوریه است که از ایران می خواهد سوریه را ترک کند؟ اگر قرار باشد قدرتی جهانی مثل آمریکا همچنان که در داستان برجام یکجانبه گرایی کرده و یکجانبه از برجام خارج شد و در سوریه نیز بدون توجه به مذاکرات ژنو و مذاکرات و توافق های آستانه یکجانبه گرایی کند و خواستار خروج ایران از معادله سوریه شود(البته از این آمریکا بعید نیست) اما روشن است که قواعد نظام دیپلماتیک را نیز بر هم زده است.
آمریکا اکنون "فعال مایشاء" عراق و سوریه نیست که پس از انداختن سیاست هرج و مرج هوشمندانه به خاورمیانه و تبدیل این دو کشور به کوره ای از آتش و درگیر کردن کشورهای منطقه در این آتش ویرانگر، از ایران بخواهد که سوریه را ترک کند. وزیر خارجه آمریکا می داند که بحران سوریه ابعادی جهانی و بین المللی پیدا کرده است که ایران به عنوان یک نیروی قوی در برابر تروریسم، بخشی از آن است که در قالب درخواست رسمی دولت سوریه در این کشور حضور پیدا کرده است گرچه حضورش هیچگاه در حد و اندازه روسیه و ترکیه و حتی آمریکا در این کشور به حساب نمی آید.
۱۰- داستان حمایت ایران از القاعده یا طالبان و گروه های تروریستی در افغانستان از جمله اتهامات نخ نمای آمریکا علیه ایران به شمار می رود که نه تنها در افغانستان و عراق و سوریه مقبولیتی ندارد که حتی در سطح بین الملل نیز هیچیک از شرکای غربی آمریکا نیز آن را نمی پذیرند. چه کسی است که نداند اگر تلاش های ایران نبود مبارزه با القاعده در افغانستان و منطقه به هیچ جایی نمی رسید و چه کسی است که نداند اگر ایران به کمک دولت ها و ارتش های عراق و سوریه نمی رفت این کشورها هرگز از مجموعه های تروریستی داعش و دیگر گروه های تکفیری رهایی نمی یافتند. وزیر خارجه ای که پیشنیه ریاست سازمان سیای آمریکا را در پرونده خود دارد باید بداند که چنین ادعاهایی علیه ایران یک گاف بزرگ سیاسی بدون توجه به تحولات منطقه از سال ۲۰۰۱ به شمار می رود.
۱۱- سال های سال است که آمریکا نام سپاه قدس را به همه تحولات در منطقه گره می زند و انگار که مردم منطقه خاورمیانه در جاهایی مثل لبنان،سوریه،عراق، یمن و فلسطین از خود هیچ اراده ای برای مبارزه با تروریست ها،اشغالگران و متجاوزان ندارند.آیا اگر اراده مبارزه با تروریسم در سوریه در نزد دولت و ارتش سوریه وجود نداشت،آیا اگر اراده مبارزه با داعش در شرق لبنان در نزد دولت و ارتش لبنان وجود نداشت و اگر اراده مبارزه با داعش و تکفیری ها در نزد ارتش و دولت عراق وجود نداشت آیا این کشورها اکنون از لوث وجود داعش و تروریست ها پاکسازی می شدند؟ سپاه قدس مگر چقدر نیرو و توان دارد که با همه این نیروهای تروریستی در کل خاورمیانه مبارزه کند؟
مشکلی که وزیر خارجه آمریکا دارد این است که قدرت ملت ها در منطقه خاورمیانه را نادیده می گیرد ، جای بسی تعجب است آقای وزیر خارجه فراموش می کند که ارتش بزرگ امریکا که از سال ۲۰۰۳ عراق را تحت اشغال خود قرار داد و با مقاومت ملت عراق مجبور به ترک این کشور می شود، این اراده جدی ملت عراق بوده است که موجب پایان دادن به اشغالگری آمریکا در عراق شده است، مشکل رییس سابق سیا این است که فراموش کرده این ملت مقاوم لبنان بوده که موفق می شود در سال ۲۰۰۰ به دوران اشغالگری اسرائیل بر بخش بزرگی از خاک لبنان پایان دهد،و مشکل دیگر جناب وزیر خارجه این است که تحولات هفت ساله اخیر در منطقه خاورمیانه را نادیده گرفته و نمی تواند بفهمد که عامل بزرگ بازدارنده در برابر سیاست های آمریکا در خاورمیانه مردم این منطقه هستند که در سایه حمایت بی چون و چرای آمریکا از اسرائیل ضربات جبران ناپذیری را تحمل کرده اند و این بار نمی خواهند در برابر سیاست های استعماری آمریکا در منطقه سکوت کرده یا کوتاه بیایند و همه به خوبی می دانند بکار گیری نام سپاه قدس از سوی وی بهانه ای بیش نیست تا ایران را در گوشه رینگ گرفتار کند. آمریکا برای آن که از کابوس سپاه قدس رهایی یابد باید در سیاست های خود در خاورمیانه تجدید نظر کند و این بسته به اراده دولت آمریکا است و ایران در این میان نمی تواند نقشی ایفاء کند و معلوم نیست شکست سیاست های آمریکا در منطقه چرا باید با نام سپاه قدس گره بخورد و اراده ملت ها در منطقه نادیده انگاشته شود.
۱۲- بند دوازدهم شروط تعجیزی وزیر خارجه آمریکا و رییس سابق سازمان سیا دادن گرای فتنه ساز برای بازی با سرنوشت کشورهای همسایه ایران است. ایران همسایگان مختلفی در اطراف خود دارد و معلوم نیست آمریکا از کدام تهدیدهای ایران علیه عربستان و امارات یا خطوط کشتیرانی منطقه سخن می گوید؟آیا آمریکا فراموش کرده است که در جریان جنگ سی و سه روزه چگونه اسرائیل پیام های تهدید آمیز موشکی علیه ایران می فرستاد؟آیا آمریکا فراموش کرده است که در تحولات اخیر سوریه رژیم صهیونیستی چگونه بارها علیه ایران پیام های تهدید آمیز ارسال می کرده است؟ آیا آمریکا فراموش کرده است که محمد بن سلمان چگونه تهدید انتقال جنگ به داخل ایران را سر می داد؟ ایران کدامین اخلال به خطوط کشتیرانی در منطقه خلیج فارس را انجام داده است؟ آیا وزیر خارجه و دیپلمات ارشد ایالات متحده آمریکا فراموش کرده است اگر ایران تهدیدی علیه خطوط کشتیرانی در منطقه خلیج فارس باشد خود نیز از آسیب های آن در امان نیست؟ بنابراین با چه استدلالی برای همتایان اروپایی و بین المللی اش از تهدید ایران علیه خطوط کشتیرانی سخن می گوید؟
این اوج بی تجربگی یک وزیر خارجه است که با ادعاهای پوچ و واهی موجی از جنگ روانی علیه ایران در منطقه ایجاد کند و بی دلیل در صدد ایجاد دشمنی بین ایران با عربستان از یک سو و ایران و امارات از سوی دیگر برآید.مگر مایک پمپئو نمی داند که روزانه چقدر خطوط کشتیرانی بین ایران و امارات در جریان است؟ آیا وی نمی داند که روزانه چند ده خطوط هوایی بین ایران و همسایگان عربش در جریان است؟ آیا این ادعاهای وزیر خارجه آمریکا انداختن فتنه سیاسی وامنیتی بین ایران و همسایگان عربش نیست؟
آن چه را که وزیر خارجه آمریکا تحت عنوان شروط برای تجدید مذاکرات برجام یا عقب نشینی ایران از سیاست هایش اعلام کرده است بمثابه سخن مردی امنیتی است که در درون اتاق های در بسته با دیگر همکارانش صحبت می کند و برای خود نقشه هایی ترسیم می کند تا در پایان اجرای این نقشه ها یا ایران را مجددا به پای میز مذاکره بنشاند یا آن که آن چنان که هوس کارانه مدعی است نظام سیاسی ایران را براندازد.
حال با گذشت چند روز از ادعاهای پمپئو ، وزارت خارجه امریکا باید بداند که حتی در خواب نیز نمی تواند گفتگوهای ایرانی - آمریکایی را بر سر یک میز ببیند و بدون شک تا پایان عصر کاسبکارانه ترامپ،هیچ ایده ای از بازگشت ایران به میز مذاکرات رقم نخواهد خورد و ایران با تکیه بر اجرای نقشی سازنده در منطقه خاورمیانه و اصرار بر سیاست اصولی گفتگو با اروپا و اخذ تعهدات جدی و عملی اروپا برای اجرای برجام همچنان به عنوان عضوی فعال و متعهد در سطح منطقه و بین الملل به سوی استقرار و امنیت منطقه گام برخواهد داشت و سیاست آمریکا مبنی بر انزوای سیاسی کشورمان راه به جایی نخواهد برد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر