نگاه دیگران-بخش دویست و سی و نهم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
این امر لزوما منجر به بررسی کابینه میشود. رابین تصریح کرد که این کار را تنها در صورتی انجام خواهد داد که چیزی از سادات ببیند که ارزش توافق را داشتهباشد. مهم نیست که کیسینجر چندبار در را به روی عدمخصومت بست، اسرائیلیها به تلاش برای بازکردن دوباره آن ادامه میدهند، سپس رابین فاش کرد که با وجود هشدارهای شدید کیسینجر، اکنون از وضعیت خود کاملا راضی است.او توضیح داد که از طریق اظهارات عمومی خود موفق شدهاست برای همه روشن کند که موضوع تمایل اسرائیل به واگذاری سرزمین نیست؛ بلکه بیشتر در مورد تمایل اعراب برای حرکت به سمت صلح بود.کیسینجر سعی کرد با خاطرنشانکردن اینکه سطح آسایش وی زودگذر است، خونسردی رابین را به چالش بکشد. در عرض چند ماه پس از فروپاشی، فشارها بر اسرائیل دوباره افزایش مییابد. در این میان، روند گامبهگام بیاعتبار میشود و توانایی آمریکا برای حمایت از اسرائیل از بین میرود.
کیسینجر هشدار داد: «حتا اگر موقعیت تاکتیکی خوبی برای شکست بهدست آورده باشید»، منطق استراتژیک همچنان توافق را بسیار مطلوب میکند. رابین بدونتردید به این موضوع اشاره میکرد که میتواند از این مذاکرات کنارهگیری کند و حداقل در داخل قویتر ظاهر شود. کیسینجر نتوانست؛ اما در آن لحظه، کیسینجر ترجیح داد نیمه پر لیوان را نگاه کند. او به فورد گزارش داد که احساس میکند با رابین یک شراکت مذاکراتی ایجادکرده است و فکر میکرد که حتا پرز هم در حال آمدن است. کیسینجر نوشت: رابین وضعیت حساس داخلی خود را بهگونهای مدیریت میکرد که «وقتی او به اسرائیل توصیه میکند از گذرگاهها و میدانهای نفتی عقبنشینی کند»، [یعنی] آنقدر از سادات گرفتهاست که آن را برای تصویب از کابینه و کنست بگذراند. کیسینجر قصد داشت شرط رابین را برای آن امتیازات نادیده بگیرد؛ رابین بارها به کیسینجر گفته بود که توصیه نمیکند گذرگاهها و میدانهای نفتی را به تصویب کابینه برساند، مگر اینکه سادات با عدمخصومت موافقت کند.
چهارشنبه، ۱۲ مارس ۱۹۷۵، اسوان
کیسینجر متوجه شد که سادات آماده شروع بهکار است. او فهمی را وارد جلسه کرد و سپس الجمسی را نیز آورد.کیسینجر گزارش داد که وقتی رابین با پاسخهای سادات به «درخواستهای غیرالزامآور» اسرائیل به بیتالمقدس بازگشت، رابین آماده بود تا مسائل - از جمله پیشنیازهای جغرافیایی- را به کابینه ببرد. کیسینجر توضیح داد که رابین برای جلبنظر کابینه به حداکثر عمل متقابل از سوی سادات نیاز دارد. او سپس ایده «عدمتوسل به استفاده از زور» را بهجای «عدمخصومت» مطرح کرد. سادات در تمام طول این مدت پذیرای آن بودهاست.
او در مقابل دستیارانش پیشنهادی را که پیشتر به کیسینجر در خفا داده بود، تکرار کرد: او فقط خط نظامی مصر را به سمت خط کنونی اسرائیل در نزدیکیهای غرب گذرگاهها پیش میبرد.در کمال تعجب کیسینجر، سادات اظهار کرد که مواضع اسرائیل «بسیار ملایم» است. او پذیرفت که تا زمانیکه روند صلح ادامه داشتهباشد، ماموریت «نیروی ویژه سازمان ملل» (UNEF) میتواند سالانه تمدید شود. تا اینجا همهچیز خوب بود، بهجز اینکه کیسینجر با این فرض غلط پیشمیرفت که میتواند رابین را متقاعد کند که گذرگاهها را با تعهد مصر به «عدمتوسل به استفاده از زور» مبادله کند، درحالیکه رابین تصریح کردهبود که بهدنبال یک «گام» مصری بهسوی صلح است.
