ناگفته‌های گفتنی

سخن‌هایی هم که به‌طور معمول، درباره طمع‌ورزی سرزمینی اسرائیل گفته می‌شود، از یک نظر درست است؛ اما به اعتقاد من، نپذیرفتن سازش از سوی اسرائیل، بیش از آنکه نتیجه طمع‌ورزی جغرافیایی اسرائیل باشد، نتیجه بحران درونی آن است.

فکر نمی کنید، اسرائیل پس از پنجاه سال و اندی از تاسیس خود، توانسته است فرهنگی برای خود شکل دهد و اندیشمندان خود را داشته باشد تا آن را به سطح دیگری برساند که نزدیک به ویژگی‌های یک کشور قومی نو باشد؟ شما چه نامی به احیای دوباره زبان عبری می‌نهید.بر این باور نیستم که امروز می‌توان از فرهنگ اسرائیل با ویژگی‌های یکپارچه و خاص سخن گفت. هنوز چند پاره فرهنگ در اسرائیل وجود دارد و جامعه‌شناسان اسرائیلی از پنج یا شش پاره فرهنگ سخن می‌گویند. واقعیت این است که اسرائیل در سایه شرایط جاری خود، نمی‌تواند فرهنگ ملی یکپارچه‌ای بیافریند؛ زیرا گروه‌های یهودی مهاجر به فلسطین، با ریشه‌های نژادی و قومی متفاوت در یک کوره واحد ذوب نشده‌اند تا فرهنگ یکپارچه‌ای بیافرینند. البته این وضعیت را در اسرائیل کثرت‌گرایی می‌نامند؛ اما سخن گفتن از کثرت‌گرایی، در چارچوب وجود نوعی یکپارچگی مجاز است که هنوز شکل نگرفته؛ چون شخصیت یهودی اسرائیلی که در حال شکل‌گیری است، هنوز پاره ای از یک کل واحد نشده است. نوعی بحران هویت در اسرائیل وجود دارد و تا هنگامی که این بحران برقرار است، امکان ایجاد یک فرهنگ ملی وجود ندارد؛ زیرا لازمه چنین فرهنگی، داشتن یک هویت مشخص است. بحران هویت، خود برآمده از تناقض میان عناصر کنار هم قرار گرفته در قالب صهیونیسم است. ایده‌ای که خواسته است میان دین و ملیت، در پیوند یهودی خود، جمع کند. اگر جمع میان این دو، در مرحله نخست تاسیس، ممکن بود، در مرحله گرایش به سمت ثبات، تناقض بین ملی و دینی در هویت یهودی، به وضعیت انفجاری خود می‌رسد. همچنین تلاش برای جمع میان یهودی بودن و دموکراتیک بودن اسرائیل، تلاشی بیهوده است؛ زیرا به لحاظ اصولی، امکان جمع بین یهودی بودن کشور و دمکراتیک بودن آن، در قالب یک موجودیت شهرک‌نشین نژادپرست وجود ندارد. این ترکیب‌بندی صهیونیستی، در برابر واقعیت‌ها نمی‌تواند بایستد و از همین رو، در آفرینش یک فرهنگ ملی بر چنین بستری ناکام مانده است و همچنان که گفتیم هنوز پاره فرهنگ‌ها وجود دارد.

 البته گروه حاکم در اسرائیل که تباری اروپای شرقی دارد، تلاش کرده است، مجموعه‌های مختلف مهاجر به شهرک‌های یهودی نشین را در یک کوره فرهنگی واحد، ذوب کند که فرهنگ خودش است. این تلاش به آن معنا بود و هست که همه مهاجران، ناچار باید میراث فرهنگی خود را رها کنند و فرهنگ جدیدی را بپذیرند.

این اتفاق نیفتاد؛ زیرا فرهنگ جدیدی که به مهاجران غیر اشکنازی ارائه شد، در شکل و محتوا، وابسته به میراثی بود که بنیان‌گذاران پروژه شهرک‌سازی، با خود از کشورهای اصلی اشان و به‌ویژه اروپای شرقی به همراه آورده بودند. فرهنگی که عنصر لهستانی آن، غلبه دارد. نه تنها این تلاش موفق نبود، بلکه واکنش یهودیان شرقی را در پی داشت که احساس می‌کردند این کوششی برای جدا کردن آنها از میراث شرقی یهودی خود و تحمیل ارزش‌های یهودیان اشکنازی بر آنها تحت پوشش صهیونیسم است. درحالی‌که برخی از کثرت‌گرایی در درون موجودیت شهرک‌نشین می گویند، بسیاری از جنگ فرهنگی میان گروه‌های مختلف اجتماعی موجود در اسرائیل سخن می‌گویند. در اسرائیل امروز، مجموعه‌ای از پاره‌فرهنگ‌ها وجود دارد که هنوز به مرحله یکپارچگی و هماهنگی نرسیده است.

 صهیونیست‌ها پیش از تاسیس اسرائیل، بر اساس اندیشه وطن‌گزینی و شهرک‌سازی و با صرف نظر از اختلاف‌ها در مفهوم مورد نظر آنها از صهیونیسم، به فلسطین آمدند؛ چون گروه‌های مختلف صهیونیستی، فهم‌های مختلفی از صهیونیسم داشتند؛ اما فعال‌سازی تناقض‌ها در مرحله ساختن اسرائیل، به سود هیچ‌یک از آنها نبود. پس از تاسیس اسرائیل، مهاجران یهودی به علل دینی، به فلسطین آمدند و صهیونیسم، عامل هجرت آنها نبود. موج مهاجرت [دو تا سه دهه] اخیر از روسیه، به علل اقتصادی و اجتماعی انجام شد و دینی و صهیونیستی نبود.

 این مجموعه‌های مهاجر، افزون بر عرب‌های فلسطینی هستند که حدود ۲۰درصد ساکنان اسرائیل را شکل می‌دهند. همچنین یهودیان شرقی‌تبار هم هستند که نیمی از جمعیت اسرائیل را دربرمی‌گیرند و یک بافت یکپارچه ندارند. میان یهودیان شرقی، اختلاف‌هایی وجود دارد و یمنی‌ها با مغربی‌ها و هر دو با عراقی‌ها و همه آنها با یهودیان فلاشه [اتیوپیایی] متفاوت هستند.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

444