بهزاد نبوی:بعضی جناح ها با نیت قربت الی الله از تظاهرات مشهد حمایت کردند
بخشی از این گفت وگو را می خوانید:
آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری اخیراً از ضرورت گفتوگوی ملی صحبت کردند. پیش از این هم برخی از چهرههای اصلاحطلب از ضرورت تعامل و گفتوگوی ملی صحبت کردند. سؤال این است که فکر میکنید جامعه و فعالان سیاسی با توجه به فضای کشور و ناآرامیهای اخیر به این باور رسیدند که به گفتوگوی ملی به عنوان یک اصل نگاه کنند؟
بحث گفتوگوی ملی مدتهاست در فضای سیاسی کشور مطرح شده است. آقای جهانگیری هم این موضوع را بتازگی و به خوبی مطرح کردند و شاید مناسبت طرح این موضوع از سوی ایشان وقوع ناآرامیهای اخیر در کشور بود و به همین دلیل بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
با وقوع ناآرامیهای اخیر همه متوجه شدند که مسائلی در درون جناحهای سیاسی کشور مانند اصلاحطلبان و اصولگرایان که به اصل نظام معتقدند پیش میآید، میتواند مورد بهرهبرداری و سوء استفاده کسانی قرار بگیرد که به هیچ حزب و تشکیلات و جناحی پایبندی ندارند. مسأله گفتوگوی ملی که درباره آن صحبت میکنیم با تعامل تفاوتهایی دارد. آشتی ملی در واقع همان موضوعی است که مدتی قبل در یکی از روزنامهها با عنوان «صلح دوفاکتو» منتشر شد. معنی صلح دوفاکتو این است که هرشخص، حزب یا جناحی با حفظ مواضع خود، وقتی پای منافع ملی در میان باشد با جناح مخالف یا متفاوت با خود به وحدت عمل برسد. البته شاید بتوان اسم بهتری هم برای این مفهوم انتخاب کرد اما منظور این عنوان، همان آشتی یا گفتوگوی ملی است. گفتوگوی ملی وجود جناحهای سیاسی و تفکر و سلایق مختلف را انکار نمیکند، بلکه مفهوم این است که همه جناحها و طیفهای معتقد به اصل نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی بتوانند در مسائلی که به منافع ملی مربوط است به یک عقلانیت مشترک برسند و حداقل اگر با یکدیگر در این حوزه اختلاف نظر دارند و قرار نیست به یکدیگر کمک کنند، مانعی در مقابل منافع ملی، وحدت ملی و کیان کشور نباشند.
یکی از مسائلی که در کشور این روزها مورد بحث است، موضوع مصداقهای منافع ملی است. یعنی گاهی موضوعاتی که برای دولت و حامیانش منفعت ملی به حساب میآید، طرف مقابل آن را یک وسیله نفوذ و علیه منفعت ملی میداند برجام یکی از این موارد است.
ببینید، بعضی از جناحها و طیفهای سیاسی تصور میکنند اگر دولت کنونی در به دست آوردن نتایجی از توافق برجام موفق شود به زیان آنهاست. به همین دلیل ترجیح میدهند که دولت در ماجرای برجام شکست بخورد که این پیروزی عاید رقیبشان نشود.
منظور از این شکست خوردن چیست؟ یعنی توافق لغو شود؟
الزاماً لغو برجام نیست. برجام به خودی خود نمیتواند کاری انجام دهد. برجام شرایط ماقبل خود را تغییر داد. قبل از برجام روابط اقتصاد خارجی ایران با دنیا تقریباً تعطیل بود و تنها از طریق کسانی مثل بابک زنجانی میتوانستیم با جهان خارج ارتباط برقرار کنیم. برجام این مانع را از بین برداشت و امکان ارتباط با جهان خارج در زمینه اقتصادی را فراهم کرد. برجام بسترساز بود نه اینکه خودش معجزه باشد. تصور ما و همه مردم این بود که بعد از امضای برجام سیل سرمایه خارجی به سوی کشور روانه شود. ما برای تولید اشتغال و گردش چرخ اقتصاد به وجود سرمایهگذار خارجی نیازمندیم. از سویی سرمایه گذاران هم به دنبال جایی هستند که سرمایهگذاری کنند تا سود بهدست بیاورند. اما سرمایهگذار جایی میرود که امنیت اقتصادی داشته باشد. برجام این زمینه را فراهم کرد، اما متأسفانه برخی از دوستان و جناحهای سیاسی تصور میکنند اگر مانع این اتفاق شوند و نگذارند این اتفاق بیفتد، روحانی و دولتش شکست میخورد و بعد آنها میآیند و میتوانند مشکل را حل کنند. در حالی که اشتباه میکنند.
مخالفان دولت باید این واقعیت را بدانند که اگر این دولت معتدل و میانه رو امکان جلب و جذب سرمایهگذار را نداشته باشد، قطعاً دولتهایی مثل دولت نهم و دهم به هیچ وجه این توانایی را نخواهند داشت. این تفکر یک سراب است. حوادث و رویدادهای اخیر و ناآرامیها نشان داد که جامعه، جامعه تحریک پذیری است و عمدتاً مشکلات معیشتی دغدغه مردم است. دولت در این 4 سالی که از عمرش میگذرد کارهای زیادی در بهبود وضعیت اقتصادی انجام داده است، اما هنوز راه درازی در پیش دارد. این ایده که ما 3 سال مراودات اقتصادی را با دنیا عقب میاندازیم تا دولت در حوزه سرمایهگذاری خارجی موفق نشود باعث شده است که تقریباً در طول 12 سال ما هیچ سرمایهگذاری خارجی قابل ذکری در کشور نداشته باشیم. فکر نکنیم که اگر در ادامه راه این دولت هم از سرمایهگذاری خارجی جلوگیری کردیم اتفاقی نمیافتد. ممکن است اگر باز هم به این روند ادامه دهند مشکلاتی پیش بیاید که «چو پر شد نشاید گرفتن به پیل».
در این مسائل جناحهای سیاسی باید دقت کنند. این موضوع را ما به عنوان گفتوگوی ملی مد نظر داریم که باید مسائل و منافع ملی را بشناسیم. در این گفتوگوهاست که معلوم میشود منافع ملی و وحدت ملی چه تعریف و اهمیتی دارد. گفتوگوی ملی در نهایت به سود کشور و ملت است نه یک جناح سیاسی.
آقای مهندس! شما از عدم توافق بر سر منافع ملی سخن میگویید. فکر میکنید که در این بحث، تعریف مشخصی از منافع ملی وجود ندارد که اینگونه بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد یا تعریفی مجهول از این اصل در بین گروهها و جناحهای سیاسی موجود است که بتوان با گفتوگو آن را حل کرد؟
من نمیتوانم تعریف تخصصی از مفهوم منافع ملی داشته باشم چون رشته و تخصص من نیست. اما به زبان ساده میتوان گفت منافع ملی یعنی منافع کل کشور، ملت و حاکمیت کشور. طبیعی است با توجه به مثالی که زدم اگر سرمایه خارجی به کشور وارد نشود ما بزودی دچار بحرانهای بزرگ اقتصادی در کشور خواهیم شد. در این وضعیت وقتی دولت با کسری بودجه روبهرو هست و کمیسیون تلفیق نیز پیشنهادهای دولت را رد نکرده، طبیعی است که بودجه عمرانی کشور صفر خواهد شد. نمیتوان هزینههای جاری، حقوق کارمندان و یارانهها را پرداخت نکرد و آنچه که مظلوم واقع میشود بودجه عمرانی کشور است. بنابراین با توجه به وضعیت کشور اگر کسی بخواهد با سرمایهگذاری خارجی در ایران مخالفت کند یعنی به منافع ملی ضربه زده است.
باید واقع بین بود. آقای جهانگیری اعلام کردهاند که برای ایجاد شغل در سال آینده به 65 میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز است. کل در آمد نفت ما 40 میلیارد دلار نیست. چگونه ما میخواهیم از داخل کشور این مبلغی که آقای جهانگیری گفته است را جذب کنیم؟ صحبت ما از منافع ملی همین است. تعریف کلاسیک لازم نیست بلکه باید نگاه عملی به منافع ملی داشت. بعد از امضای برجام دهها هیأت بزرگ آسیایی و اروپایی به ایران سفر کردند. آنها برای کار به ایران آمده بودند. چرا این رفت و آمدها تعطیل شد؟ حتماً ما کاری کردیم که سرمایه جرأت حضور در ایران را پیدا نمیکند؟ این سؤالات را باید از خودمان بپرسیم. شاید رسماً کسی اعلام نکند که با سرمایهگذاری خارجی مخالفم چون نمیتوان این صحبت را مطرح کرد. ما زمانی که جوان بودیم فکر میکردیم سرمایهگذاری خارجی عامل وابستگی است اما اینگونه نیست. بنابراین با اصل سرمایهگذاری خارجی مخالفت نمیشود اما اتفاقی که میافتد این است که سرمایه از ایران فرار میکند. البته در این روند همکاری ترامپ هم با برادران خودمان در ایران مؤثر است. او هم به این فرار سرمایه کمک میکند. اما از او توقعی نیست. او بر اساس منافع امریکا باید به برجام ضربه بزند تا زمینه سرمایهگذاری بعد از برجام در ایران پیدا نشود. اما کسانی که در داخل فرصت سرمایهگذاری در کشور را میگیرند به کشور و ملت ضربه میزنند.
به موضوع ناآرامیها اشاره کردید، برخی معتقدند شروع این ناآرامیها گامی در راستای پروژه شکست اقتصادی دولت بود؟
ناآرامیهایی که در کشور رخ داد همه هم نظرند که سرآغاز این ناآرامیها از مشهد و چند شهر دیگر استان خراسان رضوی بود. اطلاع هم داریم که در جریان این ناآرامی ها برخی از جناحهای سیاسی تلاش داشتند با نیت قربتالیالله نقشی در حمایت از اعتراضات اولیه داشته باشند. اما خیلی زود همان آقایان و جناح سیاسی متوجه شدند که این ناآرامیهامیتواند دامن یک کشور و حاکمیت را بگیرد. این افراد فکر میکردند اگر در مشهد چند شعار علیه روحانی داده شد، روحانی را وادار میکنند که استعفا دهد. اما دیدیم و دیدند که چگونه شعارها و اعتراضات تغییر ماهیت داد و چه جهتی را پیش گرفت. البته باید از درایت تودههای مردم و طبقات متوسطی که باوجود همه مشکلاتی که دارند هوشیارانه وارد این دام نشدند و با این جریانات همراهی نکردند، تشکر کرد. این همراهی نکردن باعث شد که مسأله گسترده نشود. از سویی دیگر دیدیم که چگونه همه دشمنان مردم ایران هم آمادگی کامل داشتند که از این ناآرامیها بهرهبرداری کامل به نفع خود بکنند و پیام پیروزی بدهند. بسیاری از رسانههای خارجی که اظهار بیطرفی هم میکنند در این داستان دستپاچه شدند و ماهیت خودشان را به همه نشان دادند. اگر ما به منافع ملی بیتوجه باشیم و به دنبال گفتوگوی ملی نباشیم رویدادهایی مانند ناآرامیهای اخیر محتمل است.
یکی از نکات قابل توجه در ناآرامیهای اخیر قرار گرفتن طیفهای سیاسی در کنار یکدیگر و همراهی نکردن با جریان ناآرامیها بود. البته از طرفی اصلاحطلبانی که در مورد ناآرامیها موضع مخالف گرفتند مورد حمله قرار گرفتند. به نظر شما دلیل این امر چه بود؟
این ناآرامیهای اخیر یک حسن اگر داشته باشد این است که صفها را از یکدیگر جدا کرد. من از زندان که بیرون آمدم مشاهده کردم که خیلیها خود را در صف جنبش سبز یا اصلاحطلبان قرار داده اند؛ اما وقتی با آنها صحبت میکردم میدیدم که اندیشه هایشان با اصلاحطلبی متفاوت بود. ما میگفتیم اصلاحطلب کسی است که اصل نظام را قبول دارد و میخواهد وضع موجود را تغییر دهد. اما برخی از این افراد مرادشان از تغییر وضع موجود نبودن جمهوری اسلامی بود. این یعنی اصل جمهوری اسلامی را نفی میکردند. در این ماجرای اخیر این صفها از هم جدا شد. همه اصلاحطلبانی که از داخلیها و خارجیها فحش خوردند، کسانی بودند که جزو دسته اول بودند که اصل نظام را قبول دارند واعتراف میکنم که من هم جزو همین افراد هستم. مطلوب ما اصلاح وضع موجود است نه براندازی نظام. من معتقدم از منافع مهم این رخداد اخیر این است که این صفها از هم جدا شد و اصلاحطلبهای معتقد به اصل نظام و معتقد به براندازی از هم جدا شدند. نمیگویم باید این افراد را که اصل نظام را قبول ندارند اعدام کرد؛ صحبتم این است که باید صف این افراد از کسانی که اصل نظام را قبول دارند و به اصلاح در چارچوب معتقدند جدا کنند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر