شی از مسیر ۵/ ۱خاورمیانه را دگرگون میکند
کودتای دیپلماتیک چین در منطقه
تصویر آرایش این قشونکشیهای دیپلماتیک، یک ایده وسوسهانگیز را تقویت میکند و آن این است که چین در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ و مرجع در خاورمیانه است. جالب توجه است که کارشناسان چینی از موقعیت قبلی مبنی بر عدم مداخله در منطقههای دور عقبنشینی کردهاند و الان میگویند که باید با همه طرفین در ارتباط بود و به حمایت از نقش بزرگتر چین در مسائل، نه تنها ژئوکنومیک، بلکه ژئوپولیتیک هم اذعان دارند. قبل از سال۲۰۱۹، طی سالها دیپلماسی غیررسمی موسوم به «تِرک۵/ ۱» با موسسه روابط بینالملل معاصر چین (CICIR)، اتاق فکر پیشروی چین موسوم به «هینا» که زیر نظر وزارت امنیت دولتی چین فعالیت میکند، میتواند جملات تهدیدکنندهای مانند «هرکس میخواهد وارد جاده دمشق شود، ابتدا باید با ما روبهرو شود»، در خصوص جنگ داخلی سوریه ابراز کند یا به غرب این پیام را بفرستد که «خودت خراب کردی، خودت هم باید درستش کنی!»
روابط اسرائیل با چین مبتنی بر انرژی نیست، بلکه بر فناوری تمرکز دارد و این رابطه بر یک «شراکت خاموش» تاکید میکند. وقتی کارگران چینی مهاجر مورد اصابت موشکهای شلیکشده از غزه قرار گرفتند، درحالیکه پکن معمولا بر امنیت شهروندان خود در خارج از کشور تاکید میکند، در اینجا ساکت ماند. چین اخیرا هم معاملات بیشماری در حوزههای زیرساختهای انرژی و حمل با عراق داشته است؛ اما شرکتهای چینی به محض اتمام کار، از آنجا بیرون آمدند. با این حال «نیو شینچون» یکی از کارشناسان معروف موسسه روابط بینالملل چین اکنون ادعا میکند که چین دارای «ارزشها و علایق مشترک با جهان عرب است» و ورود به عصر جدیدی کلید خورده که تاکنون دیده نشده است.
از نظر تاریخی، دو استثنا از این نگرش اصلی پکن وجود داشته است: اول، چین حمایت از جنبشهای آزادسازی ملی را با دولت موقت جمهوری الجزایر در سال۱۹۵۵ آغاز کرد و تا امروز نیز از حمایت خود را از جنبش فتح که از سال۱۹۸۸ به رسمیت شناخته شده، ادامه داده است و هماینک نیز حامی سازمان آزادسازی فلسطین یا کشورهای عضو جنبش عدم تعهد است. استثنا دیگر و مهمتر از همه، فروش اسلحه چین بوده است. این همه بدون تبعیض صورت گرفته است: آنها شامل موشکهای بالستیک با برد میانی به عربستان در اوایل دهه۱۹۸۰ و فروش سلاحهای بزرگ به ایران از دوران جنگ ایران و عراق، از جمله موشکهای ضد کشتی «سیلکوُرم» که یک نسخه ایرانی آن در سال۲۰۰۶ یک ناوچه اسرائیلی را هدف قرار داد.
با این حال، چین یاد گرفت که خطوط قرمز را رعایت کند؛ بهعنوان مثال عدم انتقال موشکهای بالستیک به سوریه و ممانعت از فروش برخی اقلام به ایران، از جمله برای هواپیماهای بدون سرنشین. چین با شرکای قابل پیشبینیتر، مانند عربستان سعودی، گام هایی فراتر از این برمیدارد، مانند راهاندازی امکانات تولید هواپیماهای بدون سرنشین و انتقال فناوری موشکی. دو عنصر از این دوران هنوز باقی مانده است. یکی از آنها بازی «چه کسی مقصر است»: ایالات متحده و بخش بزرگتری از غرب معمولا بدون تعریف باقی ماندهاند و تقریبا مسوول هر مشکل در خاورمیانه است. ادعای دوم اینکه چین بیطرف است و در نتیجه یک شریک منصف است. امروز، این مبنایی برای چین است که خود را ملزم به ارائه برنامههایی مبهم برای صلح میکند، آن هم برای مشکلاتی که تبدیل به بحران شده است.
برای چین فعلی، تبدیل شدن به یک ابر قدرت برای پیشبرد آینده، هدف قرار گرفته و قرار است که روی موجی از صلح و آشتی سوار شود. این در حالی است که سابقه کارگزاری چین در حوزه برقراری صلح پایینتر از انتظار است و پیشنهادهای این کشور خالی از جانبداری نیست. میانجیگری بین عربستان سعودی و ایران را در نظر بگیرید که دو رقیب خاورمیانه توافقنامهای را برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در پکن در مارس۲۰۲۳ امضا کردند. مذاکرات بین ایران و عربستان سعودی مدتها در بغداد در جریان بود، هرچند که با تغییر دولت در عراق قطع شد.پکن در این جریان از دلایل منفی دو کشور به دور بود: ایران هرگز نیت خیر آمریکا را قبول ندارد و او را شیطان بزرگ می داند و اروپا متحد ضعیفتر آمریکا نیز جایگاه قابل اعتمادی ندارد. شاهزاده عربستان سعودی هم بهدلیل مشکلات حقوق بشری و موضوع قتل جمال خاشقجی، فاصله خود را با آمریکا افزایش داده است.
ایران مدت طولانی بود که با روسیه، حامی خودش، براساس علاقه مشترک در حوزه قیمت نفت، ارتباط قابل توجهی داشته است. این توافق اکنون متزلزل شده است؛ درحالیکه همزمان چین تبدیل به اولین گیرنده نفت روسیه شده است. پس از میزبانی موفقیتآمیز چین درخصوص ایران و عربستان، فرستاده ویژه این کشور در خاورمیانه- پستی که از سال۲۰۰۲ ایجاد شده اما تاکنون نتیجه خاصی نداشته است- به سرزمینهای اشغالی فرستاده شد تا یک برنامه صلح بین اسرائیل و فلسطین ارائه دهد. برنامه فعلی ارائهشده از سوی چین، تقریبا شبیه آن چیزی بوده که پکن درباره دیگر مسائل و بحرانها پیشنهاد داده است. این کشور ادعا میکند برنامه آنها به ترویج «آشتی درون فلسطین» بین حماس و فتح کمک میکند و در نهایت به برنامه صلح میانجامد. از نظر محتوا، برنامه چین برای صلح در خاورمیانه شبیه پیشنهاد ۱۲بندی این کشور در «بحران اوکراین» است که چندان مورد توجه قرار نگرفت.
با این حال چین میتواند با شادی حمایت فلسطینیها و لیگ عرب را در همه موضوعات اصلیاش از جمله بحران سینکیانگ بهدست آورد؛ درحالیکه چین بهدلیل رفتارش با مسلمانان این کشور مورد انتقاد است. قدرت واقعی چین در جای دیگر نهفته است. چین از نظر تجارت و فناوری برای همه طرفها بسیار جذاب است. امروز، نادیده گرفتن چین غیرممکن است. چین یک شریک غیرقابل اجتناب با توانایی ارائه پاداش یا مجازات برای همه طرفها است.بنابر گزارشها، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل قصد دارد سفر به پکن را آغاز کند؛ زیرا اسرائیل مجبور است بهطور دائم برای تامین منافع امنیتی خود در روابط تجاری بین ایالات متحده با چین تعادل برقرار کند. تمرکز عمومی چین بر توسعه نسبت به آمریکا متفاوت است و از آن بهعنوان کلیدی برای حل بحران یا ارائه کمکهای اساسی استفاده نمیکند؛ حتی در فلسطین، کمکهای ایالات متحده ۵۰۰برابر بیشتر از چین است.
در مقابل، چین با موفقیت، کسری نفت و وابستگی تجاری خود را در خاورمیانه تبدیل به یک محرک قابل توجه برای نفوذش در منطقه کرده و اکنون حضور چین با سرمایهگذاریهای کشورهای خود منطقه افزایش یافته است. چین اینگونه تاکتیک خود را از آمریکا جدا کرده است. این مانند الگوی کمربند و جادهای نیست که پیشتر در عراق مورد استفاده قرار گرفت. در این الگو وامهای چینی، پروژههای ساخت چینی را تامین میکند. عمده سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی چین به اروپا سرازیر میشود و شرکتهای چینی از بهره پایین و بازار یورو استفاده میکنند. امروز، چین، بزرگترین دارنده ذخایر ارزهای خارجی در جهان، در حال افزایش خرید انرژی عظیم مورد نیاز خود از عربستان سعودی است تا در مقابل ریاض پروژههای بزرگ خود از زیرساختها گرفته تا سلاحهای دیجیتال و تسلیحات را پیش ببرد و تمام این صنایع، وابستگی پادشاهی را به چین در عصر پسا نفت هم تضمین میکند. این در حال حاضر شروعکننده تعادل اقتصادی بین دو کشور است. چنین رویکرد مشابهی نیز بین چین با کشورهای حاشیه خلیجفارس جاری و ساری است. «کایشین» مجله مرجع اقتصادی چین، خاطرنشان میکند که سرمایهگذاران خاورمیانه با شرکتهای چینی برای پیشبرد پروژههای محلی همکاری میکنند.
در تحولات ژئوپلیتیک مربوط به این کشش اقتصادی، کشورهای منطقه، از جمله ترکیه عضو ناتو، پرز فرش امنیتی خود را همجهت با سازمان همکاری شانگهای (SCO) قرار دادهاند که یک گروه به رهبری چین است و عمدتا بر همکاریهای امنیتی، به ویژه بر ضد تروریسم متمرکز است. در همین حال، امارات متحده عربی در ماه مه۲۰۲۳ از اتحاد امنیتی دریایی خاورمیانه به رهبری ایالات متحده عقبنشینی کرد. این در ارتباط نزدیک با گفته ایران مبنی بر تشکیل «اتحاد دریایی» با شورای همکاری خلیج فارس (GCC) است. در ماه ژوئن، فرمانده نیروی دریایی ایران گفت که ائتلاف سهجانبه نیروی دریایی ایران، روسیه و چین که تمرینات سالانه برگزار میکند، در حال توسعه است. منطقه خلیجفارس در حال پیدا کردن الگویی جدید است و آن اینکه وابستگی واقعی خود به نیروهای آمریکایی را با حرکات دیپلماتیک ترکیب کردهاند تا به کاهش خطرات بینجامد.
در این زمینه، چین اهرم قابل توجهی دارد. در تحول جدید، به لطف تحریمهای غربی درباره انرژی روسیه، پکن خرید طبیعی نفت و گاز مایع خود را از روسیه با قیمتهای پایینتر افزایش داده است. روسیه در اوایل سال۲۰۲۳ بهترین و مهمترین تامینکننده نفت چین شد. بنابراین این امر در عین حال که تاثیر قابل توجهی بر خاورمیانه میگذارد، چین میتواند خطرات تامین انرژی خود را با منابع روسیه کاهش دهد. حتی اگر در وضعیت خودکفایی انرژی مانند ایالات متحده نباشد، بهعنوان مثال چین گزینههای بیشتری نسبت به اروپا یا ژاپن دارد. به خوبی مشخص است که چیز ناخوشایندی در حال وقوع است. درحالیکه بهتر است لفاظیهای رو به گسترش پکن کنار گذاشته شود، چیزی که «قدرت گفتمان» نامیده میشود، با در نظر نگرفتن خاورمیانه، باید هشدار داده شود که یک کودتای دیپلماسی از سوی چین در حال وقوع است که تاثیر عملی آن بهزودی دیده خواهد شد.