نگاه دیگران-بخش پایانی
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
آیا بهتر بود به روش کمتر کیسینجری تلاش کنیم و عواقب شکست را محدود کنیم؟ زمانی که من مشاور پرزیدنت کلینتون بودم، فکر میکردم بهتر است برای چیزی بیشتر تلاش کنم؛ اما در پایان این ماجرا، من متوجه نکته کیسینجر شدم. عدم موفقیت در پیگیری صلح در زمانی که فرصت پیش آمد –همانطور که کیسینجر قبل از جنگ یوم کیپور انجام داد- و درباره اردن پس از جنگ، پیامدهای وحشتناک و ناخواسته خود را داشت. اما پیگیری صلح با اشتیاق بیش از حد و شک و بدبینی بسیار کم کیسینجری نیز نتایج وحشتناکی داشته است. این جنبه غمانگیز صلح خاورمیانه است، چنانکه کیسینجر اولین کسی است که به آن اشاره میکند. ما هرگز نمیدانیم اگر روش محتاطانهتر کیسینجر دنبال میشد چه اتفاقی میافتاد.
معضلی در بطن دیپلماسی صلحآمیز خاورمیانه در اینجا نهفته است. همانطور که کیسینجر فهمید، حفظ نظم مستلزم یک فرآیند صلح معتبر است؛ اما مقیاس جاهطلبی دیپلمات میتواند این نظم را بیثبات کند. همانطور که او در صفحه اول کتاب «جهان بازسازیشده» اشاره کرده بود، «آن دورانی که در گذشته صلحآمیزترین دوران به نظر میرسد کمتر در جستوجوی صلح بودند.» غور کیسینجر در تاریخ آمیخته با تجربه خودش، او را به ترس از «پا از صلح فراتر گذاشتن» سوق داد. به همین دلیل بود که به تدریجیگرایی متعهد بود. اگر او مرتکب اشتباهی میشد، بهجای جاهطلبی، از روی احتیاط اشتباه میکرد.
همانطور که دیدیم، این باعث شد که او فرصتها را از دست بدهد، اما درعینحال او را قادر ساخت تا نظم خاورمیانهای را شکل دهد که منجر به اجتناب از جنگهای بزرگ و امکان پذیری صلح شد. با آزمودن مکرر جایگزین توافق صلح پایان درگیری میان اسرائیل و فلسطین و شکست خوردن آن، زمان آن فرا رسیده است که سیاستگذاران آمریکایی به رویکرد گامبهگام کیسینجر بهعنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای ایجاد یک نظم جدید خاورمیانهای تحت حمایت آمریکا بازگردند. این به آن معنا نیست که باید از تمام مکرهای کیسینجر تقلید کرد. همانطور که این روایت نشان میدهد، تلاش او برای ترویج نظمی به سبک اروپایی و سلسلهمراتبی برای خاورمیانه دارای کاستیهای خاص خود بود که در درجه اول در دستکم گرفتن توانایی بازیگران منطقهای کوچکتر برای برهم زدن اراده ابرقدرتها بود و ترجیح او برای نظم و شک و تردید درباره صلح به این معنی بود که او فرصت ایجاد شرایطی را که ممکن بود به تضمین دستاورد نهایی آن در رابطه با فلسطینیان کمک کند، از دست داد.
مانورهای روزانه او در خاورمیانه گاهی شبیه بداههگویی بود تا اجرای یک طرح استراتژیک بزرگ. آنها اساسا به اشتباهات عمدهای منجر شدند؛ زیرا همانطور که کیسینجر اغلب اشاره میکرد، آنها بر اساس قضاوتهایی بود که او نمیتوانست درستی آنها را ثابت کند؛ همانطور که کیسینجر اولین کسی بود که اعتراف کرد، بخش قابلتوجهی از موفقیت او بهدلیل سیاستمداری طرفدارانش، بهویژه انور سادات بود، نه فقط درخشش خودش.
با وجوداین، هنر دیپلماسیاش در خاورمیانه در درک و دستیابی او به نظم منطقهای به رهبری آمریکا بود که در آن پیگیری صلح یک مکانیسم اساسی بود. همانطور که کیسینجر یکبار مشاهده کرد، «دولتمرد...بر اساس اینکه چقدر عاقلانه تغییر اجتنابناپذیر را مدیریت کرده و مهمتر از همه، بر اساس اینکه چقدر صلح را حفظ کرده است، توسط تاریخ قضاوت خواهد شد.» در پایان، وقتی نوبت به مدیریت احساسات خشن خاورمیانهای و حفظ صلح میرسد، قضاوت تاریخ باید بیتردید این باشد که هنری کیسینجر بهخوبی عمل کرد. دولتمردان آینده نیز با آموختن از تجربیات او در پیگیری صلح خاورمیانه بهخوبی عمل خواهند کرد.