تاجر قاعده‌‏شکن

چه آن را یک همسویی مجدد بنامید یا نه، سیاست آمریکا از زمانی که ترامپ نامزدی حزبش را به‌دست آورد، یکسان نبوده است. پیش‌تر این دو حزب بر سر حوزه‌هایی با اجماع قبلی با هم درگیر می‌شدند، حتی در شرایطی هم به تنش‌زدایی بر سر موضوعاتی می‌رسیدند که انتخابات دو قطبی۲۰۰۴ و ۲۰۱۲، این ادعا را تعریف می‌کند. این می‌تواند برای هر کسی که قبل از دوران ترامپ به بلوغ رسیده است، گیج‌کننده باشد. حتی می‌تواند احساس کند که سیاست آمریکا وارونه شده است. تا قبل از ترامپ، چیزهای زیادی درباره سیاست آمریکا وجود داشت که می‌توانستید آنها را بدیهی بدانید. معنایشان برای دو طرف روشن به نظر می‌رسید. جمهوری‌خواهان نماینده محافظه‌کاری مالی، طرفدار دولت‌های کوچک، راست مذهبی و شاهین‌های سیاست خارجی ریگان بودند.

دموکرات‌ها نماینده طبقه کارگر، تغییر و علل فعالان لیبرال بودند. هر چهار سال، دو طرف عمدتا دعواهای یکسانی را بر سر مسائل یکسانی با هم داشتند. آنها بحث‌های مربوط به جنگ و دیپلماسی را تکرار می‌کردند. همچنین اختلافات آنها در زمینه هزینه‌های استحقاقی و کاهش مالیات؛ ارزش‌های خانوادگی و جنبش‌های اجتماعی دهه۱۹۶۰ مشخص بود. دوقطبی‌ها هم مشخص بود، تجارت و تجارت آزاد در برابر نیروی کار و حمایت از مشاغل. اینها منجر به شکاف‌های جمعیتی قابل پیش‌بینی و روندهای انتخاباتی مکرر و بلندمدت می‌شد. وقتی ترامپ از پله برقی سیاست پایین آمد، همه چیز تغییر کرد. در برخی مسائل، حتی ممکن است به نظر برسد که طرفین جای خود را عوض کرده‌اند. امروز، ترامپ از طبقه کارگر دفاع می‌کند، نخبگان را مورد انتقاد قرار می‌دهد، برای محافظت از مشاغل آمریکایی تلاش می‌کند و از سیاست خارجی سنتی ایالات متحده انتقاد می‌کند؛ درحالی‌که دموکرات‌ها از تشکیلات، هنجارها و اجماع قدیمی سیاست خارجی دفاع می‌کنند.

زمینه‌های طولانی اجماع دو حزبی ناگهان به‌شدت مورد مناقشه قرار گرفته است. مهاجرت، تجارت آزاد، اتحادهای پس از جنگ آمریکا و حتی حمایت آمریکا از دموکراسی در داخل و خارج، همگی به جای مناطق توافق، به درگیری‌های تعیین‌کننده بین دو طرف در دوران ترامپ تبدیل شده‌اند. با این حال، در عین حال، به نظر می‌رسد دو حزب درباره تلخ‌ترین دعواهای دوران بوش و اوباما، مانند جنگ در عراق، تامین اجتماعی و ازدواج همجنس‌گرایان، به یک آتش‌بس دست یافته‌اند. بسیاری از تشکیلات قدیمی حزب جمهوری‌خواه -مانند چنی‌ها، رامنی‌ها و پل رایان - اکنون بدون خانه هستند (یعنی گویی دیگر عضو حزب نیستند). در همان زمان، بسیاری از حامیان سابق اوباما، از رابرت اف‌کندی جونیور گرفته تا ایلان ماسک، ناگهان خود را در نزدیکی مرکز دنیای ترامپ می‌بینند.

این درگیری حزبی جدید منجر به ائتلاف‌های انتخاباتی بسیار متفاوت شده است.در سال۲۰۱۶، ترامپ در میان رای‌دهندگان سفیدپوست بدون مدرک دانشگاهی، از جمله در ایالت‌های شمالی، جایی که جمهوری‌خواهان نتوانسته بودند پیشرفت‌هایی را حفظ کنند، به دستاوردهای بزرگی دست یافت. از آن زمان، او حتی در میان رای‌دهندگان جوان، سیاه‌پوست، اسپانیایی‌تبار و آسیایی به دستاوردهای بزرگ‌تری دست یافته است و این کار را با نمایندگی هر چیزی که دموکرات‌ها فکر می‌کردند، این گروه‌ها مخالف آن بودند، انجام داد. پس از سه انتخابات ترامپ، شکاف حزبی بین رای‌دهندگان سفید و غیرسفیدپوست اکنون کمتر از هر زمان دیگری از زمان تصویب قانون حقوق مدنی در سال۱۹۶۴ است.

شکاف نسلی حزبی دو سوم کاهش یافته است. شاید جالب‌ترین نکته این باشد که شکاف طبقاتی قدیمی بین غنی و فقیر و سرمایه و نیروی کار ظاهرا از بین رفته است. خروجی نظرسنجی‌های نشان می‌دهد که ترامپ رای‌دهندگانی را از دست می‌دهد که سالانه بیش از ۱۰۰هزار دلار درآمد دارند؛ درحالی‌که در میان رای‌دهندگانی که درآمد کمتری دارند، از جمله آنهایی که کمتر از ۵۰هزار دلار درآمد دارند، پیروز می‌شود. جمهوری‌خواهان ظاهرا پذیرای کار و هزینه‌های زیرساختی هستند؛ درحالی‌که دموکرات‌ها برای رفع مقررات و راه‌حل‌های جانبی برای مشکلاتی مانند مسکن و انرژی آماده‌تر به نظر می‌رسند. به جای تضاد طبقاتی قدیمی، یک شکاف آموزشی جدید وجود دارد. قبل از ترامپ، مردم با مدرک یا بدون مدرک تقریبا به همین روش رای می‌دادند. اکنون، شکاف بین رای‌دهندگان با یا بدون مدرک به اندازه شکاف درآمدی در سال۲۰۱۲ است. در برخی موارد، تغییرات انتخاباتی دوران ترامپ را می‌توان به‌عنوان تسریع روندهای بلندمدت تفسیر کرد. در موارد دیگر، آنها تحولات جدیدی هستند. در هر صورت، این روندها سیاست آمریکا را به مکان بسیار متفاوتی آورده است.