ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
درنتیجه، برداشت ما این بود که آمریکا دشمن مساله فلسطین و مساله عربی است و ایالات متحده را شریک اسرائیل در تهاجم به مردم فلسطین و امت عربی میدانستیم. گفتمان سیاسی رسمی آمریکا همواره بر این موضوع تاکید میکند که اسرائیل رکن اساسی امنیت ملی آمریکا است. روزنامهها و دیگر رسانههای آمریکا و نهادهای مدنی، شامل دانشگاهها، سازمانهای یهودی با انواع مختلف آن و بهویژه لابی یهودی هم بر همین موضوع صحه میگذارند. همه اینها نشان میداد که میان آمریکا و اسرائیل شراکت وجود دارد. افزون بر اینها، پشتیبانی مالی و تسلیحاتی واشنگتن از رژیم صهیونیستی و حمایت گسترده آمریکا از اسرائیل در زمینه ایجاد پوشش سیاسی در محافل بین المللی و پشتیبانی از یورشها و طرحهای جنگیاش را نیز باید در نظر داشت. همه اینها در مجموع موجب میشد، نهادهای آمریکا را شریک پروژه نابودسازی مردم فلسطین بدانیم. بهعنوان نمونه، هنگامی که در رسانههای آمریکا سخنی یا موضوعی در زمینه پشتیبانی از اسرائیل یا تحریف حقیقت مساله فلسطین، مانند «تروریسم» و غیره مطرح میشد، نیازمند سالها کوشش برای زیر سوال بردن آن بودیم. حجم گسترده این اقدامات، همه وقت ما را میگرفت و برای رویارویی با آن تلاش میکردیم؛ اگرچه موفقیت در این زمینهها حتمی یا ساده نبود.
احساس ما این بود که جهتگیری عمومی ایالات متحده به روند غایبسازی هر آنچه فلسطینی است، کمک میکند. با این هدف که فلسطین از نقشه جغرافیایی و سیاسی جهان حذف و موجودیت ملت فلسطین انکار و در اندازه آوارگان یا تروریستها فروکاسته شود. همچنان که دشمنی آشکار با جنبش ناسیونالیسم عربی از سوی آمریکا، زیر پوشش همدلی این جنبش با کمونیسم و همپیمانی آن با اتحاد شوروی انجام می شد. همه اینها دلایلی کافی برای این برداشت ما بود که آمریکا دشمن است.
نه تنها در زمینههای پیشگفته، بلکه بهدلیل تلاشهایش برای کوچاندن یهودیان کشورهای دیگر به اسرائیل و تقویت آن با موج های جدید شهرکنشینان یهود. آمریکا در این زمینه با اتحاد شوروی رویارو شد و کنگره بهدلیل منع یهودیان از مهاجرت به اسرائیل، قوانینی علیه شوروی تصویب کرد. آمریکا همچنین برای کوچ دادن یهودیان کشورهای دیگر جهان از جمله در آمریکای جنوبی، آفریقا و کشورهای عربی به سمت فلسطین تلاش میکرد. ما این اقدام آمریکا را تهاجم به خودمان میدانستیم. از این تعجب میکردیم که ایالات متحده حتی نسبت به مهاجرت یهودیان خود به اسرائیل، اهتمام دارد و ممانعتی برای آنها بهمنظور داشتن شهروندی مضاعف اسرائیل در کنار شهروندی آمریکا ایجاد نمیکند. همچنان که نه تنها نسبت به مشارکت داوطلبان یهودی شهروند آمریکا در جنگهای اسرائیل اعتراضی نمیکرد، حتی آن را تسهیل نیز میکرد. همه اینها موضوع بررسی و تامل و دقت و در نتیجه رسیدن به برداشتی بود که بینش ما را نسبت به ماهیت رویارویی عربی - اسرائیلی عمق میبخشید.
تحصیلات دانشگاهی شما پیوند مستقیم با موضوع صهیونیسم و اسرائیل نداشته و شناخت پیشینی شما از آن، از مبتلا شدن به تجربه زندگی در زیر سیطره اشغال و سپس پیگیری تحولات سیاسی جاری ریشه گرفته است؛ اما خوانندگان عرب زبان و همچنین اهل فکر و سیاست، طولی نکشید که با شما از طریق افکار شناختهشدهای آشنا شدند که در قالب شماری از ایدههای خود درباره طرح صهیونیسم، در صفحههای نوشتههایتان ارائه کردید.آیا ممکن است با پسزمینههایی آشنا شویم که خاستگاه شما در تدوین این افکار و ایدههای نو بوده است؟
هنگام کار در ایالات متحده و پیش از ورود به تشکیلات جنبش فتح و پس از آن، مطالب بسیاری درباره صهیونیسم و روابط اسرائیل با ایالات متحده خواندم. اما آتش درونی من برای خواندن مطالب بیشتری درباره این موضوعات، هنگام عضویت در فتح شعلهور شد. من در ایالات متحده نیز مسوول آمادهسازی فکری تشکیلات فتح بودم. در نتیجه، از یک شعبه به شعبه دیگر تشکیلات فتح در ایالتهای مختلف آمریکا جابهجا می شدم تا به آگاهیهای دیگران نسبت به ماهیت رویارویی با صهیونیسم عمق بخشم. من در فعالیت در صحنه آمریکا، ارتباط مستمری با سازمانهای چپگرا بهویژه «اتحادیه سوسیالیستی جوانان» داشتم. امری که مرا واداشت تا علاوه بر موضوع صهیونیسم و اسرائیل، در زمینه مارکسیسم هم مطالعاتی داشته باشم. مجموعههای چپگرای پیشگفته از روشنفکران تشکیل میشد و نسبت بالایی از اعضای آن از دانشجویان شناختهشده دانشگاهها بودند. در نتیجه، گفتوگو با آنها نیازمند اطلاع از موضوعات مختلف و مطالعه بیشتر بود. با این حال من تا وقتی در آمریکا بودم، کمتر مینوشتم. بیشترین نوشتههای من در آنجا، با امضای «فرزند فلسطین» و در قالب سرمقالههای نشریهای بود که با نام «فلسطین آزاد» منتشر میکردم. گاه نیز مطالبی به زبان انگلیسی در مجله «مطالعات فلسطینی» مینوشتم.
اما تا هنگامی که در آمریکا بودم، زیاد درباره صهیونیسم و اسرائیل ننوشتم. آغازین مرحله شکلگیری طرحهای فکری من که بعدتر پیرامون ماهیت اسرائیل و طرح صهیونیسم ارائه شد، پس از خروج نیروهای انقلاب فلسطین از اردن به سوی لبنان بود. در پی این تحول، سازمانهای چپگرای آمریکایی، با سوءاستفاده از برخی نوشتههای منتشرشده در لبنان مانند مقاله «سمیر فرنجیه» درباره جنبش فتح، به ما حمله میکردند. حملات آنها این احساس را در من برانگیخت که هم پیمانی ما در جنبش فتح با برخی مجموعههای چپگرای آمریکایی، در خطر قرار میگیرد و آنها در حال گرایش به سوی سازمانهای مارکسیستی موجود در صحنه فلسطین هستند. از این رو دفاع از جنبش فتح و مفاهیم و کارکردهای آن را در برابر هجوم گسترده چپگرایان آمریکا برعهده گرفتم. هجومی که به شکل اساسی، مستند به طرحهای فکری و سیاسی جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین بود که در آن هنگام با سازمان یهودی و اسرائیلی «ماتسپن» [Matzpen: سازمان انقلابی، سوسیالیستی و ضدصهیونیستی اسرائیل] همپیمان شده بود. شاید مهم ترین مورد گفتوگو و دفاع من از جنبش فتح، برنامهای بود که در «مرکز بررسیهای سیاسی» در واشنگتن برگزار شد که در آن هنگام شماری از مشاوران کندی در آن فعالیت میکردند. بحثهای این جلسه در مجله «مطالعات فلسطینی» به زبان انگلیسی منتشر شد. ازآنجاکه آنها مقولههای مارکسیستی را در دفاع از موضع خود، بهکار میگرفتند، من به ناچار باید در مطالعه مارکسیسم عمیق میشدم.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com