مقامات و بازارها یک نفس راحت کشیدند. منابع اطلاعاتی اما خیلی زود نشان دادند که‌ گرچه چند واحد نظامی از آنجا حرکت کرده‌‌اند، اما تعداد خیلی بیشتری از آنها در حال آماده شدن برای جنگ هستند. بسیاری از مقامات امنیتی غرب با صراحت پوتین را به دروغگویی متهم کردند و هشدارهای خود مبنی بر ظهور حمله روسیه را دو چندان کردند. حتی اگر نیروها عقب‌‌نشینی هم بکنند، بحران هنوز پایان نیافته است و هر چه پیش آید، جنگ یا عدم جنگ، پوتین با مهندسی آن به کشور خود آسیب رسانده است. بسیاری از ناظران غربی این قضاوت را مورد مجادله قرار خواهند داد. آنها خواهند گفت بدون شلیک یک گلوله، پوتین توانسته است خود را در مرکز توجهات جهان قرار دهد و بار دیگر ثابت کند که روسیه اهمیت دارد. او اوکراین را بی‌‌ثبات کرده و به همه این موضوع را القا کرده که آینده اوکراین به او مربوط است. هنوز ممکن است او برای پرهیز از جنگ، از ناتو امتیازگیری کند. در داخل، او بر زمامداری خود تاکید کرده و توجهات را از دشواری‌‌های اقتصادی و سرکوب مهره‌های اپوزسیون همچون الکسی ناوالنی، منحرف کرده است. این دستاوردها اما تاکتیکی هستند. حتی اگر پوتین به این دستاوردها هم نائل شده باشد، از جنبه استراتژیک و درازمدت‌‌تر، بازنده میدان است.

یک دلیل اینکه اگر چه همه توجهات به پوتین است، او مخالفان خود را مقاوم‌‌سازی کرده است. غرب به رهبری جو بایدن که زمانی او را «یک قاتل» خوانده بود، بر سر یک بسته تحریم‌‌های سختگیرانه‌‌تر از تحریم‌‌های۲۰۱۴ توافق کرده است. ناتو به هدف جدیدی در حمایت از جبهه مخالفان روسیه خود دست یافته است. حتی سوئد و فنلاند هم که همیشه ترجیح می‌‌دادند فاصله خود را حفظ کنند، ممکن است به این اتحاد بپیوندند. آلمان که در اقدامی نابخردانه از خط لوله «نورد استریم ۲» حمایت کرده بود، پذیرفته است که گاز روسیه یک تعهدی است که باید آن را به انجام رساند و حمله روسیه می‌‌تواند این پروژه را نابود کند. اگر پوتین تصور می‌‌کرد که تهدیدهای او با واکنش نرم غرب مواجه می‌‌شود، تا کنون باید از اشتباه درآمده باشد. البته اوکراین متحمل رنج شده است؛ اما بحران این حس مشترک را بین اوکراینی‌‌ها ایجاد کرده که تقدیر آنها در غرب نهفته است. درست است که پوتین این اطمینان را به‌دست آورد که اوکراین قرار نیست به ناتو بپیوندد؛ اما این دستاوردی بی‌ارزش است؛ چون عضویت آن همیشه بعید بود. آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که اوکراین که طی سال‌های اخیر مورد غفلت بود، حالا از حمایت سیاسی و نظامی بی‌‌سابقه غرب برخوردار شده است. حتی اگر نیروهای روسیه عقب‌نشینی هم کنند، این اتحادها دیگر به آسانی از بین نخواهند رفت. باز هم این عکس آن چیزی است که پوتین خواهانش بود. بزرگ‌ترین شکست پوتین اما در داخل خواهد بود. روسیه تلاش کرده است اقتصادی مستحکم را برای خود پایه‌‌ریزی کند. روسیه ذخایر خود را افزایش و سهم منابع دلاری خود را کاهش داده است. از وابستگی شرکت‌هایش به سرمایه‌های خارجی کاسته و به سختی تلاش کرده است در زمینه فناوری (همه حوزه‌ها از ریزتراشه‌ها گرفته تا اپلیکیشن‌‌ها و خود شبکه) پیشرفت کند. همچنین رابطه گرمی با چین برقرار کرده به این امید که یک خریدار جایگزین برای هیدروکربن‌‌هایش داشته باشد؛ چون هیدروکربن‌‌ها هنوز منبع اصلی درآمدهای ارزی آن هستند. گرچه این اقدامات توانسته‌‌اند آسیب بالقوه ناشی از تحریم‌‌های غرب را کاهش دهند، اما نتوانسته‌‌اند این آسیب را به‌طور کامل از بین ببرند. اتحادیه اروپا هنوز ۲۷درصد از کل صادرات روسیه را به خود اختصاص داده است. چین نصف این میزان را از آن خود کرده است. میزان انرژی انتقالی از خط لوله گاز سیبری به چین که در سال۲۰۲۵ به مرحله تکمیل می‌‌رسد، فقط یک پنجم آن مقداری است که به اروپا منتقل می‌‌شود. در صورت بروز یک تقابل جدی، تحریم‌‌ تراکنش‌‌های شبکه سوئیفت یا بانک‌‌های بزرگ روسیه می‌‌تواند سیستم مالی این کشور را متوقف کند. محدودیت وارداتی از نوعی که برای هوآوی اعمال شد نیز می‌‌تواند مشکلاتی عظیم برای بخش تکنولوژی روسیه ایجاد کند.

با این اوضاع که پوتین ترسیم کرده، خود را به گوشه‌‌ای گیر انداخته است. او می‌‌توانست آسیب‌‌زننده باشد. حالا اما اگر عقب‌‌نشینی کند، جاه‌‌طلبی عقیم‌‌مانده‌‌اش، فقط ممکن است منجر به آن شود که دیرتر حمله کند. غرب با ایستادگی در برابر تهدیدی که او ایجاد کرد، بهترین شانس را برای برحذر داشتن از این انتخاب شوم او در اختیار دارد.