موقع پوشیدنِ شلوار خوابم میبرد!
در مکان راحت و دشوار خوابم می برد
صبح ها تا می شوم بیدار خوابم می برد
حالت خوابیدنم چون اسکیرین سیور شده
یک دقیقه وَر نری، خودکار خوابم می برد
سخت میخیزم ز جا و سخت حاضر میشوم
موقع پوشیدنِ شلوار خوابم می برد
ایستاده در بی آر تی با پوزیشن های سخت
مثل بنگی مسلکی قهّار خوابم می برد
بین ساعات اداری بر خلاف دیگران!
با وقاحت می کنم اقرار، خوابم می برد
در سه فصل از سال هم با قدرت و با اقتدار
همچو خرسی خسته و بیمار خوابم می برد
کشورم را آب برد و چون مدیران عزیز!
تا تاسف را کنم اظهار، خوابم می برد
جای هر مرد سیاست پهن کن دوتا لحاف
بعد از این راحت در این گلزار، خوابم می برد
مترو و رفتن به خانه گرچه خان هفتم است
من در آن اوضاع ناهنجار خوابم می برد
در شلوغی های مترو بین صدها رایحه
از عرق تا پوشک و سیگار خوابم می برد
می روم منزل به عشق لحظه ی نابی که باز
با همان بیژامه ی گلدار خوابم می برد
روی مبل خانه تا یک دفعه می آیم فرود
با وجود همسر و اخطار خوابم می برد
بین صحبت های او بیدار می مانم ولی
می شود تا صحبت از بازار، خوابم می برد
خوابِ با برنامه های خوب سیما راحت است
هر زمانی می دهد اخبار خوابم می برد
بسکه در اخبار لالایی به گوشم خوانده اند
در میان حرف بی مقدار خوابم می برد
کل دنیا شد ذلیل و کل ایران مقتدر
موقع اخبار پر تکرار خوابم می برد
آخرِ اخبار از دستم همیشه می رود
وقت بد بختی استکبار خوابم می برد
ارزش پولم دقیقا همچو آنها می شود
هر زمان برخیزم و هر بار خوابم می برد
باز امشب گرچه می دانم همین دو زار من
صبح فردا می شود بی زار، خوابم می برد
خواب در وضعیت ما نعمت است از این سبب
خوش به احوالم که من بسیار خوابم می برد
گر چه با "در" گفته ام این نکته ها را مو به مو
تا بفهمد نکته را "دیوار" ، خوابم می برد
مرتضی رحیمی
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر