ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
همیشه از خود میپرسم به کجا میرسیدم، اگر گام نخست زندگی خود را برنداشته و به آمریکا نرفته بودم؛ سفری که زمینه را برای ورود من به حوزههای بعدی زندگیام فراهم کرد و بر اساس آن روندی متکامل شکل گرفت که به جایگاه کلی من در زندگی و به طور خاص مبارزه میهنی معنا داد. به دیگر سخن، در صورتی که به جای رفتن به آمریکا، در فلسطین میماندم، نمیدانم چه سرنوشتی مییافتم. در زمینه سیاسی، متعهد به موضع ملی و میهنی بودم و هستم که به شکلهای مختلف در اصول جنبش فتح و خاستگاههای اصلی آن بیان شده است. به دیگر سخن، من بهصورت بنیادین و بهطور مشخص از نظر اصولی، به هیچ روی از این موضع میهنی خود دوری نگزیدهام و هیچ قول و فعلی بهصورت مستقیم یا حتی تاکتیکی، از من سر نزده است که تاییدکننده برنامه مرحلهای مطرحشده در صحنه فلسطین یا طرحهای سازشی باشد که اینک پیگیری میشود. من به سهم خود و در مناسبتهای مختلف، برای رویارویی با چنین طرحهایی، وارد گفتوگو و بحث با دیگران شدم. این کار، تلاش بسیاری از من در جستوجو و ارزیابیها میطلبید تا بتوانم بیفایده بودن کوششها را برای رسیدن به سازشی دربرگیرنده راهحلی برای مساله فلسطین ثابت کنم.
البته شاید همیشه مواضع سیاسی خود را در مراحل مختلف، درباره اینگونه امور، آشکارا بیان نکرده باشم. گاه به گاه با این باور که شرایط سیاسی درون فلسطینی و در جنبش فتح، صراحت و فاش گویی در اعلام مواضع مرا پذیرا نیست، تعمد داشتم که پیچیده برخورد کنم؛ اما هیچگاه در ملاقاتهای خارجی یا داخلی، هنگامی که شرایط را مناسب می دیدم، در دفاع از اندیشه و موضع سیاسی خود، تردید نمیکردم. دیدارهایی مانند میزگردها، سخنرانیها و گفتوگوها که در آنها شرکت میکردم، بسیاری از اوقات آکنده از تشنج و درگیری کلامی بود. همین موجب شد، دوری گُزیدن از نشست و برخاست با رهبران گروههای فلسطینی را ترجیح دهم. همه کوشش من در گفتوگوها، چه آن هنگام که مسوولیت بسیج و تشکیلات فتح - انتفاضه را برعهده داشتم و چه در اوج رویارویی بر سرِ برنامه مرحلهای و پیش از خروج از بیروت، به تشکیلات جریان دموکراتیک و سازماندهی «جنبش فتح» اختصاص داشت.
در رویارو شدن با برنامه مرحلهای، چه در درون نهادهای رسمی جنبش و چه در میزگردهای سازمانی یا مدرسه کادرها و همچنین دانشکده نظامی و میزگردهای عمومی مردمی، به هیچ روی تردید نکردم. من، با ارائه دائمی سخنرانی در مدرسه کادرها و دورههای آموزشی ویژه کادرهای عضو شماری از گروههای سازمان آزادیبخش فلسطین و دانشکده نظامی از فرصت لازم برای بیان و شرح و توضیح اندیشهها و مواضع خود برخوردار بودم.
از زاویه دید تجربه تشکیلاتی، موضوع متفاوت و برای من سخت است که موارد درست و اشتباه را در زندگی خود ارزیابی کنم. بهویژه که تصمیم قطعی گرفته بودم، به نظامنامه داخلی جنبش ملتزم نباشم. از همان آغاز فعالیت تشکیلاتی در ایالات متحده تا واپسین روز فعالیت در چارچوبهای سازمانی، نمیتوانم بگویم به معنای معمول آن، ملتزم به نظامنامه داخلی تشکیلات بودهام. علت هم این بود که سازمانهای موجود در چارچوب فتح یا صحنه فلسطین را به یک اندازه ناکارآمد می دانستم. ترسی هم نداشتم که نظر خودم را در این زمینه، در برابر شمار قابل توجهی از فعالان جنبش و گروههای فلسطینی بیان کنم. شاید همین موضوع، زمینهسازمشکلات و گرفتاریهای زیادی برای من شد که بسیاری اوقات شکل هجومی و تحریکآمیز به خود میگرفت. مشکلاتی که از سوی کسانی ساخته و پرداخته میشد که باور داشتند سازمانهای موجود در صحنه فلسطین برای به موفقیت رساندن ماموریتهای انقلاب، پاسخگو است.
تجربه من با جریان دموکراتیک تا اندازهای متفاوت است. واقعیت این است که در مرحله تاسیس این جریان، ما با شرایطی استثنایی روبهرو بودیم. آن هنگام من از بحثهای مطرح در هیات موسس، درباره نظامنامه داخلی و برنامه سیاسی، ارزیابیای داشتم که مرا بر آن داشت تا در آنچه باید بگویم و انجام دهم و آنچه باید به تاخیر اندازم و از ورود به آن دوری گزینم، یا آنچه باید برای از بین بردن آن کار کنم، دقیقتر شوم. در مجموع شاید بتوان گفت، من در آن زمان، ارزیابی کاملی از اهمیت بُعد امنیتی موضوعات نداشتم.
در بلندای ربع قرن فعالیت سازمانی خود، هیچگاه برای بهدست آوردن جایگاه تشکیلاتی در «جنبش فتح» یا سازمان آزادیبخش فلسطین، وارد رویارویی با دیگران نشدم. پیشتر نیز گفتم که برای من جایگاهی که در «موسسه مطالعات فلسطینی» داشتم، از هر موقعیت تشکیلاتی دیگر در جنبش فتح یا سازمان آزادی بخش مهمتر بود. رفتار سازمانی من در درون «جنبش فتح» و در نهادهای سازمان آزادیبخش، همواره بهگونهای بود که به دیگران نشان میداد، از خاستگاه رتبه سازمانی خود با آنها تعامل نمیکنم. در «جنبش فتح» هم، از شورای انقلابی تا کمیته مرکزی همه میدانستند که آنها را رهبران خود نمیدانم. شاید حتی در تعامل با برخی از آنها از این اندازه هم فراتر رفتم و از مسائل شکلی و سلسلهمراتب سازمانی گذر کردم.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com