ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
آیا در آن مرحله، پیوندهای سازمانیافتهای هم میان فلسطینیهای داخل و احزاب و جنبشهای ناسیونالیستی عربی و جریانهای مختلف آن در خارج شکل گرفت؟
اگر هم چنین پیوندهایی وجود داشت، به ناچار بهشدت سری بود. من در آن زمان از وجود چنین پیوندها و تماسهایی خبر نداشتم؛ اما بعدتر که وارد جنبش ملی فلسطین شدم، چیزهایی از این دست شنیدم که به نوعی اشاره به وجود تماسهایی حاشیهای میکرد. تماسهایی که گمان نمیکنم اهمیت چندانی داشته است. در هر حال، چنین پیوندهایی از نظر اسرائیل، ارتباط با دشمن و عملی مجرمانه بود که با مجازات شدید حبس ابد یا حتی اعدام روبهرو میشد. سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل، حتی بدون داشتن ارتباط عملی، اتهامهایی همچون نقض قانون و ارتباط با «دشمن» به برخی گروهها میزد. این وضعیت تا پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و ظهور انقلاب فلسطین ادامه یافت. رویدادی که موجب گشوده شدن جامعه فلسطینی داخل به سمت کرانه باختری و نوار غزه و بعدتر انقلاب فلسطین شد. وضعیت پس از ۱۹۶۷ تغییر کرد و ارتباطاتی ایجاد شد.
بهطور مشخص، از چه هنگام، آغازین نشانههای خودآگاهی در میان فلسطینیان داخل بروز یافت و خود را در چارچوب تشکلهای سیاسی ویژه فلسطینیهای اراضی اشغالی ۱۹۴۸ نشان داد؟
جریان خودآگاهی با وجود قرار گرفتن زیر سیطره اشغال، هیچگاه قطع و آگاهی ما دچار دگرگونی نشد. اما سطح و کیفیت این آگاهی، موضوع متفاوتی است؛ من از خودم میگویم. آگاهی ناسیونالیستی و عربی ما در آن زمان، مانند الان نبود. اما در آن اندازه که پیش از اشغال وجود داشت، پس از اشغال نیز تغییر چندانی نکرد، بلکه حتی خودآگاهی ما عمیقتر شد؛ بهویژه که اشغال، عاملی برای جذب به سوی «اسرائیلی شدن» نبود و برعکس آن را نفی میکرد. به همین دلیل، بهطور طبیعی به سمت پیوندهای عربی خود جذب میشدیم.
پس از آنکه اسرائیل مجموعه «زمین» را غیر قانونی اعلام کرد و با وقوع اشغال کرانه باختری و نوار غزه در سال ۱۹۶۷و رشد انقلاب فلسطین، تماسها تقویت شد و تشکلهایی مانند «جنبش پیشرو» و «جبهه دموکراتیک برای صلح و برابری» شکل گرفت و پیوندهایی با گروههای انقلاب فلسطین ایجاد شد تا به جایی رسیدیم که گروه «فرزندان میهن» خود را بخشی از جنبش ملی فلسطین دانستند. درباره جنبش «فرزندان میهن» من از طریق انجمنهای دوستی مختلف فلسطینی - اروپایی، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم ارتباط و ملاقاتهای پرشماری با نمایندگان این جنبش در سوئد، نروژ، بلژیک، ایتالیا و بریتانیا داشتم. طبیعی بود که این تماسها به کلی سری بود.
بر اساس آنچه میدانیم نخستین ورود مستقیم شما در چارچوب جنبش ملی فلسطین، پس از رسیدن به ایالات متحده برای ادامه تحصیل انجام شد. بعد از این، به سراغ این مرحله خواهیم رفت؛ اما پیش از آن، آیا میتوانیم از نقشی که شما در بازه زمانی ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۲ ایفا میکردید، آگاه شویم؟
حقیقت این است که من در این مرحله، فعالیت سیاسی قابل ذکری نداشتم. در آغاز، هنوز نوجوانی شانزدهساله بیش نبودم. بعدتر هم وضعیت شخصی و خانوادگی، مانعی در برابر این موضوع بود. بر اینها بیفزایید که من بر اساس قانون اسرائیل، بهطور موقت در کشور اقامت داشتم و شهروند نبودم. کارت شناسایی قرمز داشتم که گرفتن آن مشروط به ممنوعیت فعالیت سیاسی بود. حق انتخاب شدن و انتخاب کردن نداشتم و در چنگال شرایط ویژه امنیتی از حقوق و امکان تجربه سیاسی برخوردار نبودم. در نتیجه، فعالیت من تنها محدود به کار در روستا بود. شورای محلی، امور روستا، امور خانوادگی، و امور مدرسه ... الخ. در کنار همه اینها همانگونه که در پاسخ به پرسش پیشین گفتم، وضعیت خانوادگی ما بسیار سخت بود و توجه به آن، همه وقت و توان مرا میگرفت.
در سالهای بعدی تاسیس اسرائیل، پس از تثبیت نهادهای آن، شماری از فلسطینیان داخل وارد ساختار احزاب اسرائیلی شدند. این موضوع، به عضویت در حزب کمونیست محدود نماند و افرادی به عضویت احزاب صهیونیستی درآمدند. اگرچه شمار آنها کم بود. مردم به این پدیده چگونه می نگریستند و پشت پردههای این موضوع در آن هنگام چه بود؟
در واقع، آگاهی حاکم در آن هنگام این بود که ما مجموعهای قومی و عربی هستیم که زیر سیطره اشغال دشمن قومی خود قرار گرفتهایم. این معادله اصلی بود. گستره انتشار حزب کمونیست هم در شهرها بود و به روستاها نمیرسید. طبیعی هم بود؛ چون کشاورزان و کمونیسم دو امری هستند که همراه هم نمیشوند. همین وضعیت برای دورهای طولانی پس از خروج من از کشور در سال ۱۹۶۲ نیز باقی ماند. حزب کمونیست، خود را صهیونیستی نمیدانست. احزاب صهیونیستی، هم عربها را به عضویت نمیپذیرفتند. فهرستهای عربی، در دورههای انتخابات کنست یا تشکلهای عربی که به شکلی از اشکال به احزاب صهیونیستی پیوست، بهصورت حاشیه ای با آنها همپیمان بود و پارهای از ستون فقرات این احزاب، به حساب نمیآمد. هواداران فهرستهای سهگانه عربی هم که «حزب کار» اسرائیل ایجاد کرد، اعضای حزب نبودند و این حزب، عربها را به عضویت نمیپذیرفت. تنها حزب اسرائیلی که این قاعده را نقض کرد و عضویت عربها را در تشکیلات خود پذیرفت، حزب «مابام» بود. با این حال بهدلیل شرایط سخت عضویت، شمار اعضای عرب آن بسیار محدود بودند؛ اما هنگام انتخابات همه احزاب از عربها میخواستند به آنها رای دهند.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com