ابوطالبی: مذاکره داخلی سختتر از مذاکره خارجی است
ابوطالبی با تاکید بر اینکه سیاست خارجی اولویت اول در سال ۱۳۹۲ بود، برای اینکه راه نجات کشور از حل معضلات سیاست خارجی میگذشت، گفت: آن زمان حتا اقتصاد هم برای خیلیها اولویت اول نبود؛ برای اینکه پذیرش فقر در جامعه را هشت سال توجیه دینی کرده بودند. در نماز جمعه به مردم میگفتیم فقط یک وعده غذا بخورید؛ میگفتیم مردم اشکنه بخورند؛ میگفتیم ما که برای اقتصاد و برای شکم مردم انقلاب نکردیم. اینکه چرا هشت سال چنین سخنانی را به مردم گفتیم بحث دیگری است. اما وقتی به لبۀ انتخابات ۱۳۹۲ رسیدیم یکباره نمیتوانستند از مردم فقیر، از مردم گرسنه صحبت کنند.
وی ادامه داد: رقبای آقای روحانی در سال ۱۳۹۲ نمیتوانستند بعد از هشت سال توجیه دینی فقر و به کار گرفتنِ قدسیت دینی در توجیه پذیرش فقر، به وضعیت اقتصادی مردم اشاره کنند. آنها سال ۱۳۹۶ میخواستند بر این گفتمان سوار شوند که بعداً به آن میپردازیم. خلاصه آنکه سال ۱۳۹۲ مردمی که به لبۀ انتخابات رسیده بودند، میخواستند نفس بکشند. برای آنکه نفس بکشند، آن کمربند فشار که پیشتر به آن اشاره کردم باید از دور آنها برداشته میشد. از این نظر تعامل سازنده با جهان اولویت اول بود. ما تلاش میکردیم مشکل اصلی سیاست خارجی کشور را حل کنیم. و اگر آن را حل میکردیم حتماً مشکلات مختلف مردم اعم از گرانی و بیکاری حل میشد. سیاست خارجی به خاطر ضرورت اجتماعیاش بود که به یک مسئلۀ محوری تبدیل شد. اتفاقی که افتاده بود این بود که حجم تخریب بالا بود. شما نمیتوانستید همهچیز را درست کنید. باید اولویتبندی میکردید. و نهایتاً در سال ۱۳۹۶ بود که تعامل جامعه و سازمان سیاسی یا همان سوسایتی (society) و پالِتی (polity) به نقطۀ مطلوبی در گفتمان اعتدال رسید.
مشاور سیاسی رئیس جمهور در پاسخ به این سوال که چرا آنقدری که آقای روحانی به دنبال گفتوگو و مذاکره با جهان بودند ــ در چهار سال اول، و حتا تا الآن ــ به دنبال گفتوگو و مذاکره با داخل نبودند، گفت: در سیاست داخلی، نوع کنشگری متفاوت است. شما میخواهید بگویید یک صورتبندی شبیه سیاست خارجی در سیاست داخلی هست و ما باید میرفتیم و تعامل میکردیم و تمام میشد؟ اینطور نیست. حداقل سیاست داخلی ما چنین مختصاتی ندارد.
ابوطالبی با اشاره به اینکه مذاکره در داخل سختتر از مذاکره در خارج است، گفت: این موضوعی مبرهن است و حتماً مذاکرۀ داخلی پیچیدهتر است.
ابوطالبی در پاسخ به این سوال که دولت در سیاست خارجی یک چهرۀ فعال، یک سفیر صلح به نام محمدجواد ظریف داشت که برای رسیدن به یک برجام بینالمللی تلاش شبانهروزی میکرد، چرا دولت چهرهای مثل آقای ظریف برای پیش بردنِ برجام داخلی نداشت، گفت:
همانطور که گفتم سیاست داخلی با سیاست خارجی تفاوتهای مبنایی و اساسی دارد. نماد اجرایی سیاست خارجی در همۀ کشورهای جهان یک نفر است. در دورهای که آقای روحانی در شورای امنیت مسئول پروندۀ هستهای بود، آن نماد آقای روحانی بود و در دورههای بعد هم همان افراد نماد بودند. اگر آقای ظریف در وزارت خارجه بود و ما میخواستیم مسئولیت حل بحران هستهای را باز هم به شورای امنیت بدهیم دبیر شورای امنیت آن نماد میبود. اما در سیاست داخلی کار باید به دست رهبران احزاب باشد که متأسفانه ما چنین موقعیتی را نداریم. فرض کنید شما یک نفر را برای سیاست داخلی میگذاشتید. او دقیقاً مسئول چه کاری بود؟ مسئولیتپذیری یعنی پالِتی خودش مسئولیت عملکرد و کنشگری خودش را تقبل کند؛ نه اینکه دولت یک نفر را بگذارد برای یادآوری و تحکیم مسئولیتپذیری پالِتی. وظیفۀ دولتِ غیرحزبی این نیست که بین پالِتی و سوسایتی قرار بگیرد یا در درون پالِتی کنشگری کند. درست است که فاصلهای بین پالِتی و سوسایتی در جامعۀ ما متأسفانه ایجاد شده و پالِتی مرجعیتش را از دست داده ولی این هم کار ناصوابی است که برقراری مرجعیت را کار دولت بدانیم. اگرچه سخنان و اقدامات دولت در این چهار سال همه سیاستورزی است؛ دفاع از نقد و نقادی یعنی سیاستورزی و آزادیخواهی؛ دفاع از حقوق مردم و حقوق شهروندی یعنی سیاستورزی؛ توانایی ایجاد اجماع یعنی سیاستورزی؛ تکیه بر ضرورت ایجاد اجماع ملی و انجام آن مهمترین عرصۀ سیاستورزی است؛ و مهمتر از این، اعتدال، سیاستورزیِ ناامیدِ درخودفرورفته را در ۱۳۹۲ زنده کرد و روحی تازه به این ناامیدیها دمید، در زمانی که کسی سخن از سیاست نمیراند و تبعات حکمرانیِ اصولگرایی و اختلافات سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ وضعیت کشور را بیش از حد پیچیده کرده بود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر