منطق آمریکا در مواجهه با تروریسم

بوش هنوز هم فکر می‌کند که مردم عادی جهان نمی‌توانند سیاست‌های دولتش را درک کنند. واقعیت آن است که دولت بوش باید این واقعیت تلخ را قبول کند که دولتش عامل اصلی گسترش خشونت و تروریسم در جهان است زیرا این دولت با سردمداری بسیاری از جنگ‌ها زمینه لازم جهت گسترش خشونت و تروریسم در جهان را فراهم آورده است.» 

جهاد خازن، تحلیلگر روزنامه‌‌‌ الحیات با ارایه تحلیلی تحت عنوان ‌منطق یک در هزارم آمریکا برای وجود تروریسم‌ می‌نویسد: «بوش اخیرا جنگ با تروریسم جهانی را به رویارویی جهانی با کمونیسم تشبیه کرد و برای اثبات ‌تلاش‌های صادقانه‌‌ آمریکا در مبارزه با تروریسم جهانی‌ تلاش‌های خود را با تلاش‌های 

هری ترومن، رییس‌جمهور اسبق آمریکا تشبیه کرد و اظهار داشت که تلاش‌های فعلی دولت آمریکا بی‌شباهت به تلاش‌های دولت ترومن برای برقراری دموکراسی و تحکیم مفاهیم آن نیست. جالب آن است که عملکرد دولت بوش فاقد هر گونه شباهتی به عملکرد دولت ترومن است. بوش همچنین برای اصلاح چهره مخدوش دولتش در سطح جهان اظهارات متناقض دیگری نیز داشته است که با کمی دقت به راحتی می‌توان با ادله علمی و نتایج تحقیقات به دست آمده تناقض این اظهارات را مشخص کرد. رییس‌جمهور آمریکا در ماه گذشته در دانشکده‌‌ نظامی وست پوینت آمریکا اظهار داشت که آمریکا در جنگ خود با تروریسم به پیشرفت‌های قابل ذکری رسیده است، در حالی‌که پژوهشگران و تحلیلگران برجسته وزارت خارجه‌‌ آمریکا با انتشار نتایج تحقیقات و بررسی‌های خود اعلام کردند آمریکا در جنگ با تروریسم متوقف شده است و سازمان امنیت ملی دولت آمریکا به دلیل گسستگی‌های موجود در آن بسیار ضعیف عمل می‌کند. نتایج این تحقیقات طی دو ماه گذشته به صورت یک گزارش رسمی از سوی تحلیلگران و پژوهشگران وابسته به وزارت امور خارجه‌‌ آمریکا در مجله‌ کثیرالانتشار «فارین پالسی» منتشر شد. 

در این گزارش آمده است، براساس تحقیقات به عمل آمده ۸۴‌درصد از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی‌ها معتقدند که آمریکا درصدد کسب پیروزی در جنگ با تروریسم نیست و سیاست‌های دولت آمریکا در جهان بیانگر این واقعیت است. همچنین بر اساس این تحقیقات‌۸۰‌درصد از شرکت‌‌کنندگان آمریکایی معتقد بودند که حملات تروریستی مشابه به حملات ۱۱ سپتامبر طی ۱۰ سال آینده در آمریکا تکرار خواهد شد، در حالی‌که ۷۰‌درصد دیگر از شرکت‌کنندگان معتقد بودند این حملات طی پنج سال آینده در آمریکا رخ خواهند داد.» 

تحلیلگر روزنامه‌ الحیات در ادامه می‌نویسد: «آنچه که در این تحقیقات مهم و قابل ذکر است، آن است که نتایج این تحقیقات از سوی بسیاری از وزیران امور خارجه‌‌ سابق آمریکا، کارشناسان امنیتی و مدیران سابق سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) و نیز مسوولانی از امنیت ملی آمریکا مورد تایید قرار گرفته است. بهترین مثالی که می‌توان از عملکرد ضعیف آمریکا در مبارزه با تروریسم جهانی زد همان ابومصعب الزرقاوی است، کسی که توانست خود را به عنوان قدرت دوم پس از اشغالگران آمریکایی در عراق مطرح کند و دایره‌ فعالیت‌های تروریستی‌اش‌ در عراق به حدی گسترش بیابد که رسانه‌های جهانی انتظار داشته باشند برای شمارش تعداد عملیات تروریستی کنفرانسی خبری در عراق برگزار کند! مرگ الزرقاوی در عراق را باید مدیون شخص وی بدانیم زیرا الزرقاوی با انجام یک اشتباه احمقانه و انتقال‌ فعالیت تروریستی خود به اردن منجر به آن شد که سازمان اطلاعات اردن برای نفوذ در عراق و دستگیری وی وارد عمل شود و سرانجام نیز همین اطلاعات اردن بود که توانست با همکاری برخی از عراقی‌ها محل اختفای او را لو دهد و جنگنده‌های آمریکایی تنها مسوولیت هدف‌گیری محل اختفای الزرقاوی را به عهده گرفتند.» 

خازن می‌افزاید: «تا اینجا دیدیم که دولت آمریکا نه تنها در جنگ خود با تروریسم به موفقیت‌هایی دست نیافته است بلکه بعضا منجر به گسترش فعالیت‌های تروریستی در بسیاری از نقاط جهان شده است‌ بنابراین با یک ارزیابی دقیق می‌توانیم به این واقعیت پی ببریم که منطق آمریکا چیزی جز این نیست که اگر یک در هزار احتمال وجود فعالیت تروریستی وجود داشته باشد، دولت آمریکا باید با در نظر گرفتن این احتمال وارد مرحله‌‌ جنگ و مقابله با آن شود. این منطق چیزی نیست که من یا تحلیلگران دیگر از روی ارزیابی‌های انجام شده به آن رسیده باشیم بلکه این منطق از سوی بسیاری از سیاستگذاران اصلی کاخ سفید عنوان و مورد تایید قرار گرفته است. دیک چنی، معاون بوش پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر به اولین موضوعی که اشاره کرد همین موضوع بود. چنی چنین اذعان داشت اگر احتمال یک در هزارم وجود داشته باشد که تروریست‌ها به سلاح‌های کشتار جمعی دست یابند این احتمال می‌تواند واقعی باشد و دولت آمریکا باید با در نظر گرفتن این احتمال به صورت قاطع وارد عمل شود و با آن مقابله کند، بنابراین منطق آمریکا و اسراییل در این زمینه یکی است و هر دو دولت بر این اعتقادند که برخورد‌های قاطعانه که شامل اعمال زور و حتی به اشغال در آوردن منطقه‌ای می‌شود چون بر اساس برخورد با دشمن فرضی یعنی تروریسم انجام می‌گیرد اقدامات کاملا درست و منطقی می‌باشند. 

بنابراین بر اساس این تئوری آمریکایی تروریسم همیشه وجود دارد و این نیاز یعنی برخورد و مقابله با تروریسم نیز همیشه پابرجا است پس این واجب برای تمام کشورهای جهان است که با اقدامات آمریکا در زمینه‌ مبارزه با تروریسم که وجود آن بر اساس نظریه یک در هزارم است، همراهی کنند.» 

تحلیلگر روزنامه‌ الحیات می‌نویسد: «چون منطق‌ اسراییل و آمریکا در برخورد با تروریسم فرضی یکی است، عملکردهای این دو دولت نیز در عراق و فلسطین یکی است. نیروهای آمریکایی در فلوجه و حدیثه ده‌ها غیرنظامی را هدف حملات جنگنده‌های خود قرار می‌دهند و پس از آن با صدور بیانیه‌ رسمی اعلام می‌کنند که هدف اصلی یک گروه تروریستی بود که به هلاکت رسیدند. اسراییل نیز همین منطق را دنبال می‌کند، شهروندان غیرنظامی فلسطینی را در کنار ساحل هدف قرار می‌دهد و پس از آن اعلام می‌کند که تروریست‌ها را هدف قرار داده است و جالب‌تر زمانی که ثابت می‌شود این قربانیان یک خانواده غیرنظامی بوده‌اند، با وقاحت تمام تئوری یک در هزارم وجود تروریسم را مطرح می‌کند و اعلام می‌دارد که حمله‌‌ اسراییل کاملا موجه بوده است زیرا دولت احتمال آن را می‌داد که برخی از فعالان تروریستی در منطقه‌‌ مورد نظر مستقر شده باشند.» 

خازن در پایان تحلیل خود می‌آورد: «اگر بخواهیم با نگاه کلی‌تر شباهت عملکردهای آمریکا و اسراییل را که داعیه مبارزه با تروریسم دارند با فعالان تروریستی بسنجیم، می‌بینیم‌ که الزرقاوی و امثال وی کشتارها و قتل‌عام‌های انجام شده‌‌ خود را با نام دین توجیه می‌کنند و آمریکا و اسراییل جنایت‌های خود را به واسطه‌‌ کارشناسان بین‌المللی وابسته به خود تفسیر و توجیه می‌کنند. زیرا همان‌طور که دیدیم پس از هر جنایت آمریکایی در عراق یا جنایت اسراییل در مناطق اشغالی فلسطین برخی کارشناسان قوانین بین‌المللی با استناد به مفاد قانونی این جنایت‌ها را برای جهانیان توجیه می‌کنند. به هر حال هدف اصلی از این تحلیل آن است که به این نتیجه برسیم که برای جنگ با تروریسم جهانی نیاز به تروریسم داریم و بنابراین سیاست فعلی آمریکا برای نفوذ در بسیاری از مناطق جهان تولید این تروریسم است که البته پادزهر آن از پیش تعیین شده است و این پادزهر تنها در دستان سیاستگذاران کاخ سفید است که به کشورهای بحران زده تزریق خواهد شد.»