استثنای آفریقا

این یک فرصت عالی برای فقیرترین قاره جهان است. اما اگر ۵۴کشور آفریقایی بخواهند از این فرصت استثنایی درست بهره‌برداری کنند، باید کاری استثنایی انجام دهند؛ یعنی جدا شدن از گذشته خود و نگاه ارتدوکس دولت‌‌‌گرا که اکنون بیشتر جهان را در بر گرفته است. رهبران آفریقا باید از تجارت، رشد و بازار آزاد استقبال کنند. آنها به آغاز یک «انقلاب سرمایه‌‌‌داری» نیاز دارند.اگر تحولات آفریقا را از دور دنبال کنید، از برخی مشکلات آن، مانند جنگ داخلی ویرانگر در سودان، آگاه خواهید شد. اما تشخیص و درک واقعیت تکان‌‌‌دهنده اقتصادی در این قاره که اکونومیست آن را «شکاف آفریقا» می‌‌‌نامد، کمی پیچیده‌‌‌تر است.

در دهه گذشته، فناوری و سیاست، آمریکا، اروپا و آسیا را دگرگون و متحول کرده است، اما آفریقا، بدون اینکه توجهی جلب کند، بیش از گذشته عقب‌‌‌مانده است. میزان درآمد سرانه از یک‌‌‌سوم سایر نقاط جهان در سال ۲۰۰۰ به یک‌چهارم کاهش یافته است. میزان سرانه تولید حتی ممکن است در سال ۲۰۲۶ بیشتر از سال ۲۰۱۵ نباشد. دو غول این قاره، نیجریه و آفریقای جنوبی، به طرز ناامیدکننده‌‌‌ای عمل کرده‌‌‌اند. تنها چند کشور، مانند ساحل‌عاج و رواندا، عملکرد بهتری داشته‌‌‌اند. پشت این ارقام، سابقه‌‌‌ای ناخوشایند از رکود در بهره‌‌‌وری نهفته است. کشورهای آفریقایی بدون توسعه دچار اختلال هستند.

هنگامی که مردم از مزارع به شهرها می‌‌‌روند، اما بدون همراهی با انقلاب‌‌‌ کشاورزی یا صنعتی، این کشورها دچار تحولات اجتماعی‌‌‌ می‌‌‌شوند. حوزه خدمات، جایی که تعداد بیشتری از آفریقایی‌‌‌ها کار پیدا می‌کنند، نسبت به هر منطقه دیگر در جهان بهره‌‌‌وری کمتری دارد. در این میان، وجود زیرساخت‌‌‌های ضعیف هم به این روند کمکی نمی‌‌‌کند. باوجود تمام صحبت‌‌‌هایی که در مورد استفاده از فناوری دیجیتال و انرژی پاک برای دستیابی به جهش و پیشرفت صورت می‌گیرد، قاره آفریقا از ابزارهای مناسب برای دستیابی به پیشرفت بی‌‌‌بهره است. حتی به‌‌‌ احتمال زیاد تراکم زیرساخت‌‌‌های جاده‌‌‌ای هم امروز کاهش‌‌‌یافته است. کمتر از ۴‌درصد اراضی کشاورزی آبیاری مکانیزه می‌‌‌شوند و تقریبا نیمی از کشورهای جنوب صحرای آفریقا از کمبود برق رنج می‌‌‌برند.

بیابان شرکتی

این معضل وجه دیگری دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. آفریقا اکنون به «بیابان شرکتی» تبدیل شده است. طی ۲۰سال گذشته، برزیل غول‌‌‌های فین‌‌‌تک یا فناوری مالی و اندونزی ستارگان حوزه تجارت الکترونیک را پرورش داده‌‌‌ و در این میان هند هم یکی از پرجنب‌‌‌وجوش‌‌‌ترین اکوسیستم‌های شرکتی جهان را در خود جای ‌‌‌داده است. اما شرایط آفریقا به گونه دیگری است. تعداد شرکت‌های فعال در این قاره با حداقل یک‌میلیارد دلار درآمد سالانه، از بسیاری نقاط جهان کمتر است و از سال ۲۰۱۵ به نظر می‌رسد این رقم حتی کمتر شده است. مشکل تنها مساله ریسک بالا نیست، بلکه عمدتا به بازارهای ازهم‌گسیخته و پیچیدگی‌‌‌های ناشی از مرزهای بسته در این قاره مربوط می‌شود. آفریقا ۳‌درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در اختیار دارد، اما کمتر از یک‌درصد از سرمایه خصوصی در جهان را جذب می‌کند.در این میان وظیفه رهبران کشورهای آفریقایی چیست؟ نقطه شروع آن است که ایده‌‌‌های بد که حاصل دهه‌‌‌ها بی‌‌‌تدبیری است کنار گذاشته شود.

این موارد تقلید از بدترین مدل‌‌‌های سرمایه‌‌‌داری دولتی چین که کاستی‌‌‌های آن اکنون کاملا نمایان است، تا پیاده‌سازی پیشنهادهای تکنوکرات‌‌‌های بانک جهانی را شامل می‌شود. توصیه‌‌‌های جدی میلیاردرهای آمریکایی در مورد سیاست‌‌‌های خرد، از استفاده از پشه‌‌‌بند گرفته تا طراحی پنل‌‌‌های خورشیدی، مورد استقبال قرار می‌گیرد، اما جایگزینی برای ایجاد شرایطی نیست که به کسب‌وکارهای آفریقایی فرصت و امکان رشد و توسعه بدهد.تفکری خطرناک در حوزه توسعه وجود دارد که معتقد است تا زمانی که تلاش‌‌‌ها برای مهار بیماری‌‌‌ها، تغذیه کودکان و تعدیل اثرات رویدادهای آب‌‌‌وهوایی شدید در جریان است، رشد اقتصادی نمی‌‌‌تواند فقر را کاهش دهد یا اصلا بااهمیت نیست. اما از منظر اکونومیست، تقریبا در همه شرایط، رشد اقتصادی سریع‌‌‌تر بهترین راه برای کاهش فقر و اطمینان از برخورداری کشورها از منابع برای مقابله با تغییرات آب‌‌‌وهوایی است.بنابراین، رهبران آفریقا باید رشد اقتصادی را جدی بگیرند. آنها باید روحیه خودباوری مدرنیزاسیون را که در آسیای شرقی در قرن بیستم و امروز در هند و جاهای دیگر دیده می‌شود، بپذیرند.درعین ‌‌‌حال، دولت‌‌‌ها باید یک اجماع سیاسی به نفع رشد اقتصادی ایجاد کنند.

خبر خوب این است که بخش‌‌‌های قدرتمند جامعه اکنون به پویایی اقتصادی علاقه دارند. نسل جدیدی از آفریقایی‌‌‌ها که چند دهه پس از استقلال به دنیا آمده‌‌‌اند، به شغل خود بسیار بیشتر از مساله استعمار اهمیت می‌دهند.کاهش «شکاف آفریقا» نیازمند نگرش‌‌‌های اجتماعی جدید نسبت به کسب‌وکار است؛ مشابه نگرش‌‌‌هایی که باعث رشد اقتصادی در چین و هند شد. آفریقایی‌‌‌ها به‌‌‌جای تقدیس مشاغل دولتی یا شرکت‌های کوچک، می‌‌‌توانند با سرمایه‌گذاران ریسک‌‌‌پذیر بیشتری تعامل کنند. این کشورها به زیرساخت‌‌‌های بسیار بیشتر، از بنادر گرفته تا نیروگاه، رقابت بیشتر در چرخه آزاد و مدارس بسیار بهتر نیاز دارند. یکی دیگر از وظایف ضروری، ادغام بازارهای آفریقایی است تا بنگاه‌‌‌ها بتوانند به ‌‌‌صرفه مقیاس بزرگ‌تر دست یابند و به‌‌‌اندازه کافی بزرگ باشند تا برای جذب سرمایه‌گذاران جهانی آماده باشند. این به معنای پیشبرد برنامه‌‌‌ها برای توسعه سفر بدون روادید، ادغام بازارهای سرمایه، اتصال شبکه‌‌‌های داده و در نهایت تحقق رویای منطقه تجارت آزاد پان‌‌‌آفریقایی است.عواقب ادامه وضع موجود به روال مرسوم، وخیم خواهد بود. اگر «شکاف آفریقا» بزرگ‌تر شود، آفریقایی‌‌‌ها تقریبا همه اقشار بسیار فقیر جهان، از جمله آسیب‌‌‌پذیرترین افراد در برابر تغییرات اقلیمی را تشکیل خواهند داد. این یک فاجعه اخلاقی خواهد بود. همچنین از طریق جریان‌‌‌های مهاجرت و نوسانات سیاسی، ثبات سایر نقاط جهان را نیز تهدید می‌کند.اما دلیلی برای فاجعه‌‌‌سازی یا قطع امید وجود ندارد. اگر قاره‌‌‌های دیگر می‌‌‌توانند شکوفا شوند، آفریقا نیز می‌‌‌تواند.