سادات و کیسینجر برای گفتوگوی خصوصی قبل از شام به اتاق کار سادات هدایت شدند. در آنجا کیسینجر نامه شخصی رابین را به او داد. رابین در آن نامه ابراز امیدواری کردهبود که «مشیت ما را از گرداب جنگ و دشمنی نجات دهد.» او گفت که تمام تلاش خود را میکند تا خود را بهجای سادات بگذارد. رابین نوشت: «من بهنوبه خود مصمم هستم که تمام تلاش خود را برای ایجاد صلح بین خودمان انجام دهم»؛ اما او باید میتوانست مردمش را متقاعد کند که با کنار گذاشتن مواضع استراتژیک، «ما خود را در معرض سختیهای فزاینده قرار نخواهیم داد.» رابین نوشت؛ که این تنها در صورتی امکانپذیر خواهد بود «که بهوضوح نشانداده شود که عمل عقبنشینی نشاندهنده آغاز واقعی پیشرفت بهسوی صلح با اعمال و سخنانی است که نیت صلح را نشان میدهد.»
کیسینجر همان شب به فورد گزارش داد که سادات به گریه افتاده است. روز بعد، سادات بهطور خصوصی به کیسینجر پاسخی شفاهی برای رابین دیکته کرد که در آن سادات چهار تضمین شخصی به رابین داد: «قدرت دیگر هرگز در روابط دو ملت ما نقشی نخواهد داشت؛ تصمیم من این است که خروج نهایی از خطوط موردتوافق را تنها از طریق مسالمتآمیز انجام دهم؛ اگر کنفرانس ژنو پس از امضای این توافق تشکیل شود، من به این توافق دست نخواهم زد یا چیزی را بین خودمان در ژنو تغییر نخواهم داد؛ و هر مشکلی که باشد، من از زور استفاده نخواهم کرد.» کیسینجر در خاطرات خود مینویسد: که بهنظر میرسید اسرائیلیها تحتتاثیر پاسخ سادات قرار نگرفتند. بهطرز عجیبی، رابین در خاطراتش به یاد میآورد که کیسینجر گزارش داد که سادات از نامه او بسیار متاثر شدهاست، اما «با اینوجود، من هرگز پاسخی دریافت نکردم.»
دینیتز در خاطرات خود از کیسینجر به دلیل ارتکاب «یک اشتباه اساسی» در عدماصرار به سادات برای پاسخ کتبی انتقاد میکند که به همین دلیل است که رابین ادعا میکند که هرگز پاسخی دریافت نکردهاست.کیسینجر آنچه را که در آن زمان اتفاق افتاد بهیاد نمیآورد، اما با دینیتز موافق است که پاسخ شفاهی سادات هیچ تاثیری بر تیم مذاکرهکننده اسرائیل نداشت. کیسینجر باید میتوانست این کانال خصوصی را بهعنوان ابزاری برای تقویت و تسهیل دیپلماسی خود توسعه دهد، همانطور که پیشتر با سادات و مایر موفق به انجام این کار شدهبود. تشویق به گفتوگو در مورد صلح که ممکن بود سادات را با روحیه سخاوتش بیشتر بهسوی صلح سوق دهد و رابین با اصرار بر گامهای متقابل برای تعدیل خواستههای خود، فراتر از مهارتهای دیپلماتیک قابلتوجه کیسینجر نبود.
کیسینجر که گرفتار روند فروپاشی اوضاع در هندوچین و حمله به خودش در داخل بود، بهنظر میرسید که دلش با مذاکرات نیست؛ اما یک مشکل مفهومی هم وجود داشت. از نظر کیسینجر، صلح بهمعنای نبود جنگ بود، بنابراین پیشنهاد سادات مبنیبر «عدمتوسل بهزور» امتیازی معنادار بود. برای رابین نبود جنگ در مقایسه با تعهد سیاسی برای پایاندادن به وضعیت جنگ و برقراری صلح، ارزش کمی داشت.