فواید و مزایای نوسازی بافتهای فرسوده شهری
نوسازی متفاوت بافتهای فرسوده در قالب برنامه ملی بازآفرینی شهری با فرمان رییسجمهور آغاز شد. حسن روحانی در هفتههای گذشته با تعدادی از اعضای کابینه به ساختمان مرکزی وزارت راه و شهرسازی رفت تا گام نخست وعدهای که برای اجرای طرح ملی تامین و عرضه مسکن در بافت فرسوده داده بود را با استارت برنامه ملی بازآفرینی شهرها محقق کند. روحانی با اشاره به سه صدای ساکنان بافت فرسوده و بدمسکن، صدای خانه اولیها و صدایی که پس از وقوع زلزله اخیر کرمانشاه و ورود خسارتهای سنگین به خانههای بیکیفیت ساکنان آنها شنیده شد، عنوان کرد که با شنیدن این سه صدا دغدغه دولت برای بحث تامین و نوسازی مسکن اقشاری که به حمایت دولت نیاز دارند، قویتر شد. از این رو برنامه ملی بازآفرینی شهری در واکنش به این سه صدا بهعنوان یک «معادله پاسخ» طراحی شده است.
این برنامه که تاکنون تحت عناوین مختلفی همچون مسکن معوض، مسکن پایاپای، مسکن پیشگام و... نامگذاری شده است، یک طرح با دوره زمانی ۱۰ ساله است که هماکنون فاز نخست برای یک دوره زمانی ۵ ساله از سوی دولت تنظیم، نهایی و کلید خورده است. در قالب فاز نخست، از مجموع ۱۴۱ هزار هکتار بافت فرسوده درون شهرها، سکونتگاههای حاشیهای و بافت تاریخی شهرها، ۵۵ هزار هکتار بافت فرسوده درون شهرها که معادل ۷ درصد از مساحت کل مناطق شهری کشور را تشکیل میدهد بازآفرینی خواهند شد. محاسبات اولیه نشان میدهد در قالب کل برنامه پنج ساله، ۱۲۳ هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری در بافتهای فرسوده انجام خواهد شد.
کارشناسان معتقدند برای انجام این مهم، دولت و نهادهای عمومی مسوول از جمله شهرداریها، راه و شهرسازی، سازمان نظام مهندسی ساختمان، سازمان عمران و مسکنسازان و در نهایت نظام بانکی کشور باید به طور جدی وارد عمل شده تا علاوه بر دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده در این بافت، نسبت به احیا و آبادانی آن اقدام شود؛ در غیر این صورت طرحی که اجرا شود، با شکست مواجه خواهد شد.
در همین رابطه، مناظرهای در خبرگزاری خبرآنلاین با حضور غلامرضا سلامی، مشاور وزیر راه و شهرسازی، طاهره نصر، رییس گروه معماری و نایب رییس کمیسیون انرژی، مصالح و محیط زیست سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور و بیژن خطیبی، نایب رییس انجمن صنفی پیمانکاران استان تهران برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح این مناظره است.
* فواید و مزایای نوسازی بافتهای فرسوده شهری بر هیچ کس پوشیده نیست، ولی در مقام عمل موانع زیادی بر سر راه آن وجود دارد. در سال های گذشته نیز راهکارهای مختلفی به منظور احیا و بازسازی بافتهای فرسوده به کار گرفته شد که اجرای آنها عقیم ماند. به نظر شما دلیل این عقبماندگی چه بوده است؟
غلامرضا سلامی: مهمترین وظیفه وزارت راه و شهرسازی، احیای بافتهای فرسوده و اصلاح بافتهای شهری و حاشیهنشینی است. در حال حاضر صحبت از این میشود که 19 میلیون جمعیت کشور در این بخشها ساکن هستند و این گروه در وضعیت بدی از نظر مسکن و سرپناه قرار دارند؛ هم از نظر خطرپذیری بلایای طبیعی مانند زلزله که میتواند در یک شهر فاجعه بیافریند و هم از نظر محیطی اصلا جای زندگی نیست. ما در این بخشها به طور معمول خانههای بسیار قدیمی و کوچههای تنگ، باریک و کوچک را میبینیم و در عین حال، هیچگونه امکانات محلی وجود ندارد.
بر این اساس، شاید یکی از مهمترین ماموریتهای وزارت راه و شهرسازی، احیای بافتهای فرسوده باشد. برای این کار شرکتی به نام عمران و بهسازی شهری ایران وجود داشت که متاسفانه بودجه بسیار ضعیفی داشت، اما آنچه که مدنظر بود، اصلا در توان این شرکت نبود. شرکت عمران و شهرهای جدید نیز که اصلا به بافتهای فرسوده کاری نداشت و خارج از شهرها و حتی حومه شهرها اقدام به شهرکسازی و شهرسازی میکرد؛ مثل پرند و پردیس. سازمان زمین و مسکن نیز بیشتر در بخش صیانت از زمینهای دولت و یک مقدار هم سوداگری زمینهای دولت عمل میکرد. بنابراین میتوان گفت ساختاری که به دولت یازدهم رسید، برای این ماموریت به این عظیمی آمادگی نداشت. برای اینکه بافتهای فرسوده احیا شود، باید زیرساختها فراهم میشد؛ در ایران نیز کارها به کندی پیش میرود. برای مثال، برای اینکه سرمایه شرکت عمران و بهسازی شهری ایران هزار میلیارد تومان شود، ۳، ۴ سال طول کشید.
برنامهریزی برای بازسازی و احیای مناطق مسکونی بسیار فرسوده نیز کار سختی بود و دستگاهها از توان تخصصی لازم برخوردار نبودند. نتیجه ۳، ۴ سال کار سالهای گذشته به این نقطه رسید که بافتهای فرسوده احیا شود. همچنین رییسجمهور، بالاترین مقام اجرایی کشور به این نتیجه رسید که کار بسیار مهمی است. تا زمانی هم که رییسجمهور به این نتیجه نمیرسید، شاید ما نمیتوانستیم کاری کنیم، زیرا احیای بافتهای فرسوده کار یک وزارتخانه به تنهایی نیست. بیش از ۲۰ دستگاه متولی این کار است. حالا اگر انتقادی به دولتها از این بابت باشد، وارد است؛ چراکه یک چهارم جمعیت بدمسکن هستند. در رابطه با بافتهای فرسوده تمام دولتهای گذشته بیتوجه بودند و در حال حاضر این مشکل تلنبار شده و اصلاح روند قبلی یک برنامه بلندمدت میخواهد. در این برنامه بلندمدت، باز هم بافت فرسوده ایجاد میشود که جلوی آنها را نیز باید گرفت. بههرحال انتقاد وارد است؛ اما نه به یک دولت خاص.
علت عقبماندگی در حوزه احیای بافتهای فرسوده
خطیبی: همانطور که گفته شد، این موضوع فقط به دولت یازدهم و دوازدهم برنمیگردد. ما در برنامههای توسعه میدیدیم که اعلام میشد هر سال 10 درصد از بافتهای فرسوده باید نوسازی و احیای شود. با حکم برنامههای توسعه، بافتهای فرسوده طی 10 سال گذشته باید احیا میشد، اما عملا احساس میشود که پیشرفت فیزیکی حتی 20 درصد هم نداشته است.
در مرحله اول میطلبد یک ریشهیابیای صورت گیرد که چرا این مشکل ایجاد شده است. در بودجه امسال نیز اگر از نمایندگان کمیسیون عمران مجلس سوال کنید، میبینید همه دوست دارند و شعار میدهند که بافتهای فرسوده باید نوسازی و احیا شود، ولی واقعیت این است که آیا ما بودجه و منابع و نقدینگی لازم را در کشور داریم که این کار را انجام دهیم؟ بله، اگر پول کافی باشد، من به شما قول میدهم ظرف یک فرآیند دو، سه ساله میتوانیم تمامی بافتهای فرسوده را بهسازی کنیم، اما منابع نقدینگی دولت این اجازه را نمیدهد. از لحاظ سرمایهگذاری خارجی نیز ما واقعا با مشکل مواجه هستیم و هنوز نقل و انقالات و فاینانسها انجام نشده است. بر این اساس، تا زمانی که ما ریشهیابی نکنیم، هر دولتی که بیاید و برود، مشکل حل نمیشود.
از سوی دیگر، همت دولت در این جریان بسیار مهم است. دولت در طرح تحول سلامت تصمیم گرفت و در بودجه خود این طرح را آورد و امروز شاهد هستیم که هزینه کلانی بابت طرح تحول سلامت روی دست دولت است. این طرح برای دولت اهمیت داشت و میخواست این کار کند. به نظر میآید که امسال در برنامههای دولت بازسازی و احیای بافتهای فرسوده مطرح شده، اما بازسازی به روشهای قبلی در کشور به شکست انجامیده شده است. اگر نخواهیم از شکست ۱۰۰ درصدی صحبت کنیم، اما همین که روی برنامه نتوانستیم حرکت کنیم، یعنی شکست. حالا ممکن است یک دیدگاهی بگوید من در نوسازی بافتهای فرسوده ۲۰ درصد پیشرفت داشتم، این به منزله پیشرفت واقعی نیست، بلکه پیشرفت نقطهای است. سوال اینجاست که آیا ما توانستیم در یک برنامه ۱۰ ساله به نقطه مطلوب برسیم؟
به نظر میرسد رویکرد و برنامههایی که دولتها در زمینه بافتهای فرسوده داشتند، با اشکالاتی مواجه بوده که منتج به این شکست شده است. پیشنهادات جدیدی باید روی میز قرار بگیرد و روشهای جدید جایگزین شود. این در حالی است که ما همیشه برنامه را میریزیم و به انتها که میرسیم و جواب نمیگیریم، دوباره از یک روش جدید صحبت میکنیم. متاسفانه تاکنون برنامهریزیها دقیق نبوده است. دولت باید به سمتی حرکت کند که بخش خصوصی بتواند با یک محرکهای تشویقی وارد عمل شود. من هنوز هم اعتقاد دارم که اگر همه بدنه دولت همت کند، در صورتی که طرحهای جدید را روی میز نیاورند و مشوق برای بخش خصوصی بهوجود نیاورند، شک نکنید کارهایی که امروز انجام میدهند، با شکست مواجه میشود، چون دولت پول ندارد. شما ببینید بودجه عمرانی کشور چقدر کاهش پیدا کرده است؛ اصلا بودجههای عمرانی محقق نمیشود. این نشان میدهد که ما یک جای کار مشکل داریم و باید اصلاح کنیم.
مشکلات حقوقی بسیار است
* طاهره نصر: درست است. ما از بعد حقوقی و مبانیای که برای بافتهای فرسوده تعریف شده، دچار مشکل هستیم و این یکی از دلایلی است که برنامهها با شکست مواجه میشوند. از بعد حقوقی، نکته اینجاست که به بافت فرسوده نگاه عمرانی میشود؛ یعنی در طرحهای فرسوده برای بازآفرینی، نوسازی و یا بهسازی فقط از بعد عمرانی نگاه میکنند و این آسیبی است که در سیستم وجود دارد.
دومین مورد، جایگاه طرحهای تفصیلی است. طرحهای تفصیلی که در کشور ما مطرح است و در بافتهای فرسوده نیز از آن استفاده میشود، نگاه تکدانه دارد و این نگاه با بافت فرسوده به صورت 100 درصد مغایرت دارد، چون نگاه به بافت فرسوده به صورت تکدانه نمیتواند باشد، باید به صورت بافت باشد. از بعد حقوقی، این تکدانه بودن، تملک را در بسیاری از موارد دچار مشکل میکند.
صحبت آقای آخوندی بسیار خوب است که بافتهای فرسوده باید بازآفرینی شود، اما در عمل به لحاظ حقوقی در تملکها بسیار با مشکل مواجه میشوند، چون بسیاری از افراد در این بخشها حضور دارند و آیا جایگزینی برای مسکنشان در نظر گرفته شده است؟ به نظر میرسد این اتفاق نیفتاده است.
از سوی دیگر، اگر ما بخواهیم اسناد فرادست کشور را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم اصل 31 و 43 قانون اساسی به طور خاص روی مسکن تاکید کرده است. در حقوق شهروندی نیز در بخشهای مختلف، مسکن مناسب را حق شهروند ایرانی دانسته است. در اصل ۳۱ قانون اساسی گفته شده داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. نیاز را چه کسی قرار است تشخیص دهد؟ آیا واقعا از دید جامعهشناسی این نیاز برای افراد مختلف تشخیص داده شده است؟ به نظر میرسد که موضوع فقط در حد مقاله و کتاب باقی مانده و هنوز مداخله درستی صورت نگرفته است، چون در بسیاری از تجارب بازسازی و نوسازی در بافتهای فرسوده، نیاز افراد زیاد در نظر گرفته نشده است.
قانون برنامه چهارم توسعه نیز دولت را مکلف کرده در راستای اجرای اصل ۳۱ قانون اساسی برای تغییر مسکن مناسب گامی را بردارند، اما هنوز گامی برداشته نشده و یا اینکه اگر هم گامی برداشته شده، مشکلاتی وجود دارد.
از طرف دیگر، اگر ما بخواهیم از جایگاه نظام مهندسی ساختمان و یا از جایگاه وزارت راه و شهرسازی به داستان نگاه کنیم، این سوال مطرح است که آیا در مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان که اینقدر این روزها روی آن مانور داده میشود و هر وقت زلزلهای میآید، یادمان میافتد ساختمان اهمیت دارد، جایگاهی برای بافت دیده شده و یا باز هم به صورت تک ساختمان و تک بنا و تک دانه نگاه میشود. بر این اساس، به نظر میرسد نظام برنامهریزی در کشور متاسفانه دچار مشکل بوده و برای این مشکل نیز هنوز نتوانستهایم پاسخی پیدا کنیم. باز هم فکر میکنم اگر قرار است بازآفرینی در بافتهای فرسوده صورت گیرد، حتما باید در این خصوص کارگروههایی تشکل شوند که ابتدا نظام برنامهریزی را در کشور تعریف کنند.
سالانه ۲۷۰ محله باید احیا شود
غلامرضا سلامی: در مورد مسایل حقوقی که صحبت شد، باید بگویم تاکنون هر کاری شده، محلمحور نبوده است. شاید یکی دو محله در بعضی جاها به صورت پایلوت اجرا شده، ولی به طور کلی در یک محله 4 ساختمان نوسازی شده است؛ در حالی که معنای احیای بافتهای فرسوده این نیست. در قانون برنامه ششم توسعه نیز روی محلهمحوری تاکید شده است. در صحبتهای آقای آخوندی، وزیر راه و شهرسازی و رییسجمهور محلهمحور بودن خیلی تاکید شده است؛ زیرا بدون اینکه محله را مورد محور قرار دهیم، احیای بافتهای فرسوده اصلا مفهومی ندارد. حتی در بخشهای حاشیهنشینی نیز همین حالت وجود دارد. ما محله را باید برای زندگی مناسب فراهم کنیم؛ هم از نظر فضا، هم از نظر جمعیت و هم از نظر اینکه همه امکانات یک محله وجود داشته باشد. این مستلزم برنامهریزیهایی است که خوشبختانه یک ستاد بازآفرینی شهری در سطح کلان استانها و شهرستانها ایجاد شده و خیلی از دستگاهها در این ستاد حضور دارند که مهمترین آنها، وزارت راه و شهرسازی و شهرداریها هستند.
در مورد مقررات باید بگویم ما کمبود نداریم و مقررات خوبی وجود دارد. در حال حاضر در حوزه احیای بافتهای فرسوده اجازه داده شده که ساکنان حتی اگر سند هم ندارند، برای آنها سند صادر شود. اگر با احیای بافتهای فرسوده، ساکنان ملکها جابهجا هم شوند، میتوانند سند جدید صادر کنند. برای مثال، یک فرد ۸۰ متر ملک دارد و به ۵۰ متر آنطرفتر منتقل میشود و اندازه سهمی که دارد، برای او باید سند صادر شود. اگر بعضی از افراد حاضر نباشند این کار را کنند و در این کار مشارکت کنند، طبق قانون میتوان زمین را خرید. در حقیقت یک نوع الزام برای ساکنان است که این کار را انجام دهند، اما از آن طرف، برای دوره بازسازی، ساکنان بافتهای فرسوده باید یک جا سکنی داده شوند که البته شاید هنوز برای این حوزه کاری نشده است. ولی خوشبختانه محلهها یکسری زیرساختها را دارند، مثل آب، برق و گاز، پلیس و درمانگاه. این بخشها را میشود حفظ کرد و یا حتی توسعه داد. فقط باید فکری کرد که چطور باید مردم در طول دورانی که قرار است بازسازی صورت گیرد، به صورت موقت اسکان داده شوند.
طبق قانون سالانه ۲۷۰ محله باید احیا شود که رقم بالایی است. ۱۹ میلیون جمعیت کشور که در این بخشها ساکن هستند را اگر ۶ میلیون مسکن نیز حساب کنیم، برنامه ۲۰ ساله برای ایجاد این خانهها میخواهد. یعنی ما اگر سالانه ۳۰۰ هزار واحد مسکونی بسازیم، ۲۰ سال طول میکشد که ۶ میلیون واحد مسکونی بسازیم.
این که طرح عمرانی باشد یا نباشد، زیاد مهم نیست، اما اینکه چه کسانی در این کار مشارکت داشته باشند و از چه منابعی استفاده شود، مهمتر است. کار اجرایی را باید بخش خصوصی انجام دهد. به عبارتی، سرمایهگذاری اصلی را بخش خصوصی باید انجام دهد. در حال حاضر یک نهادی به عنوان توسعهگر دیده شده که قرار است هم کار فنی و هم کار سرمایهگذاری را انجام دهند. در واقع یک بخشی از آنچه که ساخته میشود، متعلق به آنها شود و یک بخشی نیز برای ساکنان محلهها باشد. مهم این است که دولت پول جدیدی نمیخواهد تزریق کند. این اعتبار باید از طریق یک صندوق توسعه بازآفرینی شهری تخصیص داده شود که پول در جای دیگری خرج نشود. روی همه اینها فکر و کار شده و بسترهای حقوقی و قانونیاش بهوجود آمده است، اما کار سخت است. یک پروژه ملی است و برای کشور حیاتی است و میتواند کشور را متحول کند. حالا غیر از مسایل اقتصادی که خانهها نونوار میشوند، از نظر فرهنگی خیلی کمک خواهد کرد، چون اگر محلهها را حفظ کنیم، هویت شهر را حفظ کردهایم، ولی محلههای جدیدی که ایجاد میشود، هیچ هویتی ندارند. بافتهای فرسوده را باید از دید فرهنگی احیا کرد.
نکته اینجاست که اصلا قرار نیست دولت کار اجرایی در این کارها انجام دهد، قرار است نهادهای توسعهگر این کارها را انجام دهند. حتی با ساکنان محلهها صحبت کنند و متقاعدشان کنند و اصلا خودشان طرح مشارکت را با ساکنان محلهها بریزند. اما دولت باید در حوزه زیرساختها و تاسیسات زیربنایی و روبنایی، بودجهاش را اختصاص دهد و در عین حال، احیای بافتهای فرسوده را تسهیل کند. یعنی هر چه گیر حقوقی و قانونی وجود دارد، با کمک شهرداریها رفع کند. امیدواریم عزمی که دولت برای این قضیه دارد، به منصه ظهور برسد.
از سازندگان اکباتان درس بگیریم
* خطیبی: من هنوز هم اعتقاد دارم که تیم دولت موضوع را تکدانهای دیدند و الان هم این دیدگاه را دارند. اگر قصد دولت بر عمل باشد، باید عملکرد خود را در یکسال اول نشان دهد، ولی نشان داده به موضوع فکر نشده و ایرادهایی که در بین راه است، چه از وضع قوانین و چه دستاندازهایی که در حوزه اجرا وجود دارد، مشکلساز بوده است.
ما گاها میگوییم کار را جلو میبریم و خروجی مهم است. حالا هزار بهانه و ایراد برای کار نکردن وارد می شود، اما مهم این است که خروجی چیست. در بافتهای فرسوده گفتند اگر دو ملک را تجمیع کنند، به شما یک طبقه اضافه میدهیم. میخواستند انگیزه برای سرمایهگذاری ایجاد کنند، چون کسی که در بافتهای فرسوده ساکن است، اصلا پولی ندارد که برود ساختوساز کند؛ حتی برای اینکه واحد خود را بسازد. باید یک سرمایهگذاری از بیرون بیاید که دو ملک را با یکدیگر تجمیع کند. یکی میسازد و یکی دیگر میگوید نه، الان من نمیخواهم این کار را کنم و منتظر میمانم که قیمت محله بالاتر برود.
من همیشه میگویم کسانی که اکباتان را اجرایی کردند، باید از آنها درس بگیریم. اکباتان معادل 3 یا 4 محلهای است که الان بافت فرسوده داریم. با اینکه اکتابان سالهاست ساخته شده، هم زیرساخت روبنایی و زیربنایی دارد و هم اینکه مردم انگیزه دارند که به خانههای 30، 40 ساله آنجا بروند. در اینجا هم خانهها کوچک و هم خانههای دوبلکس وجود دارد. بنابراین دولت اگر میخواهد کمک کند، نباید مشوقهای دانهای به این سیستم در محلهها بدهد؛ حتی 10 ملک را در کنار هم. به نظر میرسد دولت باید یک محله را فریز کند و گفته شود شما چیزی برای ارزش افزوده ندارید. پیشنهاد من این است که ناحیهها را پیدا کنند و این ناحیه را در اختیار توسعهگر قرار دهند که ساخته شود و تسهیلات به این بخشها داده شود. ما باید با فرهنگسازی مردم را مجبور کنیم. من اعتقاد ندارم فرهنگسازی با تلویزیون و صدا و سیما است. در همه جای دنیا، ۷۰، ۸۰ درصد فرهنگسازی با اجبار است. کشورهای دیگر به حدی جرایمشان سنگین شده که یک سیاست در فرهنگشان قرار گرفته است. با یکسری اجبارها ما باید فرهنگ را به این سمت سوق دهیم.
در بافت فرسوده هم من اعتقاد دارم که یک محلهای در یک منطقه باید فریز شود و اصلا اجازه ساختوساز داده نشود. از سوی دیگر، پیشنهاد من روی زمینهای صفر است. ما اگر برای مثال منطقه قلعهمرغی را بسازیم و یک منطقهای را طی یکی دو سال پاکسازی کنیم، اگر یکی دو نفر هم در آن منطقه ماندند، خود آنها مجبور میشوند زمینشان را به دولت واگذار کنند.
مردم از کره مریخ نیامدهاند
* طاهره نصر: در بعد حقوقی که من صحبت کردم و آقای سلامی گفتند که زیاد مشکلی وجود ندارد، باید بگویم اتفاقا به نظر من مشکلات زیادی وجود دارد. البته فکر میکنم نگاه نوسازی یا بازآفرینی شهری فقط برای تهران نیست، برای همه شهرهای کشور است. در مورد شیراز که من اطلاعات زیادی دارم، باید بگویم اوج مشکل در شیراز است، زیرا بسیاری از بافتهای فرسوده شهری در محلههای تاریخی قرار گرفته است و مسالهای به نام میراث فرهنگی وجود دارد که قدم از قدم نمیتوان برداشت. این با معیارهایی که برای فرسودگی در اسناد فرادست مطرح شده، مغایرت دارد؛ مصالح ناپایدار، عرض معبر ۶ متر یا کمتر و ریزدانگی. در حال حاضر بسیاری از بناها تاریخی شهر شیراز در بافت فرسوده شهری قرار دارد. من فکر میکنم بیشتر نگاهها به این سمت است که بافتهای فرسوده شهری بیشتر در شهر تهران است، اما اگر بخواهیم به شهرهای تاریخی هم نگاه کنیم، این مشکل وجود دارد.
نکته بعدی این است که ما وارد بافت فرسوده شویم و قرار است ساختوسازی اتفاق بیفتد. این ساختوساز را چه کسی قرار است انجام دهد؟ آیا قرار است ما یک پلان از پیش تعیین شده مثل مسکنمهر طراحی کنیم و بگوییم این مسکن یا این ساختمان برای تمام کشور با اقلیمها و هویتهای مختلف به طور یکسان اجرا شود؟ این نگاه هم اگر وجود داشته باشد، اشتباه است. به زعم من هنوز وارد این داستان نشدهایم و امیدوارم کسانی وارد این حوزه شوند که تجربه لازم را داشته باشند. من از کلمه هویت اسم بردم. من امیدوارم حالا که آقای رییسجمهور دارند فکر میکنند که نوسازی و بازآفرینی بافتهای فرسوده اتفاق بیفتد، نگاهی هم به هویت هر منطقه وجود داشته باشد که یک طرح نو در انداخته شود؛ نه اینکه نسلهای بعد از ما هم ما را نقد کنند و بگویند اتفاق جدیدی نیفتاده و تنها ساختوساز انجام شده است.
در مورد منابع مالی هم باید بگویم امیدوارم اگر حوزه ساختوساز رونق بگیرد، بازار بساز و بندازی در بافتهای فرسوده رونق نگیرد، چون آن زمان کیفیت هم پایین میآید. باز هم امیدوارم یک فرصتی برای مردم بتوان ایجاد کرد که خروج از این چرخه نابرابر در بافتهای فرسوده اتفاق بیفتد، چون فرسودگی چرخه نابرابری است که در مناطق مختلف ایجاد شده و مردم نیز با آن درگیر هستند. در حوزه معماری ما میگوییم مشکل از زمانی شروع شد که گذار ما از دوران سنتی به دوران مدرن بهدرستی اتفاق نیفتاد، یعنی آن طی طریقی که در کشورهای غربی صورت گرفته، اتفاق نیفتاده است و به تبع آن، معماریای اتفاق افتاد که امروز خیلی مطلوب نیست. چطور است که ما نتوانستیم چهره شهرها را برابر کنیم؟ همچنین چهره شهرها را از این حالت خارج کنیم و به هویت درست برسیم؟ امیدوارم این اتفاق دست دلالان مصالح را نیز باز نکند، چون فکر میکنم وقتی یک داستانی سر زبانها بیفتد، دلالان مصالح نیز وارد بازار میشوند.
از سوی دیگر، مردممحوری باید به صورت ۱۰۰ درصد مدنظر قرار گیرد، چون قرار است مردم در آنجا زندگی کنند و قرار نیست کسی از کره مریخ بیاید. همچنین همهجانبهنگری در ابعاد نوسازی باید مدنظر قرار گیرد و یکی از جنبههای همهجانبهگرایی، بعد فرهنگی و اجتماعی است. فرآیندمحوری نیز باید اتفاق بیفتد. مشکل اینجاست که ما داستان را پروسه نمیبینیم، بلکه پروژه میبینیم. مشارکت مردم هم باید مدنظر قرار گیرد، زیرا اگر مشارکت مردم وجود نداشته باشد، به این مساله اعتماد نمیکنند. الگوسازی حتما باید وجود داشته باشد. من الگوسازی را هم در طرح، هم در زمین و هم در اقتصاد میبینیم. اینکه چگونه قرار است سرمایههای مردم یا سرمایهگذاران را وارد کنیم، نیاز به الگو و طرح دارد و برای همه شهرها نمیتواند تکرار شود. اطمینان بخشی برای مردم و سرمایهگذاران باید وجود داشته باشد؛ به دلیل اینکه این تامین درآمد چگونه اتفاق میافتد و نیز آرامش خاطری را به سرمایهگذار بدهد که سرمایهگذاری خوبی داشته است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر