ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی
متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
طرحی که چکیدهاش این بود: «اولویت امنیت خلیج [فارس]» و تحمیل و دیکته کردن شرایط و مقتضیات آن بر رویارویی عربی- اسرائیلی. اما بر این باورم که دولت «آمریکا» نمی تواند برای همیشه به این سیاست ادامه دهد. خوشآمد دولت «شارون» هم به این سیاست جدید «آمریکا»، تنها به خاطر این بود که اسرائیل را از گرفتن تصمیمات سخت درباره پایگاه شهرکنشینی خود معاف کند. این سیاست آمریکا، دولت «شارون» را بر اساس آمادگی اسرائیل برای ورود به خط رویارویی در خلیج [فارس]، به بهانه تهدیدات موجود در روند امور در «عراق» و «ایران» برای موجودیت اسرائیل، به «واشنگتن» نزدیکتر و پوشش بسیار مناسبی برای وارد کردن اسرائیل در درگیریهای در جریان در خلیج [فارس] ایجاد کرد. در تحلیل روابط آمریکا و اسرائیل، در مقابل روابط آمریکا و کشورهای عربی، باید بدانیم، موضوع اول، برای آمریکا، مسالهای داخلی است که در چارچوب آن، فشار بر اسرائیل، بر همه زمینههای زندگی در آمریکا تاثیر میگذارد. اما موضوع دوم، مسالهای خارجی است که در چارچوب آن، آوردن فشار بر عربها تسهیل میشود.
درباره مجموعههای فشار عربی در داخل آمریکا، من اعتراضی نسبت به اینگونه فعالیتها ندارم؛ اما توانایی آن را برای انجام تغییر در موضع آمریکا درباره رویارویی عربی - اسرائیلی بعید میدانم. بهطور کلی این فعالیتها نقش درگیریهای پراکندهای را در مقابل لابی یهودی دارد که تنها کمی از کوشش این لابی را مستهلک میکند. ارزیابی استاد «ادوارد سعید»، این بود که زمینه فعالیت در جامعه «آمریکا» گستردهتر از زمینههای کار با نهادهای حاکم بر این کشور است. از همین رو، «سعید» خواهان فشرده کردن فعالیت عربها در جامعه مدنی «آمریکا» بود. اما کشورهای عربی، تنها با نهادهای حاکم بر «آمریکا» کار دارند. همینجا باید اشاره کنم که مجموعههای فشار عربی در «آمریکا»، از خاستگاه و بر بستر ابتکار عمل سازش این کشور فعالیت میکنند و تنها خواهان موضع متوازن «آمریکا» در تعامل با طرفهای درگیر سازش هستند. اما این ادعا که مصلحت «آمریکا»، قرار گرفتن در کنار عربها است، سخنی گمراه کننده است؛ زیرا مصلحت «آمریکا» در چپاول ثروتهای عربی، نهفته و اسرائیل یکی از مهمترین ابزارهای این چپاول است. برداشت ما در این زمینه هر چه باشد، اقلیتهای عرب «آمریکا» در انتخابات اخیر بین هواداران حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه تقسیم شدند و بدین سان فعالیت یکی از این دو گروه، فعالیت گروه دیگر را خنثی کرد. ضمن اینکه هر دو گروه با نامزد خود در زمینه موضع او درباره رویارویی عربی - اسرائیلی همراه نبود.
ویژگی آشکار و نخست بخشی از آوارگان فلسطینی که در لبنان هستند، این است که بزرگترین مجموعه فلسطینی در خارج فلسطین را پس از اردن دربرمیگیرند. دوم و شاید مهمتر اینکه، با شرایطی ویژه و سخت در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و امنیتی روبهرو است. شرایطی که در دهههای اخیر بدتر هم شده و از سالهای ۱۹۴۸ تاکنون همواره بسیار سخت بوده و در افق نیز نشانههایی از تغییر این شرایط مشاهده نمیشود. شرایطی که مسوولیت آن، از اساس، متوجه دیگران است. به نظر شما مهمترین گام های لازمی که باید برداشته شود، چیست تا این بخش از ملت فلسطین، بتواند در شرایطی زندگی کند که امکان کمک به مساله فلسطین را داشته باشد و در برابر تلاشها برای حذف مساله مردم فلسطین بایستد؟
آنچه درباره آوارگان فلسطینی پخش شده در خارج میهن اشغالی در جریان است، اتفاقی نیست و از نظر من مقدمهای است که برای رسیدن به سازش با اسرائیل بر اساس شروط مطرح در مذاکرات و برجستهترین آنها یعنی نفی حق بازگشت آوارگان، انجام میشود.ارزیابی من این است که آزادی فلسطین با زور آسانتر از الزام اسرائیل به پذیرش بازگشت آوارگان فلسطینی، در میز مذاکرات است. لازم است فراموش نکنیم که همین آورگان فلسطینی هستند که بار انقلاب معاصر فلسطین و در نتیجه، رسیدن سازمان آزادی بخش به جایگاه فعلی خود را بر دوش کشیدهاند. اما سازمان آزادی بخش فلسطین، در روند ورود خود به سازش، آنها را کنار گذاشت، و بر سر حقوق آوارگان در مقابل برعهده گرفتن حکومت بر ساکنان کرانه باختری و نوار غزه، سازش کرد. در دست داشتن همزمان ریاست خودگردانی در داخل و سازمان آزادیبخش در خارج برای این است که رهبری فلسطینی بتواند طرح خود را برای به معامله گذاشتن محتوای سازمان آزادیبخش بهعنوان نماینده همه ملت فلسطین - همچون مرحله سابق - در برابر ملزومات خودگردانی بهعنوان نهاد اداره بخشی از ملت فلسطین - در مرحله آینده - پیش ببرد.
از همین رو آوارگان فلسطینی در معرض خطرهای بزرگی، نه تنها در زمینه شرایط معیشتی، بلکه در زمینه موجودیتی، قرار دارند. در واقع، هرچه روندهای سازش جاری پیش رود، وضعیت بحرانی تودههای آواره در خارج فلسطین بدتر خواهد شد. بهویژه در نبودِ یک مرجعیت و رهبری که از یکسو بازگو کننده مصالح این تودهها باشد و از سوی دیگر مانع تداوم اقدام رهبری سازمان آزادی بخش برای از میان بردن مساله فلسطین بر اساس طرحهای ارائه شده شود که مصالح آوارگان را در نظر نمیگیرد. به همین خاطر، لازم است یک چارچوب مرجع برای آوارگان فلسطینی تشکیل شود که مستقل از خودگردانی فلسطینی در داخل باشد. این ایده را در دهه هشتاد هم مطرح کردم تا این نهاد مرجع، مسوولیت امور فلسطینیان آواره در خارج میهن را بر عهده داشته باشد. هنوز هم بر این باورم که چنین نهادی میتواند خود را بر صحنه تحمیل کند و کشورهای عربی را ناچار به شناسایی خود کند.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com