ناگفته‌های گفتنی

همچنان تاکید می‌کنم، این یک شعار فرصت طلبانه بود که آن را در سال ۱۹۸۳ بلند کردند تا دکان‌های خود را نگه‌ دارند. البته به‌طور نسبی هم در جا انداختن این موضوع، بین مردم فلسطین، موفق شدند، چون طبقات اجتماعی مشخصی به خاطر شرایط اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خود و این توهم که اقدامات عرفات، بازنمایی شخصیت ملی و منافع فلسطینی‌هاست، آن را پذیرفتند. همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، نیروهایی که زیر پوشش تصمیم‌گیری مستقل فلسطینی به ما حمله کردند، بعدتر در برابر تصمیم غیر‌مستقلانه فلسطینی در موضوعات مربوط به سازش، ساکت نشستند. چرا وقتی موضوع، مربوط به ادامه مبارزه می‌شد، ما مورد تهاجم قرار گرفتیم، اما وقتی موضوع به سازش مربوط می‌شد، خشنودی و سکوت آنها مشاهده شد. من مایل نیستم زیاد وارد جزئیات موضوع شوم، اما چرا پس از اسلو و در رسانه‌های گروهی فلسطینی، هیچ اعتراضی به مشارکت و همراهی عرفات با طرف‌های عربیِ غرقِ در سازش، نشد؟ به هر گونه رابطه نزدیک با سوریه حمله می‌شود، در حالی که سوریه همان طور که معروف است، به‌صورت مطلق با سازش مخالف نیست، اما شروطی برای آن دارد. چرا برای خدمت به خط سازش، نبودِ تصمیم مستقل فلسطینی، پذیرفته می‌شود، اما در برابر نیروهایی که به تعبیر آنها سازش را در دست انداز می‌اندازند، از ادعای تصمیم مستقل فلسطینی سوءاستفاده می‌شود؟

«آتش، درصورتی‌که چیزی برای بلعیدن نیابد، خود را می‌بلعد» نظر شما درباره این ضرب‌المثل به‌عنوان چکیده بازگو کننده حقیقت تجربه فتح - انتفاضه چیست؟ گروهی که به سوی تناقض‌های درونی پیش رفت که منجر به رویارویی‌ها در مجموعه رهبری و بر سر رهبری گروه شد. رویارویی‌هایی که خود، باعث از بین رفتن جایگاه نخستی برخی رهبران در رهبری موقت تشکیلات شد. نگاه شما در آن هنگام، به این تناقض‌ها چه بود؟

مقوله آتش و آنچه در خود می‌بلعد، به شکل کلی درست است؛ اما درباره خاص مربوط به «فتح - انتفاضه» ناچار باید نسبت به آن، کمی اعلام تحفظ کنم. واقعیت این است که «انتفاضه»، چیزهای زیادی خارج از خود داشت که می‌توانست ببلعد و اولویت رهبرانش، این نباشد که همدیگر را ببلعند. «انتفاضه» باید درهای خود را به روی افراد و گروه‌های خارج از تشکیلات خود می‌گشود.

aberiansari۱۹۶۹@gmail.com

p04 (3) copy