نگاه دیگران-بخش صدونودوسوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
اولین واکنش شهابی این بود که از او خواهش کرد که آن را به اسد نشان ندهد: «این جدایی نیست؛ این تسلیم کردن حاکمیت است!» کیسینجر به او اطمینان داد که این فقط نقطه شروع است؛ کیسینجر فشار زیادی بر اسرائیلیها وارد کرد تا به نقطه پایانی فراتر از خط ۶اکتبر دست یابند. شهابی پذیرفت که «میتوان به توافقی در این مسیر دست یافت.» این واکنشی بود که کیسینجر انتظار داشت و آن چیزی را ثابت کرد که او درباره آن شک داشت: اسد به جدایی نیاز داشت. او اکنون به شهابی توضیح داد: «آنچه باید انجام شود، زمانی که من به خاورمیانه آمدم، بهپیش بردن این خط و توافق بر سر وضعیت نیروها است.»
او کاری کرد که آسان به نظر برسد؛ اما زمانی که شهابی نقشه خود را باز کرد، مشخص شد که از بین بردن شکاف بین خط موردعلاقه اسرائیل و خط سوریه کار سادهای نیست. خط شهابی فقط کمی متفاوت از خطی بود که اسد در دمشق به او نشان داده بود؛ تنها تعدیل به نفعِ سوریه برای احاطه کردن دو روستای بزرگ بود که توسط خط اسد تقسیم شده بودند. خط نیروهای سوری حداقل پنج کیلومتری غرب قنیطره بود؛ خط پیشنهادی نیروهای اسرائیلی پنج کیلومترِ دیگر فراتر از آن بود.
شهابی اصل ماندن اسرائیل در جولان را «بهصورت موقت» مجاز دانست. در آن زمان سوریها نمیدانستند که «موقت» به معنای بیش از چهلوپنج سال خواهد بود. نقشه او همچنین امکان ایجاد یک منطقه حائل به عرض ۳ تا ۶کیلومتر را بین نیروهای اسرائیلی و سوریه فراهم میکرد که در آن غیرنظامیان زیر نظارت دولت غیرنظامی سوریه برمیگشتند و ناظران بینالمللی میتوانستند آزادانه حرکت کنند. دایان ایده مشابهی را مطرح کرده بود. از نظر مفهومی، دو طرف کاملا نزدیک بودند؛ اما از نظر سرزمینی حداقل ۱۲کیلومتر از هم فاصله داشتند. از بین بردن این شکاف چالش بزرگی خواهد بود. کیسینجر اکنون برای ناهار در سفارت شوروی با گرومیکو (که از قضا در شهر بود) کمی دیر کرد. او شهابی را با پیامی اطمینانبخش برای اسد فرستاد که چنین دیدارهایی با همتای شوروی او صرفا نمادین است. او وعده داد: «ما مستقیما با رئیسجمهور اسد مذاکره خواهیم کرد، نه از طریق کشور دیگری.»
بهمحض اینکه شهابی شهر را ترک کرد، کیسینجر مجبور شد با پیامدهای حمله «کریات شمونا» مقابله کند. لبنان حملات تلافیجویانه اسرائیل به روستاهای جنوبی خود را به شورای امنیت ارجاع داده بود؛ جایی که قطعنامهای در محکومیت اسرائیل توسط متحدان آمریکا تهیه شد. در آن قطعنامه اشارهای خاص به حمله به «کریات شمونا» بهعنوان توجیهی برای انتقامگیری اسرائیل وجود داشت. بهطور غیرقابل توضیحی، پیشنویسی که وزارت امور خارجه به نمایندگی ایالاتمتحده در سازمان ملل ارسال کرد، محکومیت را حفظ اما توجیه را حذف کرد. در آخرین لحظه، شاید با درک ماهیت نامتعادل قطعنامه، نماینده ایالاتمتحده تلاش کرد تا عبارت «تروریستهای فلسطینی» را سانسور کند. زمانی که این تلاش با شکست مواجه شد، بهجای رأی ممتنع یا وتوی قطعنامه، که بهطور معمول چنین میشود، ایالاتمتحده به آن رای داد.
این یک گام اشتباهِ غیرمعمول از سوی کیسینجر بود که از نظر افکار عمومی اسرائیل- در زمان ناامنی عمیق و استرس شدید - برای او گران تمام شد. او همیشه خود را بهعنوان ناجی آنها [یهودیان] از دنیای متخاصم- در صورت پیروی از برنامهی بازیِ خود- جا میزد. او [کیسینجر] به اسد گفته بود که باید افکار عمومی اسرائیل را برای امتیاز دادن درباره جولان آماده کند. در عوض، او اکنون توانسته بود درباره قابلیت اطمینان خود تردیدهایی را در ذهن آنها ایجاد کند. دو هفته بعد، درحالیکه بین تل آویو و دمشق در حال رفتوآمد بود، حزب اپوزیسیون لیکود تظاهرات چهارهزارنفری را علیه او [کیسینجر] ترتیب داد و تلاشهای وی برای تحتفشار قرار دادن اسرائیل برای عقبنشینی از جولان را محکوم کرد. روزهای استقبال جمعیت از او در فرودگاه بنگوریون به پایان رسیده بود.
چیزی مشابه درباره «جان کری» زمانی رخ داد که بهعنوان وزیر امور خارجه اوباما در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال۲۰۱۴ سخنرانی بدون متنی ایراد کرد و در آن به اسرائیل هشدار داد که در صورت عدم برقراری صلح با فلسطینیها در خطر تبدیلشدن به یک «دولت آپارتاید» قرار دارد. رسانههای اسرائیلی اظهارات وی را تهدید خواندند. این بیانیه ضعیف باعث شد تا سیاستمداری که در طول ۲۸سال حضور در مجلس سنا به داشتن سابقه رأی عالی درباره اسرائیل افتخار میکرد، در نظر بسیاری از اسرائیلیها به یک ضدقهرمان تبدیل شود.
یک معضل اساسی دیپلماسی آمریکا در قبال اسرائیل در اینجا نهفته است: مشت آهنین بسیار سنگین میتواند واکنشی را در افکار عمومی ایجاد کند که گرفتن امتیازات را دشوارتر میکند؛ اما رویکرد بیشازحد مسامحهآمیز باعث میشود رهبران اسرائیل خیلی راحت از خواستههای خود برای سازش منحرف شوند. راهحل این معضل به بهترین وجه توسط ساموئل لوئیس، سفیر ایالاتمتحده در اسرائیل در دولتهای کارتر و ریگان، بیان شد. او آن را تکنیک «بازویی دور اسرائیل» نامید که در آن رئیسجمهور یا وزیر امور خارجه ایالاتمتحده باید یک بازوی اطمینانبخش را دور شانههای نخستوزیر اسرائیل قرار داده و سپس او را به سمتی که ایالاتمتحده ترجیح میدهد به جلو سوق دهند.
درباره کیسینجر، او میدانست که یک اشتباه تاکتیکی مرتکبشده که برخاسته از تمایل او به «انباشت سرمایه در جهان عرب» قبل از سفرش بود. «عقلانیت قطعا در این مناسبت از ما جدا شد» روشی است که او در خاطراتش آن را بهطور صلحجویانهای مطرح کرده است. او بهقدری نگران نحوه دریافت [استقبال از] گزارش شهابی در دمشق در آن لحظه و لزوم اطمینان از تشویق عربستان و الجزایر برای تعدیل خواستههای اسد بود که نگرانیهای اسرائیل را در نظر نگرفت.