رونمایی از زندگی بنلادن در افغانستان پس از ۱۹ سال
نیمه پنهان مرد مرموز «تورا بورا»
محمدحسین باقی: خانهاش بدوی است و از کاهگل و سنگ ساخته شده است. چشمانداز کوهستانی و در زمستان پوشش آن برفی است. زمینهایش ناهموار و پر فراز و فرود است و برای قدم زدن سخت. این عکسها بی سر و صدا بهعنوان مدرک در آخرین محاکمه بزرگ تروریستی در دادگاه فدرال منهتن ارائه شد که نگاهی منحصر به فرد به لانه خرگوش اسامه بنلادن دارد؛ این عکسها سالها قبل از اینکه القاعده دست به هواپیما ربایی بزند یا ساختمانها را تخریب کند یا سفارتخانههای آمریکا در آفریقا را بمباران کند و حتی قبل از اینکه FBI نام بنلادن را در فهرست افراد تحت تعقیب قرار دهد، گرفته شده است.
محمدحسین باقی: خانهاش بدوی است و از کاهگل و سنگ ساخته شده است. چشمانداز کوهستانی و در زمستان پوشش آن برفی است. زمینهایش ناهموار و پر فراز و فرود است و برای قدم زدن سخت. این عکسها بی سر و صدا بهعنوان مدرک در آخرین محاکمه بزرگ تروریستی در دادگاه فدرال منهتن ارائه شد که نگاهی منحصر به فرد به لانه خرگوش اسامه بنلادن دارد؛ این عکسها سالها قبل از اینکه القاعده دست به هواپیما ربایی بزند یا ساختمانها را تخریب کند یا سفارتخانههای آمریکا در آفریقا را بمباران کند و حتی قبل از اینکه FBI نام بنلادن را در فهرست افراد تحت تعقیب قرار دهد، گرفته شده است.
با این حال، بنلادن در منطقهای دور افتاده در منطقه کوهستانی «تورا بورا» پنهان شده بود. این مجموعه قابل توجه از عکسها - اولین عکسها از مخفیگاه بنلادن است که پس از حملات 11 سپتامبر، وی در آنجا پنهان شد- ماه گذشته در دادگاه محاکمه «خالد الفواز»، کانال ارتباطی القاعده در لندن در اواسط دهه 90، انتشار عمومی یافت. الفواز کسی بود که اولین مصاحبه تلویزیونی بنلادن با پیتر آرنت و پیتر برگن از سیانان را در سال 1997 ترتیب داد و یک سال بعد هم مصاحبه جان میلر از ABC News را ترتیب داد. اما پیش از آن، الفواز با یک روزنامهنگار فلسطینی تماس گرفت که محصول سفر سال 1996 او این عکسها بود.
دیدار با بنلادن
بنلادن جنگ علیه ایالاتمتحده را اعلام کرد و میخواست مردم بهویژه در جهان عرب به آن کاملا واقف شوند. او به عبدالباری عطوان، بنیانگذار و سپس سردبیر القدس العربی- هفتهنامه مستقل عرب که در لندن منتشر میشد و منتقد رژیمهای عرب و جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس بود- دسترسی یافت. عطوان برای اولین بار داستان «فتوای» بنلادن را مطرح کرد و از نارضایتیهای او از آمریکا- مانند حضور نیروهای آمریکایی در عربستان- سخن گفت. او در اوت ۱۹۹۶ تمام درد دلهای بنلادن را منتشر کرد. ماه بعد، الفواز به دفتر عطوان رفت تا اولین نسخه از مصاحبه مکتوب رهبر القاعده در افغانستان را دریافت کند.
عطوان در مصاحبهای که برای کتاب برگن (اسامه بنلادنی که من شناختم) در سال 2006 داشت، میگوید: «به من گفته شد بنلادن عاشق نوشتن من بود و سبک نگارش مرا دوست دارد. او میخواست رو در رو با من دیدار داشته باشد. من مردد بودم چرا که کاری بس خطرناک بود.»
خطر به کنار. در نوامبر ۱۹۹۶ عطوان سفری به افغانستان داشت. اتفاقی که افتاد این بود که عکسهای دیدار او با بنلادن هنگام تفتیش خانه الفواز (دو سال بعد) به دست اسکاتلندیارد افتاد. در این عکسها، بنلادن چهرهای بشاش، سالم و آرام دارد و هنوز ۴۰ سال ندارد. او صحبت میکرد، پیادهروی میکرد، اظهاراتش بهصورت ویدئویی ضبط میشد و کودکان اطراف او را گرفته بودند.
این عکسها همچنین تصاویری نادر از مردی دیگر را نشان میدهد که در جنبش جهادی جهانی به ایدئولوگی اثرگذار تبدیل شده بود. او کسی نبود جز ابو مصعب السوری (معروف به «مصطفا بن عبدالقادر سِت مریم»). او باید اکنون در دهه 50 عمر باشد و سوری تبار است. از آن زمان نه دیده شده است و نه سخنی از او گفته شده است. با این حال، السوری یکی از متفکران و استراتژیستهای اثرگذار در حلقه شبهنظامیان اسلامگرای امروز است. «پاول کروک شانک»، تحلیلگر تروریسم در سیانان که مطالبی در مورد السوری نوشته است، میگوید: «یک نسل از تروریستها متاثر از آموزههای او بودند. او خواستار یک انتفاضه جهادی در سطح جهان بود که در آن مردم بپا خیزند و بهعنوان فرد وارد نبرد شوند.» او میگوید: «آموزههای او عمیقا بر شورشیان سوری تاثیر گذاشته؛ اینکه چگونه یک سازمان تشکیل دهند، چگونه برای آن حمایت بهدست آورند و ....»
مخفیگاهی در دل کوه
بنلادن، زاده عربستان سعودی، اولینبار در دهه ۸۰ و برای شرکت در مقاومت مسلحانه در برابر مهاجمان شوروی به افغانستان رفت. او یکی از هزاران مبارز عربی بود که از یک کشور مسلمان دفاع میکرد. وقتی جنبش جهادی ضدشوروی رو به افول گذاشت، بنلادن شروع به تشکیل سازمان القاعده- به معنی «پایگاه»- در اطراف شهر مرزی پیشاور در پاکستان کرد. در سال ۱۹۹۲، پاکستان او و مبارزانش را مجبور به ترک این کشور کرد. بنلادن به خارطوم- سودان- نقل مکان کرد و مورد استقبال رژیم اسلامی جدید در آنجا قرار گرفت. اما پس از اقامتی چهار ساله در آن کشور، در سال ۱۹۹۶ و با فشار آمریکا، دولت سودان مجبور شد عذر او را بخواهد. در آن زمان، گروه طالبان، افغانستان را در کنترل خود گرفته بود و بنلادن تصمیم گرفت دوباره به افغانستان برود. در ماه مهسال ۱۹۹۶، بنلادن در شهر جلالآباد در شرق افغانستان رحل اقامت افکند. قلعه کوهستانی او در «تورا بورا» مسیری طولانی و کثیف بود که خودش ساخته بود.
عطوان با تویوتایی قرمز و طی 7 ساعت رانندگی در کوهها به آنجا رسید. همانطور که یکی از عکسهای عطوان نشان میدهد، به او شلوار و عمامهای افغانی داده شد تا بتواند به سلامت از ایستگاههای بازرسی رد شود. عطوان در یک غار بنلادن را ملاقات کرد. بر اساس تخمین عطوان، این غار 13 در 20 بود و همانطور که عکسها نشان میدهد مملو از قفسههایی از کتابهایی در مورد قرآن و پیامبر اسلام بود. بنلادن دوست داشت هنگام عکس یا فیلمبرداری این قفسهها پشت او باشد. این غار مکانی مخفی برای بنلادن در بر نداشت بلکه اعتباری خیابانی برای او در جهان عرب به ارمغان میآورد. او میخواست خود را در جای پیامبر نشان دهد و بگوید همانطور که در غار به پیامبر وحی شد او نیز با کتابهایی دینی در غار زندگی میکند. عطوان در مصاحبه سال 2006 خود با برگن میگوید: «بنلادن میخواست در صدر رسانهها قرار بگیرد. میگفت اکنون من یک چهره بینالمللی هستم؛ فقط یک سعودیتبار نیستم.» در عکسها او همواره یک کلاشینکف روسی در دست دارد و همراهانش او را به نام فرزند بزرگش «ابو عبدالله» صدا میزدند.
دو پسر دیگر او «سعد» و «علی» نام داشتند. عطوان میگوید: «او عاشق طبیعت بود. کوه را دوست داشت. آنها سعی داشتند تا یک اجتماع تشکیل دهند و غذای خود را به دست خود بکارند.» سه همسر بنلادن و بیش از یک دوجین فرزندش در شادی بنلادن در زندگی دهقانی و قرون وسطایی او سهمی نداشتند چراکه در شبهای تابستان و در دل کوهها تنها چراغشان «نور ماه» بود و یک فانوس و در زمستان یک اجاق فلزی که سوخت آن چوب بود. گرسنگی همراه همیشگی خانواده بنلادن بود و رژیم غذایی آنها اندکی برنج، نان، تخم مرغ و پنیری شور بود. در دسامبر ۲۰۰۱ که سربازان آمریکایی به خونخواهی ۱۱ سپتامبر به افغانستان آمدند بنلادن به ابوتآبادِ پاکستان رفت. عطوان در سال ۲۰۱۳ از سردبیری القدس العربی کناره گرفت و سفر خود برای محاکمه الفواز را آغاز کرد. او در دادگاه فدرال منهتن در ۲۶ فوریه محاکمه شد. در تورا بورا هم عطوان احساس میکرد بنلادن در برابر سازمانهای اطلاعاتی آسیبپذیر است. او میگوید: «فکر کردم این مرد دوام چندانی نخواهد داشت. به خوبی محافظت نمیشد. کاملا قابل مشاهده بود و آزادانه حرکت میکرد.»
متفکر جهادی
با پوست رنگ پریده، مو و ریشهای کوتاه قرمز و کلاه سبز پشمیاش، ابومصعب سوری توانست از ایرلند خارج شود. البته او سوری تبار است و اصالتا به شهر باستانی حلب تعلق دارد، در جنگ ضدشوروی در افغانستان میجنگید و در دهه 90 در لندن زندگی میکرد. او از نزدیکان بنلادن بود که به راحتی در کنار او حضور مییافت. ایالاتمتحده السوری را به آموزش نیروهای القاعده پیش از 11 سپتامبر متهم کرد.
از جمله این افراد «احمد رِسام» است که طرح بمبگذاری در فرودگاه بینالمللی لس آنجلس در دسامبر ۱۹۹۹ را ریخته بود و آموخته بود که چگونه با سم و مواد شیمیایی دست به کشتن بزند. در نهایت، السوری بهطور عمومی از بنلادن برای سلسله مراتبی کردن و کنترل سخت این گروه انتقاد کرد و او را به دلیل سبک رهبری امپریالیستیاش «فرعون» نامید. او هم به نوبه خود اردوگاههای خود در افغانستان را دایر کرد و عملیاتهایی انجام داد بدون اینکه ارتباطی میان هستهها و افراد این عملیات در تمام نقاط دنیا وجود داشته باشد.
السوری فلسفه خود را در مقالهای 1600 صفحهای با عنوان «تلاش برای مقاومت جهانی اسلامی» منتشر کرد که در سال 2004 روی اینترنت منتشر شد. السوری از هستههای تروریستیای دفاع میکرد که بیشتر از 10 نفر نباشد. گفته میشود انور العولقی در یمن یکی از شاگردان اوست. او و هستههای پراکندهاش چند عملیات تروریستی انجام دادند از جمله در فورت هود (تگزاس) و حملاتی هم در سال 2009.
استدلال السوری این بود که شبکههای جهادی کمتر متمرکز بهتر است؛ چرا که احتمال افشای آنها کمتر است و احتمالا به راحتی میتوانند از چنگ سازمانهای اطلاعاتی بگریزند چرا که افراد نمیدانند اعضای دیگر چه کسانی هستند.
پس از 11 سپتامبر نام وی در فهرست افراد تحت تعقیب قرار گرفت و 5 میلیون دلار جایزه برای دستگیریاش تعیین شد. در سال 2005 السوری در کویته - پاکستان- ردیابی شد و از آنجا به سوریه رفت. گفته میشود در سوریه زندانی شد. گزارشهای تایید نشده میگوید او در سال 2012 آزاد شد و این خبر در بیانیه الظواهری در سال 2014 تایید شد: «خدای من او را آزاد کرد.» با این حال، هنوز مخفیگاه او معلوم نیست و السوری به مردی مرموز تبدیل شده که اثری از او نیست.
با این حال، بنلادن در منطقهای دور افتاده در منطقه کوهستانی «تورا بورا» پنهان شده بود. این مجموعه قابل توجه از عکسها - اولین عکسها از مخفیگاه بنلادن است که پس از حملات 11 سپتامبر، وی در آنجا پنهان شد- ماه گذشته در دادگاه محاکمه «خالد الفواز»، کانال ارتباطی القاعده در لندن در اواسط دهه 90، انتشار عمومی یافت. الفواز کسی بود که اولین مصاحبه تلویزیونی بنلادن با پیتر آرنت و پیتر برگن از سیانان را در سال 1997 ترتیب داد و یک سال بعد هم مصاحبه جان میلر از ABC News را ترتیب داد. اما پیش از آن، الفواز با یک روزنامهنگار فلسطینی تماس گرفت که محصول سفر سال 1996 او این عکسها بود.
دیدار با بنلادن
بنلادن جنگ علیه ایالاتمتحده را اعلام کرد و میخواست مردم بهویژه در جهان عرب به آن کاملا واقف شوند. او به عبدالباری عطوان، بنیانگذار و سپس سردبیر القدس العربی- هفتهنامه مستقل عرب که در لندن منتشر میشد و منتقد رژیمهای عرب و جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس بود- دسترسی یافت. عطوان برای اولین بار داستان «فتوای» بنلادن را مطرح کرد و از نارضایتیهای او از آمریکا- مانند حضور نیروهای آمریکایی در عربستان- سخن گفت. او در اوت ۱۹۹۶ تمام درد دلهای بنلادن را منتشر کرد. ماه بعد، الفواز به دفتر عطوان رفت تا اولین نسخه از مصاحبه مکتوب رهبر القاعده در افغانستان را دریافت کند.
عطوان در مصاحبهای که برای کتاب برگن (اسامه بنلادنی که من شناختم) در سال 2006 داشت، میگوید: «به من گفته شد بنلادن عاشق نوشتن من بود و سبک نگارش مرا دوست دارد. او میخواست رو در رو با من دیدار داشته باشد. من مردد بودم چرا که کاری بس خطرناک بود.»
خطر به کنار. در نوامبر ۱۹۹۶ عطوان سفری به افغانستان داشت. اتفاقی که افتاد این بود که عکسهای دیدار او با بنلادن هنگام تفتیش خانه الفواز (دو سال بعد) به دست اسکاتلندیارد افتاد. در این عکسها، بنلادن چهرهای بشاش، سالم و آرام دارد و هنوز ۴۰ سال ندارد. او صحبت میکرد، پیادهروی میکرد، اظهاراتش بهصورت ویدئویی ضبط میشد و کودکان اطراف او را گرفته بودند.
این عکسها همچنین تصاویری نادر از مردی دیگر را نشان میدهد که در جنبش جهادی جهانی به ایدئولوگی اثرگذار تبدیل شده بود. او کسی نبود جز ابو مصعب السوری (معروف به «مصطفا بن عبدالقادر سِت مریم»). او باید اکنون در دهه 50 عمر باشد و سوری تبار است. از آن زمان نه دیده شده است و نه سخنی از او گفته شده است. با این حال، السوری یکی از متفکران و استراتژیستهای اثرگذار در حلقه شبهنظامیان اسلامگرای امروز است. «پاول کروک شانک»، تحلیلگر تروریسم در سیانان که مطالبی در مورد السوری نوشته است، میگوید: «یک نسل از تروریستها متاثر از آموزههای او بودند. او خواستار یک انتفاضه جهادی در سطح جهان بود که در آن مردم بپا خیزند و بهعنوان فرد وارد نبرد شوند.» او میگوید: «آموزههای او عمیقا بر شورشیان سوری تاثیر گذاشته؛ اینکه چگونه یک سازمان تشکیل دهند، چگونه برای آن حمایت بهدست آورند و ....»
مخفیگاهی در دل کوه
بنلادن، زاده عربستان سعودی، اولینبار در دهه ۸۰ و برای شرکت در مقاومت مسلحانه در برابر مهاجمان شوروی به افغانستان رفت. او یکی از هزاران مبارز عربی بود که از یک کشور مسلمان دفاع میکرد. وقتی جنبش جهادی ضدشوروی رو به افول گذاشت، بنلادن شروع به تشکیل سازمان القاعده- به معنی «پایگاه»- در اطراف شهر مرزی پیشاور در پاکستان کرد. در سال ۱۹۹۲، پاکستان او و مبارزانش را مجبور به ترک این کشور کرد. بنلادن به خارطوم- سودان- نقل مکان کرد و مورد استقبال رژیم اسلامی جدید در آنجا قرار گرفت. اما پس از اقامتی چهار ساله در آن کشور، در سال ۱۹۹۶ و با فشار آمریکا، دولت سودان مجبور شد عذر او را بخواهد. در آن زمان، گروه طالبان، افغانستان را در کنترل خود گرفته بود و بنلادن تصمیم گرفت دوباره به افغانستان برود. در ماه مهسال ۱۹۹۶، بنلادن در شهر جلالآباد در شرق افغانستان رحل اقامت افکند. قلعه کوهستانی او در «تورا بورا» مسیری طولانی و کثیف بود که خودش ساخته بود.
عطوان با تویوتایی قرمز و طی 7 ساعت رانندگی در کوهها به آنجا رسید. همانطور که یکی از عکسهای عطوان نشان میدهد، به او شلوار و عمامهای افغانی داده شد تا بتواند به سلامت از ایستگاههای بازرسی رد شود. عطوان در یک غار بنلادن را ملاقات کرد. بر اساس تخمین عطوان، این غار 13 در 20 بود و همانطور که عکسها نشان میدهد مملو از قفسههایی از کتابهایی در مورد قرآن و پیامبر اسلام بود. بنلادن دوست داشت هنگام عکس یا فیلمبرداری این قفسهها پشت او باشد. این غار مکانی مخفی برای بنلادن در بر نداشت بلکه اعتباری خیابانی برای او در جهان عرب به ارمغان میآورد. او میخواست خود را در جای پیامبر نشان دهد و بگوید همانطور که در غار به پیامبر وحی شد او نیز با کتابهایی دینی در غار زندگی میکند. عطوان در مصاحبه سال 2006 خود با برگن میگوید: «بنلادن میخواست در صدر رسانهها قرار بگیرد. میگفت اکنون من یک چهره بینالمللی هستم؛ فقط یک سعودیتبار نیستم.» در عکسها او همواره یک کلاشینکف روسی در دست دارد و همراهانش او را به نام فرزند بزرگش «ابو عبدالله» صدا میزدند.
دو پسر دیگر او «سعد» و «علی» نام داشتند. عطوان میگوید: «او عاشق طبیعت بود. کوه را دوست داشت. آنها سعی داشتند تا یک اجتماع تشکیل دهند و غذای خود را به دست خود بکارند.» سه همسر بنلادن و بیش از یک دوجین فرزندش در شادی بنلادن در زندگی دهقانی و قرون وسطایی او سهمی نداشتند چراکه در شبهای تابستان و در دل کوهها تنها چراغشان «نور ماه» بود و یک فانوس و در زمستان یک اجاق فلزی که سوخت آن چوب بود. گرسنگی همراه همیشگی خانواده بنلادن بود و رژیم غذایی آنها اندکی برنج، نان، تخم مرغ و پنیری شور بود. در دسامبر ۲۰۰۱ که سربازان آمریکایی به خونخواهی ۱۱ سپتامبر به افغانستان آمدند بنلادن به ابوتآبادِ پاکستان رفت. عطوان در سال ۲۰۱۳ از سردبیری القدس العربی کناره گرفت و سفر خود برای محاکمه الفواز را آغاز کرد. او در دادگاه فدرال منهتن در ۲۶ فوریه محاکمه شد. در تورا بورا هم عطوان احساس میکرد بنلادن در برابر سازمانهای اطلاعاتی آسیبپذیر است. او میگوید: «فکر کردم این مرد دوام چندانی نخواهد داشت. به خوبی محافظت نمیشد. کاملا قابل مشاهده بود و آزادانه حرکت میکرد.»
متفکر جهادی
با پوست رنگ پریده، مو و ریشهای کوتاه قرمز و کلاه سبز پشمیاش، ابومصعب سوری توانست از ایرلند خارج شود. البته او سوری تبار است و اصالتا به شهر باستانی حلب تعلق دارد، در جنگ ضدشوروی در افغانستان میجنگید و در دهه 90 در لندن زندگی میکرد. او از نزدیکان بنلادن بود که به راحتی در کنار او حضور مییافت. ایالاتمتحده السوری را به آموزش نیروهای القاعده پیش از 11 سپتامبر متهم کرد.
از جمله این افراد «احمد رِسام» است که طرح بمبگذاری در فرودگاه بینالمللی لس آنجلس در دسامبر ۱۹۹۹ را ریخته بود و آموخته بود که چگونه با سم و مواد شیمیایی دست به کشتن بزند. در نهایت، السوری بهطور عمومی از بنلادن برای سلسله مراتبی کردن و کنترل سخت این گروه انتقاد کرد و او را به دلیل سبک رهبری امپریالیستیاش «فرعون» نامید. او هم به نوبه خود اردوگاههای خود در افغانستان را دایر کرد و عملیاتهایی انجام داد بدون اینکه ارتباطی میان هستهها و افراد این عملیات در تمام نقاط دنیا وجود داشته باشد.
السوری فلسفه خود را در مقالهای 1600 صفحهای با عنوان «تلاش برای مقاومت جهانی اسلامی» منتشر کرد که در سال 2004 روی اینترنت منتشر شد. السوری از هستههای تروریستیای دفاع میکرد که بیشتر از 10 نفر نباشد. گفته میشود انور العولقی در یمن یکی از شاگردان اوست. او و هستههای پراکندهاش چند عملیات تروریستی انجام دادند از جمله در فورت هود (تگزاس) و حملاتی هم در سال 2009.
استدلال السوری این بود که شبکههای جهادی کمتر متمرکز بهتر است؛ چرا که احتمال افشای آنها کمتر است و احتمالا به راحتی میتوانند از چنگ سازمانهای اطلاعاتی بگریزند چرا که افراد نمیدانند اعضای دیگر چه کسانی هستند.
پس از 11 سپتامبر نام وی در فهرست افراد تحت تعقیب قرار گرفت و 5 میلیون دلار جایزه برای دستگیریاش تعیین شد. در سال 2005 السوری در کویته - پاکستان- ردیابی شد و از آنجا به سوریه رفت. گفته میشود در سوریه زندانی شد. گزارشهای تایید نشده میگوید او در سال 2012 آزاد شد و این خبر در بیانیه الظواهری در سال 2014 تایید شد: «خدای من او را آزاد کرد.» با این حال، هنوز مخفیگاه او معلوم نیست و السوری به مردی مرموز تبدیل شده که اثری از او نیست.
ارسال نظر