مرد همسرکش در یک قدمی قصاص
با اعلام این گزارش، در حالی که جست و جوهای پلیسی برای کشف ردپای زن گمشده آغاز شده بود، مأموران کلانتری باغستان جسد زن ناشناسی را نزدیکی منطقه آتشگاه کرج پیدا کردند که با ضربات مهلک کشته شده بود.
خانواده زن گمشده نیزبا حضوردرپزشکی قانونی، جسد را شناسایی کردند. کارآگاهان درگام بعدی تحقیقات، ابتدا سراغ پرویز، -همسر ۳۰ ساله مقتول- رفتند وازاو بازجویی کردند. اما این مرد که از ابتدا، خانواده همسرش را در جست و جوها همراهی کرده بود خود را بیگناه دانست.
اوکه یک سال سکوت کرده بود سرانجام لب به اعتراف گشود وبه قتل همسرش اعتراف کرد و گفت:
« شب حادثه هنگام رفتن به مراسم عروسی یکی ازبستگان داخل خودرو با هم جروبحثمان شده و دعوایمان بالا گرفته بود که کنار جاده آتشگاه توقف کردم. وقتی پیاده شدیم او گفت تحت هیچ شرایطی به مراسم عروسی نمیآید. من هم که بشدت عصبانی شده بودم همین که او پشتش را به من کرد، تکه فلزی را از روی زمین برداشتم وضربهای به سرش زدم و بعد هم از ترس فرار کردم. از آنجا که میترسیدم لو بروم با پدر همسرم به کلانتری رفتم وخبر گمشدن سولماز را گزارش کردیم.»
پس از اعترافهای متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر ارسال شد.در جلسه محاکمه، والدین مقتول خواستار قصاص دامادشان شدند.
سپس متهم در جایگاه ایستاد و ضمن اعتراف دوباره به قتل همسرش، تقاضای بخشش کرد. با این حال حکم قصاص متهم صادرشد و با وجود تلاشهای وکیل تسخیری اش، حکم در شعبه ۳۲ دیوانعالی کشور نیز به تأیید رسید.
بدینترتیب عامل جنایت درصورت پافشاری خانواده همسرسابقش به دارآویخته میشود.
گفتوگو با قاتل
سابقه کیفری داری؟ هرگز.
شغلت قبل از دستگیری چه بود؟ راننده تاکسی بودم و زندگی آرامی داشتیم.
چرا همسرت را کشتی؟ آن شب از ناسزاگویی و لجبازیهایش یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.
چند کلاس درس خوانده ای؟ دیپلم دارم.
بچه هم دارید؟ نه.
چرا با همسرت اختلاف داشتی؟ باورکنید همه چیز در یک لحظه عصبانیت وخشم اتفاق افتاد ودستم به خون همسربیگناهم آلوده شد و روزگارمان را با دست خودم سیاه کردم. کاش هیچ وقت این اتفاق نیفتاده بود... نزدیک به چهار سال از عمرم را در زندان گذراندهام وحالا هم سرنوشتم چیزی جز مرگ نیست وهرشب کابوس اعدام را میبینم.
چرا خیلی دیر به قتل همسرت اعتراف کردی؟ مادرم بیماری قلبی داشت برای همین ترسیدم که اگراعتراف کنم او را هم ازدست بدهم .
به نظرت بخشیده میشوی؟ نمیدانم همه چیز دست خداست البته خانواده همسرم میدانند که بشدت پشیمان هستم. حالا هم امیدوارم به خاطر رضای خدا مرا ببخشند و زندگی دوبارهای به من بدهند.امیدوارم بتوانم ذرهای ازاشتباه بزرگم را جبران کنم .
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر