ناگفته‌های گفتنی

ما نیز در «انتفاضه» در کوشش‌های بسیاری مشارکت داشتیم که برای بازداشتن «جنبش امل» از تداوم ‌‌محاصره اردوگاه‌ها انجام می‌شد؛ اما این تلاش‌ها به نتیجه نرسید. ما البته، مایل به درگیری با «جنبش امل» نبودیم، با این هدف که از نبرد گسترده فلسطینی - لبنانی دوری کنیم. اطلاعاتی هم از کادرهایی مانند «عقل حمیه» و برخی افراد دیگر داشتیم که مدیریت محاصره برعهده آنها بود. اما هنگامی که محاصره اردوگاه‌ها شدت یافت و طولانی شد، تمام توان خود را برای دفاع از اردوگاه‌ها به‌کار گرفتیم. از جمله کارهایی که کردیم این بود که با هماهنگی و ارتباط با کادرهای «انتفاضه» در اردوگاه‌ها، منطقه پیرامونی این اردوگاه‌ها را که محل استقرار نیروهای «جنبش امل» بود، گلوله باران کردیم. گلوله‌بارانی که بنا به شهادت فلسطینی‌ها - پس از پایان محاصره - موفق و تاثیرگذار بود. سکوهای پرتاب موشکی که آن را برای هدف گرفتن نیروهای «امل» به‌کار گرفتیم، از پایگاه‌های ما بود که در منطقه تحت سیطره «حزب سوسیالیست پیش‌‌رو» (ولید جنبلاط) قرار داشت. در بیروت، همچنین از محورها و راه‌هایی که حزب «سوسیالیست پیش‌‌رو» بر آن کنترل داشت، برای رساندن آذوقه و ذخیره مواد خوراکی لازم و در نتیجه، بالا بردن توانایی ساکنان اردوگاه‌ها در دفاع از خود، استفاده کردیم.در مجموع، این مرحله‌ای بسیار سخت بود که حرف‌ها و اتهام‌ها و تهدید‌های زیادی در آن مطرح می‌شد. من خود در نشست‌هایی شرکت نداشتم که در دمشق برای بررسی این موضوع برگزار می‌شد. اما اطلاع کاملی از جریان گفت‌وگوها و مواضعی داشتم که درباره آن گرفته می‌شد. من در نقطه عطفِ جریان رویدادهای آن دوره به «بقاع» منتقل شدم و اسناد شورای انقلابی جنبش و تشکیلات جریان دموکراتیک را با خود همراه بردم. دو ماه در پایگاه‌های نیروهای جنبش در «بقاع» ماندم و کارهایی  را که به لحاظ اداری در پیوند با نیروها، و ایستادگی اردوگاه‌ها و همچنین سازماندهی تلاش‌های نظامی در دفاع از مردم محاصره‌شده لازم بود، انجام دادم.جنگ اردوگاه‌ها، یک نبرد کثیف و حتی از جنگ داخلی پیشین لبنان نیز کثیف‌تر بود. جنگی که از همان آغاز، برای همه طرف‌های درگیر آن، شکست خورده بود. بی‌تردید این جنگ توجیهی نداشت و می‌شد مشکل گروه‌های وابسته به «عرفات» را به شکل دیگری و بدون گشودن نبرد با اردوگاه‌ها حل کرد. گروه‌هایی که از اتفاق به خاطر جنگ و محاصره و به بهانه آن کم کم کار و بارشان بالا گرفت. در نهایت هم این ما - و نه «جنبش امل» - بودیم که به فعالیت گروه‌های وابسته به «عرفات» در اردوگاه‌ها، پایان دادیم. جدای از اینکه کاری که کردیم درست یا اشتباه بود.

 با توجه به اینکه مرور بخش عمده تجربه مبارزاتی شما را در دو زمینه سیاسی و تشکیلاتی، به‌طور نسبی تکمیل کرده‌ایم، مایلیم دیدگاه‌های متمایز شما را درباره اسرائیل بشنویم. اما پیش از آن، با هم‌سخنی شوق‌انگیز شما می‌خواهیم، نگاهی به یک دهه و خرده‌ای بیندازیم که منطقه و جهان، تغییرات دراماتیک به خود دید که در گیرودار آن، منظومه سوسیالیستی از میان رفت و اتحاد شوروی فروپاشید. اثرات این تحولات بر اسرائیل و عرب‌ها و آینده رویارویی را در منطقه چگونه می‌بینید؟

 دقت در ایستگاه‌های اصلی تحول طرح شهرک‌نشینی صهیونیستی نشان می‌دهد هر پیشروی نوعی در مسیر آن، با تحولات نوین در نظم جهانی همراه بوده است. چکیده‌وار می‌گویم، شکل‌گیری اندیشه صهیونیستی، با بروز جنبش ناسیونالیستی عربی در پایان قرن نوزدهم و با هدف مقابله و به شکست کشاندن مبارزات آن، همراه بود. ایستگاه مهم دوم، پس از جنگ جهانی اول و نتایج آن و با تکیه بر توافق سایکس - پیکو پیش آمد. ایستگاهی که در قالب «وعده بالفور»، و یک روند جهانی جدید و شکل گرفته پس از جنگ جهانی نخست، نمایان شد. یکی از مقتضیات این روند جدید، تقسیم مناطق نفوذ در جهان و به ویژه در خاورمیانه بود. همچنان که تاسیس اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم نیز در روند یک نظام جهانی جدید انجام شد. اما در مرحله جنگ سرد، بازتنظیم طرح صهیونیستی به عنوان مرکز منطقه‌ای متضاد با ملت‌های منطقه و پایگاه نظامی‌ای انجام شد که استقلال کشورهای عربی تازه‌تاسیس را تهدید می‌کرد. جنگ دوم خلیج [فارس]، فروپاشی اتحاد شوروی و شکل‌گیری آنچه نظم نوین جهانی نام گرفت و از سوی جورج بوش اعلام شد، طرح صهیونیسم را وارد مرحله جدیدی کرد که هنوز در آغاز آن است. این مرحله را می‌توان به عنوان مرحله گسترش حاشیه استقلال اسرائیل، در رابطه آمریکا توصیف کرد. مرحله پیش از جنگ جهانی اول، مرحله نفوذ و راهیابی به جغرافیای هدف گرفته شده، یعنی فلسطین بود. مرحله دوم یعنی بازه زمانی بین دو جنگ جهانی، مرحله سیطره نظام‌مند بر فلسطین با هدف یهودی‌سازی سرزمین، مردم و بازار آن بود. مرحله سوم، پس از جنگ جهانی دوم، مرحله تثبیت بنیان‌های طرح صهیونیستی و تضمین امنیت و تداوم آن است. مرحله‌ای که با اعلامیه «استقلال»، به عنوان یک ضرورت برای نجات این طرح از فروپاشی، پرده‌برداری شد. همان‌گونه که پیش‌تر نیز گفتم اعلامیه استقلال، نتیجه رشد طبیعی وضعیت شهرک‌سازی صهیونیستی و آمادگی آن برای استقلال نبود.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy